حال پس از مطالبی که عرض شد باید از خود سؤال کرد، حقیقت انقلاب اسلامی چیست و چه هدفی را دنبال میکند و چه خطراتی آن را تهدید مینماید؟
اصلیترین سؤال که باید از خودمان بپرسیم این است که آیا آنچه موجب نگرانی مردم مسلمان ایران بود و هست، امرار معاش روزانه و تغذیه ی كودكانشان بود و مردم نظام شاه را سرنگون كردند تا از آن مشکلات رهایی یابند، یا انقلاب اسلامی یک نهضت فرهنگی است برای مقابله با فرهنگی كه بر میراث توحیدی تاریخ بشر پشتكرده و سعی در نفی آن دارد؟ در صورتی که این سؤال درست پاسخ داده شود، زوایای دیگری نیز برای ادامه ی تفکر ظهور خواهد کرد.
غفلت از اهداف انقلاب اسلامی موجب میشود که مرز جدایی بین دوست و دشمن به هم بخورد و نهتنها انقلاب و نتایج مهم آن به حاشیه میروند، بلکه بهراحتی دشمنان انقلاب میتوانند زیر پوست انقلاب جا خوش کنند و عنان کشور را به میل خود در دست گیرند.
از جمله نکاتی که پس از چند دهه بعد از انقلاب قابل بازخوانی است این نکته است که چرا انقلاب هنوز به آن اندازه که باید به اهداف خود دست مییافت، دست نیافته است؟ اگر به دنبال عنصر اصلی این سؤال باشیم دو جواب بیشتر نداریم، یکی اینکه تصور کنیم چون انقلاب اسلامی از مدرنشدنِ هرچه بیشتر بازمانده به اهداف خود نرسیده است، دیگر اینکه با تمام وجود معتقد باشیم روحِ غربزدگیِ باقیمانده از گذشته مانع پشت سرگذاشتن فرهنگ مدرنیته و سیر به سوی اهداف انقلاب شده است. این دو نکته موضوعی بسیار جدّی در مقابل ما است و به هر اندازه که نسبت به آنها سرسری بگذریم در بازخوانی انقلاب در شرایط موجود باز میمانیم و به مسائل فرعی میپردازیم.
«دولت موقّت» یعنی دولت آقای مهندس بازرگان موفقیت انقلاب را به هرچه مدرنتر شدن به روش غربی میدانست و به واقع هم به آن معتقد بود. مهندس بازرگان شخص تحصیلکردهای بود که در کابینه ی دکتر مصدق نقش داشت، با نظام شاهنشاهی مخالف بود، از جبههی ملی منشعب شد به جهت آنکه بر مذهبیبودنِ نهضت تأکید داشت، و نهضت آزادی را تشکیل داد، معتقد بود شاه باید مثل ملکهی انگلستان سلطنت کند و نه حکومت، و کشور باید از طریق پارلمان اداره شود. ولی چون نسبت انقلاب اسلامی با غرب را، عبور از غرب نمیدانست حاضر بود از همان فردای پیروزی انقلاب با آمریکا ارتباط دوستانه داشته باشد. خیلی زود نیروهای انقلابی متوجه شدند با ادامهی دولت آقای بازرگان انقلاب از اهداف خود منحرف میشود، امثال شهید محمد منتظری(ره) سخنرانیهای آتشینی در این رابطه انجام داد و سایر اندیشمندان هم هرکدام حساسیت لازم را نشان دادند. برداشتی که آقای بازرگان از اسلام و انقلاب اسلامی داشت این بود که با پذیرفتن انقلاب اسلامی ما هیچ تضادی با غرب و آمریکا نداریم و همین موجب شده بود که سفارت آمریکا در ایران با کمال امنیت به فعالیت خود ادامه دهد تا آنجا که اکثر اغتشاشات غرب و جنوب کشور را رهبری میکردند، تا بالأخره دانشجویان پیرو خط امام به این نتیجه رسیدند سفارتخانهی آمریکا را اشغال کنند و دولت موقتِ آقای بازرگان هم به عنوان اعتراض استعفا داد.
عرض بنده تحلیل جریانی است از جریانات انقلاب در رابطه با اهدافی که برای انقلاب اسلامی قائل بود، آن جریان فکر میکرد از فردای انقلاب اسلامی میتوان با آمریکا ارتباط برادرانه داشت و نه ما با آمریکا مشکلی داریم و نه او با ما! البته آنهایی هم که آقای بازرگان را به عنوان تشکیل دهنده ی دولت موقت پیشنهاد نمودند حساب کردند نه دولت بختیار انگیزه ی مقابله با آقای بازرگان را دارد و نه آمریکا و لذا مدتها انقلاب میتواند در آن فضا به کار خود ادامه دهد. هیچكس باورش نمیآمد از روزی كه دولت موقت سركار میآید تا روزی كه انقلاب پیروز میشود دوازده روز بیشتر طول نکشد. آن چیزی كه باعث شد اعضاء شورای انقلاب، دولت موقت را انتخاب كنند، تأیید مشی دولت موقت نبود، بلکه همان مصالحی بود که عرض کردم؛ ولی یكمرتبه نیروهای انقلاب متوجه شدند كه وزیر امور خارجة دولت موقت یعنی آقای ابراهیم یزدی در الجزایر با «برژینسكی» ملاقات داشته و محتوای صحبتها حکایت از آن داشت که از طریق دولت موقت عملاً آمریکا با همان هویت استکباری پذیرفته شده و گویا نهتنها آمریکا هیچ خطایی نسبت به ما نکرده، در دنیا هم هیچ خطایی مرتکب نشده است. تعبیر آقای ابراهیم یزدی این بود که آمریکا پدرخواندهی ما نباشد ما کاری به همدیگر نداریم. آنچه همه را در برخورد دولت موقت با آمریکا نگران کرد غفلت از جایگاه آمریکا در دنیا بود و این که روحیه ی استکباری آمریکا به کمتر از نفی انقلاب و زیر پا گذاردن اهداف انقلاب راضی نیست. و از آن طرف رسالت تاریخی و الهی انقلاب اسلامی که نفی فرهنگ ضد قدسی غرب بود بهکلی نادیده گرفته شده بود. به هرحال بحث بر سر جریانی است که در درون انقلاب، چگونه انقلاب و اسلام را برای خود تعریف کرده بود، که با تعریف حضرت امام(رض) و نیروهای اصلی انقلاب تفاوت اساسی داشت، در حدّی که عدهای تا اینجاها را هم پیشبینی کردند که مجبور خواهند بود یک مبارزهی طولانی با دولت موقت داشته باشند، که با اشغال سفارت آمریکا و تغییر جهت انقلاب از آن جهتی که دولت موقت برای انقلاب تعریف کرده بود، امام خمینی(رض) فرمودند: «این انقلاب از انقلاب اول بزرگتر بود» چون از طریق اشغال سفارت آمریکا، انقلاب متوجه اهداف خود گشت و از مسیر انحرافی خود آزاد شد. ولی به هر حال حضور دولت موقت و نزدیکی آن به آمریکا و نفوذ آمریکا از همان ابتدا در بعضی از لایههای تصمیمگیری، ضربهای بود که به انقلاب وارد شد و به همان اندازه از نزدیکی به اهداف اصلیاش باز ماند.