بَابُ التَّمْحِیصِ وَ الِامْتِحَانِ
1- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ یَعْقُوبَ السَّرَّاجِ وَ عَلِیِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع لَمَّا بُویِعَ بَعْدَ مَقْتَلِ عُثْمَانَ صَعِدَ الْمِنْبَرَ وَ خَطَبَ بِخُطْبَةٍ ذَكَرَهَا یَقُولُ فِیهَا أَلَا إِنَّ بَلِیَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً حَتَّى یَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلَاكُمْ وَ أَعْلَاكُمْ أَسْفَلَكُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَسْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كَذِبَةً وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهَذَا الْمَقَامِ وَ هَذَا الْیَوْمِ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 194 روایت 1@*@
شرح :
تمحیص درلغت بمعنى گداختن طلا و جدا كردن غش آنست و در اینجا مقصود از آن آزمایش انسان است بواسطه تكالیف سخت و دشوار تا خوبان از بدان جدا شوند.
ترجمه:
امام صادق علیه السلام فرمود: چون از بعد از كشتن عثمان با امیر المؤمنین علیه السلام بیعت شد، آنحضرت بر منبر برآمد و سخنرانى و خطبهاى القاء كرد كه امام صادق علیه السلام آن را ذكر كرد و در ضمن آن چنین فرمود: همانا بلیه و گرفتارى شما (كه خدا براى امتحان و آزمایشتان مقدر كرده است) مانند روزى كه خدا پیغمبرش صلى اللّه علیه و آله را مبعوث ساخت رجوع كرده است، سوگند بآنكه او را بحق برانگیخت كه شما وساوس و آراء مختلف پیدا كنید و غربال شوید، تا آنجا كه افراد پایین از شما فراز گیرند و بالائیها بزیر گرایند، و پیشى گیرندگانى كه كوتاهى مىكردند، بپیش تازند، و پیشى گیرندگانى كه پیش مىتاختند كوتاهى كنند، بخدا كه هیچ نشانهاى (از نشانههاى حق) از من پوشیده نگشته و دروغى بمن گفته نشده، و بتحقیق كه این مقام و این روز را بمن آگاهى دادهاند.
شرح :
پیغمبر صلى اللّه علیه وآله در اوائل بعثت با محیط مردمى روبرو شد كه جهل و باطل دامنگیر آنها شده بود، از پیشواى دلسوز و رهبر داناى خود روگردان شده و بعبادت بتها و عادات زشت جاهلیت سرگرم بودند، پیغمبر اسلام كه خداى تعالى او را مایه امتحان مردم قرار داد و مبعوثش ساخت با مجاهدت و مساعى بىنظیر خود و غزوات و جنگهاى متعدد، بت پرستان را خداپرست كرد و آدمكشان خونخوار را، مانند برادر مهربان در یك صف و تعقیب از یك هدف قرار داد و قوانین عادله اجتماعى را در میان آنها مجرى ساخت و بیت المال را طبق حق و عدالت تقسیم مىفرمود، ولى متأسفانه پس از وفات پیغمبر اكرم صلى اللّه علیه وآله مسلمین آن عادات و اخلاق حسنه اسلامى را رفته رفته كنار گذاشتند تا آنجا كه مىتوان گفت: در زمان خلافت عثمان یكمرتبه بقهقرا برگشتند و زمان جاهلیت را تجدید كردند.
اكنون پس از قتل عثمان امیرالمؤمنین علیه السلام، با محیط و مردمى روبرو شده است كه نمونه زمان جاهلیت است و براى ارجاع قوانین حق و عدالت و سركوبى طغیانگران باید جهاد كند و از خود گذشتگى نشان دهد، پس قهراً مردمى بپذیرد و اطاعت نمایند و دستهاى تمرد نافرمانى كنند، و از میان آنها برخى از مسلمین كه نسبت بحق آنحضرت كوتاهى كرده و با دیگران بیعت كردند بپیش تازند و اطاعت آنحضرترا گردن نهند و در ركابش جهاد كنند و بعضى دیگر مانند طلحه و زبیر كه با وجود آنكه در زمان پیغمبر اسلام سوابق درخشانى كسب كرده بودند از اطاعت و انقیاد آنحضرت سرپیچى كرده، طغیان و سركشى آغاز كنند.
2- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْأَنْبَارِیِّ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِی الْمَغْرَاءِ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ وَیْلٌ لِطُغَاةِ الْعَرَبِ مِنْ أَمْرٍ قَدِ اقْتَرَبَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَمْ مَعَ الْقَائِمِ مِنَ الْعَرَبِ قَالَ نَفَرٌ یَسِیرٌ قُلْتُ وَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ یَصِفُ هَذَا الْأَمْرَ مِنْهُمْ لَكَثِیرٌ قَالَ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَنْ یُمَحَّصُوا وَ یُمَیَّزُوا وَ یُغَرْبَلُوا وَ یُسْتَخْرَجُ فِی الْغِرْبَالِ خَلْقٌ كَثِیرٌ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 195 روایت 2@*@
ترجمه:
ابن ابى یعفور گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام مىفرمود: واى بر سركشان عرب از امریكه نزدیك است، (واى بر آنها در زمان ظهور امام قائم (علیه السلام) كه نزدیكست چنانچه در حدیث 938 بیان شد) عرض كردم: قربانت گردم، چند نفر از عرب همراه حضرت قائم خواهند بود؟ فرمود: چند نفر اندك، عرض كردم بخدا كسانیكه از ایشان از این امر سخن مىگویند (اظهار عقیده به امام زمان مىكنند) بسیارند، فرمود مردم ناچار باید بررسى شوند و جدا گردند و غربال شوند و مردم بسیارى از غربال بیرون ریزند.
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى وَ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّیْقَلِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مَنْصُورٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا مَنْصُورُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَأْتِیكُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَیَّزُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى تُمَحَّصُوا وَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى یَشْقَى مَنْ یَشْقَى وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 195 روایت 3@*@
ترجمه:
منصور گوید: امام صاق علیه السلام: به من فرمود: اى منصور: این امر (ظهور امام دوازدهم) به شما نمىرسد جز بعد از ناامیدى و نه به خدا (به شما نمىرسد) تا (خوب از بد) جدا شود و نه به خدا تا بررسى شود و نه به خدا تا شقاوت به شقى رسد و سعادت به سعید.
4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع یَقُولُ الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَكُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ ثُمَّ قَالَ لِی مَا الْفِتْنَةُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الَّذِی عِنْدَنَا الْفِتْنَةُ فِی الدِّینِ فَقَالَ یُفْتَنُونَ كَمَا یُفْتَنُ الذَّهَبُ ثُمَّ قَالَ یُخْلَصُونَ كَمَا یُخْلَصُ الذَّهَبُ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 196 روایت 4@*@
ترجمه:
معمر بن خلاد گوید: شنیدم حضرت ابوالحسن علیه السلام مىفرمود: «الم» مگر مردم پنداشتهاند بصرف اینكه گویند ایمان داریم رها شوند و امتحان نشوند:! اول سوره عنكبوت -» سپس به من فرمود فتنه (امتحان) چیست؟ عرض كردم: قربانت گردم: آنچه ما مىدانیم امتحان در دین است، حضرت فرمود: امتحان مىشوند، چنانكه طلا امتحان مىشود، و باز فرمود: خالص و پاك مىشوند، چنانكه طلا پاك مىشود.
5- عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ یُونُسَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ صَالِحٍ رَفَعَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ إِنَّ حَدِیثَكُمْ هَذَا لَتَشْمَئِزُّ مِنْهُ قُلُوبُ الرِّجَالِ فَمَنْ أَقَرَّ بِهِ فَزِیدُوهُ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فَذَرُوهُ إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ یَكُونَ فِتْنَةٌ یَسْقُطُ فِیهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِیجَةٍ حَتَّى یَسْقُطَ فِیهَا مَنْ یَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَیْنِ حَتَّى لَا یَبْقَى إِلَّا نَحْنُ وَ شِیعَتُنَا
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 196 روایت 5@*@
ترجمه:
مردى از حضرت ابىجعفر علیه السلام نقل مىكند كه فرمود: دلهاى مردم از حدیث شما (شیعه كه معتقد به غیبت امام عصر مىباشید) مىرمد و تنفر دارد، پس هر كه به آن اقرار كرد بیشترش گوئید و هركه منكر شد از او دست بردارید. همانا ناچار باید آزمایشى پیش آید كه هر فرد خصوصى و محرم رازى در آن سقوط كند، تا آنجا كه كه آنكس (از كمال باریك بینى و دقت) مو را دو نیمه مىكند سقوط كند تا آنجا كه جز ما و شیعیان ما باقى نماند.
6- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَنْصُورٍ الصَّیْقَلِ عَنْ أَبِیهِ قَالَ كُنْتُ أَنَا وَ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِیرَةِ وَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا جُلُوساً وَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَسْمَعُ كَلَامَنَا فَقَالَ لَنَا فِی أَیِّ شَیْءٍ أَنْتُمْ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ لَا وَ اللَّهِ لَا یَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَكُمْ حَتَّى تُغَرْبَلُوا لَا وَ اللَّهِ لَا یَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَكُمْ حَتَّى تُمَحَّصُوا لَا وَ اللَّهِ لَا یَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَكُمْ حَتَّى تُمَیَّزُوا لَا وَ اللَّهِ مَا یَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَكُمْ إِلَّا بَعْدَ إِیَاسٍ لَا وَ اللَّهِ لَا یَكُونُ مَا تَمُدُّونَ إِلَیْهِ أَعْیُنَكُمْ حَتَّى یَشْقَى مَنْ یَشْقَى وَ یَسْعَدَ مَنْ یَسْعَدُ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 196 روایت 6@*@
ترجمه:
منصور صیقل گوید: من و حارث بن مغیره با جماعتى از اصحابمان (شیعیان) خدمت امام صادق علیه السلام نشسته بودیم (و از ظهور دولت حق سخن مىگفتیم) آن حضرت سخن ما را مىشنید، سپس فرمود كجائید شما؟ هیهات، هیهات، نه به خدا آنچه به سویش چشم مىكشید واقع نشود، تا غربال شوید، نه بخدا آنچه بسویش چشم مىكشید واقع نشود، تا بررسى شوید، نه بخدا آنچه چشم مىكشید واقع نشود. تا جدا شوید. نه بخدا آنچه بسویش چشم مىكشید واقع نشود، جز بعد از نومیدى. نه بخدا، آنچه بسویش چشم مىكشید واقع نشود، تا شقاوت بشقى برسد و سعادت بسعید.