تربیت
Tarbiat.Org

اصول کافی جلد 2
ابی‏جعفر محمد بن یعقوب کلینی مشهور به شیخ کلینی

ذكر نام كسانیكه آن حضرت علیه السلام را دیده‏اند

بَابٌ فِی تَسْمِیَةِ مَنْ رَآهُ ع
1- مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى جَمِیعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ اجْتَمَعْتُ أَنَا وَ الشَّیْخُ أَبُو عَمْرٍو رَحِمَهُ اللَّهُ عِنْدَ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ فَغَمَزَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَا عَمْرٍو إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ شَیْ‏ءٍ وَ مَا أَنَا بِشَاكٍّ فِیمَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْهُ فَإِنَّ اعْتِقَادِی وَ دِینِی أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إِلَّا إِذَا كَانَ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَةِ بِأَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ رُفِعَتِ الْحُجَّةُ وَ أُغْلِقَ بَابُ التَّوْبَةِ فَلَمْ یَكُ یَنْفَعُ نَفْساً إِیمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْراً فَأُولَئِكَ أَشْرَارٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُمُ الَّذِینَ تَقُومُ عَلَیْهِمُ الْقِیَامَةُ وَ لَكِنِّی أَحْبَبْتُ أَنْ أَزْدَادَ یَقِیناً وَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ ع سَأَلَ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُرِیَهُ كَیْفَ یُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی وَ قَدْ أَخْبَرَنِی أَبُو عَلِیٍّ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ وَ قُلْتُ مَنْ أُعَامِلُ أَوْ عَمَّنْ آخُذُ وَ قَوْلَ مَنْ أَقْبَلُ فَقَالَ لَهُ الْعَمْرِیُّ ثِقَتِی فَمَا أَدَّى إِلَیْكَ عَنِّی فَعَنِّی یُؤَدِّی وَ مَا قَالَ لَكَ عَنِّی فَعَنِّی یَقُولُ فَاسْمَعْ لَهُ وَ أَطِعْ فَإِنَّهُ الثِّقَةُ الْمَأْمُونُ وَ أَخْبَرَنِی أَبُو عَلِیٍّ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا مُحَمَّدٍ ع عَنْ مِثْلِ ذَلِكَ فَقَالَ لَهُ الْعَمْرِیُّ وَ ابْنُهُ ثِقَتَانِ فَمَا أَدَّیَا إِلَیْكَ عَنِّی فَعَنِّی یُؤَدِّیَانِ وَ مَا قَالَا لَكَ فَعَنِّی یَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ فَهَذَا قَوْلُ إِمَامَیْنِ قَدْ مَضَیَا فِیكَ قَالَ فَخَرَّ أَبُو عَمْرٍو سَاجِداً وَ بَكَى ثُمَّ قَالَ سَلْ حَاجَتَكَ فَقُلْتُ لَهُ أَنْتَ رَأَیْتَ الْخَلَفَ مِنْ بَعْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ إِی وَ اللَّهِ وَ رَقَبَتُهُ مِثْلُ ذَا وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ فَقُلْتُ لَهُ فَبَقِیَتْ وَاحِدَةٌ فَقَالَ لِی هَاتِ قُلْتُ فَالِاسْمُ قَالَ مُحَرَّمٌ عَلَیْكُمْ أَنْ تَسْأَلُوا عَنْ ذَلِكَ وَ لَا أَقُولُ هَذَا مِنْ عِنْدِی فَلَیْسَ لِی أَنْ أُحَلِّلَ وَ لَا أُحَرِّمَ وَ لَكِنْ عَنْهُ ع فَإِنَّ الْأَمْرَ عِنْدَ السُّلْطَانِ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ مَضَى وَ لَمْ یُخَلِّفْ وَلَداً وَ قَسَّمَ مِیرَاثَهُ وَ أَخَذَهُ مَنْ لَا حَقَّ لَهُ فِیهِ وَ هُوَ ذَا عِیَالُهُ یَجُولُونَ لَیْسَ أَحَدٌ یَجْسُرُ أَنْ یَتَعَرَّفَ إِلَیْهِمْ أَوْ یُنِیلَهُمْ شَیْئاً وَ إِذَا وَقَعَ الِاسْمُ وَقَعَ الطَّلَبُ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَمْسِكُوا عَنْ ذَلِكَ‏
قَالَ الْكُلَیْنِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَ حَدَّثَنِی شَیْخٌ مِنْ أَصْحَابِنَا ذَهَبَ عَنِّی اسْمُهُ أَنَّ أَبَا عَمْرٍو سَأَلَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مِثْلِ هَذَا فَأَجَابَ بِمِثْلِ هَذَا
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 120 روایة 1@*@
ترجمه:
حمیرى گوید: من و شیخ ابو عمرو (عثمان بن سعید عمرى نایب اول) - رحمة الله - نزد احمد ابن اسحاق گرد آمدیم، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه راجع به جانشین (امام حسن عسكرى) از شیخ بپرسم، من به او گفتم، اى با عمرو! من مى‏خواهم از شما چیزى بپرسم كه نسبت به آن شك ندارم، زیرا اعتقاد و دین من این است كه زمین هیچگاه از حجت خالى نمى‏ماند، مگر چهل روز پیش از قیامت (یعنى ایامى كه مقدمات قیامت مانند خروج دابه و مانند آن به ظهور مى‏رسد) و چون آن روز برسد، حجت برداشته و راه توبه بسته شود آنگاه كسى كه از پیش ایمان نیاورده و یا در دوران ایمانش كار خیرى نكرده، ایمان آوردنش سودش ندهد - 158 سوره 7-» و ایشان بدترین مخلوق خداى عزوجل باشند و قیامت علیه ایشان برپا مى‏شود، ولى من دوست دارم كه یقینم افزوده گردد، همانا حضرت ابراهیم علیه السلام از پروردگار عزوجل درخواست كرد كه به او نشان دهد. چگونه مردگان را زنده مى‏كند «فرمود: مگر ایمان ندارى؟ عرض كرد: چرا ولى براى اینكه دلم مطمئن شود - 260 سوره 2-».
و ابو على احمد بن اسحاق به من خبر داد كه از حضرت هادى علیه السلام سؤال كردم، با كه معامله كنم؟ یا (پرسید احكام دینم را) از كه بدست آورم؟ و سخن كه را بپذیرم؟ به او فرمود: عمرى مورد اعتماد من است آنچه از جانب من به تو رساند: حقیقة از من است و هر چه از جانب من به تو گوید، قول منست، از او بشنو و اطاعت كن كه او مورد اعتماد و امین است. و نیز ابو على به من خبر داد كه او از حضرت امام حسن عسكرى علیه السلام همین سؤال را كرده و او فرموده است: عمرى و پسرش (محمد بن عثمان، نایب دوم) مورد اعتماد هستند، هر چه از جانب من به تو رسانند، حقیقة از جانب من رسانیده‏اند و هر چه به تو گویند، از من گفته‏اند، از آنها بشنو و اطاعت كن كه هر دو مورد اعتماد و امینند، این سخن دو امامست كه درباره شما صادر شده.
ابو عمرو به سجده افتاد و گریه كرد، آنگاه گفت: حاجتت را بپرس، گفتم: شما جانشین بعد از مام حسن عسكرى علیه السلام را دیده‏ئى؟ گفت: آرى به خدا، گردن او این چنین بود و با دست اشاره كرد. (به حدیث 857 رجوع شود) گفتم: یك مسأله دیگر باقى مانده، گفت: بگو، گفتم: نامش چیست؟ گفت: بر شما حرام است كه نا او را بپرسید، و من این سخن از پیش خود نمى‏گویم، زیرا براى من روا نیست كه چیزى را حلال یا حرام كنم، بلكه این سخن خود آن حضرت علیه السلام است، زیرا مطلب نزد سلطان (معتمد عباسى كه در 12 رجب 256 خلیفه شد) چنین وانمود شده كه امام حسن عسكرى وفات نموده و فرزندى از خود بجا نگذاشته ومیراثش قسمت شده و كسى كه حق نداشته (جعفر كذاب) آن را برده و خورده است و عیالش در به در شده‏اند و كسى جرأت ندارد با آنها آشنا شود یا چیزى به آنها برساند. و چون اسمش در زبانها افتاد، تعقیبش مى‏كنند، از خدا بپرهیزید و از این موضوع دست نگهدارید.
كلینى - رحمه الله - گوید: شیخى از اصحاب ما (شیعیان) كه نامش از یادم رفته به من گفت: ابو عمرو از احمد بن اسحاق همین پرسش را كرد و او هم همین جواب را گفت.
2- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ كَانَ أَسَنَّ شَیْخٍ مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص بِالْعِرَاقِ فَقَالَ رَأَیْتُهُ بَیْنَ الْمَسْجِدَیْنِ وَ هُوَ غُلَامٌ ع‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 122 روایة 2@*@
ترجمه:
2- محمد بن اسماعیل بن موسى بن جعفر كه پیر مردترین اولاد پیغمبر صلى اللّه علیه و آله در عراق بود، گفت آن حضرت را میان دو مسجد (مكه و مدینه یا مسجد كوفه و سهله یا مسجد سهله و صعصعه) دیدم و او هنوز كودكى نابالغ بود.
3- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَتْنِی حَكِیمَةُ ابْنَةُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ هِیَ عَمَّةُ أَبِیهِ أَنَّهَا رَأَتْهُ لَیْلَةَ مَوْلِدِهِ وَ بَعْدَ ذَلِكَ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 122 روایة 3@*@
ترجمه:
موسى بن محمد گوید: حكیمه دختر محمد بن على (امام جواد) علیها السلام كه عمه پدر آن حضرت است به من گفت كه خود او آن حضرت را در شب ولادتش و هم بعد از آن دیده است.
شرح :
علامه مجلسى در ص 240 مرآت العقول كیفیت ولادت آن حضرت و دیدن حكیمه آن مولود مسعود را به تفصیل بیان مى‏كند.
4- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمْدَانَ الْقَلَانِسِیِّ قَالَ قُلْتُ لِلْعَمْرِیِّ قَدْ مَضَى أَبُو مُحَمَّدٍ ع فَقَالَ قَدْ مَضَى وَ لَكِنْ قَدْ خَلَّفَ فِیكُمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مِثْلُ هَذَا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 122 روایة 4@*@
ترجمه:
قلانسى گوید، به عمرى گفتم: امام حسن عسكرى علیه السلام در گذشت، گفت او در گذشت، ولى در میان شما كسى را كه گردنش این چنین است جانشین گذاشت - و با دست خود اشاره كرد (به حدیث 857 رجوع شود)
5- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ فَتْحٍ مَوْلَى الزُّرَارِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَلِیِّ بْنَ مُطَهَّرٍ یَذْكُرُ أَنَّهُ قَدْ رَآهُ وَ وَصَفَ لَهُ قَدَّهُ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 122 روایة 5@*@
ترجمه:
فتح گوید: از ابا على بن مطهر شنیدم نقل مى‏كرد كه خود او آن حضرت را دیده و قامتش را براى او وصف كرده است.
6- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ شَاذَانَ بْنِ نُعَیْمٍ عَنْ خَادِمٍ لِإِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدَةَ النَّیْسَابُورِیِّ أَنَّهَا قَالَتْ كُنْتُ وَاقِفَةً مَعَ إِبْرَاهِیمَ عَلَى الصَّفَا فَجَاءَ ع حَتَّى وَقَفَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ قَبَضَ عَلَى كِتَابِ مَنَاسِكِهِ وَ حَدَّثَهُ بِأَشْیَاءَ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 123 روایة 6@*@
ترجمه:
كنیز ابراهیم بن عبده نیشابورى گوید: من با ابراهیم روى كوه صفا ایستاده بودم، آن حضرت علیه السلام آمد و بالاى سر ابراهیم ایستاد و كتاب مناسكش را بدست گرفت و با او مطالبى گفت.
7- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ أَنَّهُ رَآهُ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ النَّاسُ یَتَجَاذَبُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ مَا بِهَذَا أُمِرُوا
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 123 روایة 7@*@
ترجمه:
عبدالله بن صالح گوید كه خود او آن حضرت را نزد حجر الاسود دید و مردم (براى بوسیدن حجر) نزاع و كشمكش داشتند، و آن حضرت مى‏فرمود: به این موضع مأمور نشده‏اند (بلكه اگر بوسیدن بدون مزاحمت ممكن شد باید ببوسند، وگرنه به اشاره با دست اكتفا كنند).
8- عَلِیٌّ عَنْ أَبِی عَلِیٍّ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ أَبِیهِ أَنَّهُ قَالَ رَأَیْتُهُ ع بَعْدَ مُضِیِّ أَبِی مُحَمَّدٍ حِینَ أَیْفَعَ وَ قَبَّلْتُ یَدَیْهِ وَ رَأْسَهُ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 123 روایة 8@*@
ترجمه:
احمد بن ابراهیم بن ادریس گوید: پدرم مى‏گفت: من آن حضرت را بعد از وفات امام حسن عسكرى علیه السلام در سن نزدیك بلوغ دیدم و دست و سرش را بوسیدم.
9- عَلِیٌّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ وَ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنِ الْقَنْبَرِیِّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِ قَنْبَرٍ الْكَبِیرِ مَوْلَى أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ جَرَى حَدِیثُ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ فَذَمَّهُ فَقُلْتُ لَهُ فَلَیْسَ غَیْرُهُ فَهَلْ رَأَیْتَهُ فَقَالَ لَمْ أَرَهُ وَ لَكِنْ رَآهُ غَیْرِی قُلْتُ وَ مَنْ رَآهُ قَالَ قَدْ رَآهُ جَعْفَرٌ مَرَّتَیْنِ وَ لَهُ حَدِیثٌ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 123 روایة 9@*@
ترجمه:
احمد بن نضر گوید: نزد قنبرى خادم حضرت رضا علیه السلام كه از اولاد قنبر بزرگ (غلام امیرالمؤمنین علیه السلام) است، سخن از جعفر بن على (جعفر كذاب) به میان آمد، او وى را نكوهش كرد، من گفتم غیر او كسى از نسل امام نیست، مگر تو كسى را دیده‏ئى؟! گفت: من ندیده‏ام ولى غیر من دیده است، گفتم: كه او را دیده است؟ گفت: جعفر دو مرتبه او را دیده و او را داستانى است.
شرح :
آن داستان اینست كه: قنبرى گوید، هنگامیكه جعفر كذاب براى گرفتن میراث امام عسكرى علیه السلام نزاع و جدال مى‏كرد، امام عصر - عج - از جاى نامعلومى ظاهر شد و فرمود: اى جعفر! چرا متعرض حقوق من مى‏شوى؟ او متحیر و مبهوت گشت و آن حضرت هم غایب شد. سپس جعفر هر چند میان مردم گشت او را ندید و بار دیگر چون جده آن جضرت، مادر امام حسن عسكرى وفات كرد، خودش دستو داده بود كه او را در همانخانه دفن كنند، ولى جعفر با ایشان ستیزه مى‏كرد و مى‏گفت؟ این خانه منست و نباید دیگرى در آن دفن شود، ناگاه حضرت ظاهر شد و به او فرمود: اى جعفر: این خانه از تو است؟! سپس غایب شد و دیگر او را ندیدند - مرآت ص 241-.
10- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْوَجْنَانِیِّ أَنَّهُ أَخْبَرَنِی عَمَّنْ رَآهُ أَنَّهُ خَرَجَ مِنَ الدَّارِ قَبْلَ الْحَادِثِ بِعَشَرَةِ أَیَّامٍ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهَا مِنْ أَحَبِّ الْبِقَاعِ لَوْ لَا الطَّرْدُ أَوْ كَلَامٌ هَذَا نَحْوُهُ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 124 روایة 10@*@
ترجمه:
ابى محمد و جنانى گوید: كسى كه آن حضرت را دیده بود به من خبر داد كه آن حضرت ده روز پیش از حادثه (وفات امام یازدهم علیه السلام) از خانه بیرون آمد مى‏فرمود: بار خدایا تو میدانى كه اینجا (سامره كه وطن پدر و جد من است) دوست‏ترین بلاد است نزد من، اگر مرا نمى‏راندند - یا سخنى به این مضمون -.
11- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ قَیْسٍ عَنْ بَعْضِ جَلَاوِزَةِ السَّوَادِ قَالَ شَاهَدْتُ سِیمَاءَ آنِفاً بِسُرَّ مَنْ رَأَى وَ قَدْ كَسَرَ بَابَ الدَّارِ فَخَرَجَ عَلَیْهِ وَ بِیَدِهِ طَبَرْزِینٌ فَقَالَ لَهُ مَا تَصْنَعُ فِی دَارِی فَقَالَ سِیمَاءُ إِنَّ جَعْفَراً زَعَمَ أَنَّ أَبَاكَ مَضَى وَ لَا وَلَدَ لَهُ فَإِنْ كَانَتْ دَارَكَ فَقَدِ انْصَرَفْتُ عَنْكَ فَخَرَجَ عَنِ الدَّارِ قَالَ عَلِیُّ بْنُ قَیْسٍ فَخَرَجَ عَلَیْنَا خَادِمٌ مِنْ خَدَمِ الدَّارِ فَسَأَلْتُهُ عَنْ هَذَا الْخَبَرِ فَقَالَ لِی مَنْ حَدَّثَكَ بِهَذَا فَقُلْتُ لَهُ حَدَّثَنِی بَعْضُ جَلَاوِزَةِ السَّوَادِ فَقَالَ لِی لَا یَكَادُ یَخْفَى عَلَى النَّاسِ شَیْ‏ءٌ
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 124 روایة 11@*@
ترجمه:
على بن قیص از قول یكى از پاسبانهاى عراق نقل مى‏كند كه به همین تازگى (بعد از وفات امام عسكرى علیه السلام) سیماء را در سامرا دیدم كه در خانه امام عسكرى علیه السلام را شكسته بود، امام دوازدهم علیه السلام با طبرزینى كه در دست داشت، جلو او در آمد و فرمود: در خانه من چه مى‏كنى؟ سیماء گفت: جعفر عقیده دارد كه پدر شما مرده و فرزند ندارد، اگر خانه شماست، من بر مى‏گردم و سپس از خانه بیرون رفت.
على بن قیس گوید: سپس یكى از خادمان خانه بیرون آمد و من راجع به این خبر از او پرسیدم، به من گفت: كى به تو این خبر را گفته است؟ گفتم: یكى از پاسبانهاى عراق، گفت: چیزى از مردم پنهان نمى‏ماند.
شرح :
سیماء نام مأمور خلیفه بوده است كه براى تحقیق از حال فرزند امام عسكرى علیه السلام یا براى ضبط اموال آن حضرت براى جعفر فرستاده شده بود، و ممكنست از طرف خود جعفر مأمور شده باشد.
12- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمَكْفُوفِ عَنْ عَمْرٍو الْأَهْوَازِیِّ قَالَ أَرَانِیهِ أَبُو مُحَمَّدٍ ع وَ قَالَ هَذَا صَاحِبُكُمْ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 124 روایة 12@*@
ترجمه:
عمرو اهوازى گوید: امام حسن عسكرى علیه السلام آن حضرت را به من نشان داد و فرمود: این است صاحب شما.
13- مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ النَّیْسَابُورِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِی نَصْرٍ ظَرِیفٍ الْخَادِمِ أَنَّهُ رَآهُ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 125 روایة 13@*@
ترجمه:
ابراهیم بن محمد بن عبدالله بن موسى بن جعفر، از ظریف خادم نقل مى‏كند كه او آن حضرت را دیده است.
14- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ ابْنَیْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ أَنَّهُمَا حَدَّثَاهُ فِی سَنَةِ تِسْعٍ وَ سَبْعِینَ وَ مِائَتَیْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَبْدِیِّ عَنْ ضَوْءِ بْنِ عَلِیٍّ الْعِجْلِیِّ عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ سَمَّاهُ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ أَرَاهُ إِیَّاهُ‏
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 125 روایة 14@*@
ترجمه:
ضوء بن على عجلى از قول مردى از اهل فارس كه نامش را برده نقل مى‏كند كه امام عسكرى علیه السلام آن حضرت را به او نشان داده است.
15- عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی أَحْمَدَ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ بَعْضِ أَهْلِ الْمَدَائِنِ قَالَ كُنْتُ حَاجّاً مَعَ رَفِیقٍ لِی فَوَافَیْنَا إِلَى الْمَوْقِفِ فَإِذَا شَابٌّ قَاعِدٌ عَلَیْهِ إِزَارٌ وَ رِدَاءٌ وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلٌ صَفْرَاءُ قَوَّمْتُ الْإِزَارَ وَ الرِّدَاءَ بِمِائَةٍ وَ خَمْسِینَ دِینَاراً وَ لَیْسَ عَلَیْهِ أَثَرُ السَّفَرِ فَدَنَا مِنَّا سَائِلٌ فَرَدَدْنَاهُ فَدَنَا مِنَ الشَّابِّ فَسَأَلَهُ فَحَمَلَ شَیْئاً مِنَ الْأَرْضِ وَ نَاوَلَهُ فَدَعَا لَهُ السَّائِلُ وَ اجْتَهَدَ فِی الدُّعَاءِ وَ أَطَالَ فَقَامَ الشَّابُّ وَ غَابَ عَنَّا فَدَنَوْنَا مِنَ السَّائِلِ فَقُلْنَا لَهُ وَیْحَكَ مَا أَعْطَاكَ فَأَرَانَا حَصَاةَ ذَهَبٍ مُضَرَّسَةً قَدَّرْنَاهَا عِشْرِینَ مِثْقَالًا فَقُلْتُ لِصَاحِبِی مَوْلَانَا عِنْدَنَا وَ نَحْنُ لَا نَدْرِی ثُمَّ ذَهَبْنَا فِی طَلَبِهِ فَدُرْنَا الْمَوْقِفَ كُلَّهُ فَلَمْ نَقْدِرْ عَلَیْهِ فَسَأَلْنَا كُلَّ مَنْ كَانَ حَوْلَهُ مِنْ أَهْلِ مَكَّةَ وَ الْمَدِینَةِ فَقَالُوا شَابٌّ عَلَوِیٌّ یَحُجُّ فِی كُلِّ سَنَةٍ مَاشِیاً
@@اصول كافى جلد 2 صفحه 125 روایة 15@*@
ترجمه:
شخصى از اهل مدائن گوید: من با رفیقم به حج رفته بودیم، چون به موقف عرفات رسیدیم، جوانى را دیدیم نشسته و لنگ و روپوشى در بر كرده و نعلین زردى در پا دارد، لنگ و روپوش او بنظر من صد و پنجاه دینار ارزش داشت، و علامت و اثر سفر در او نبود، گدائى نزد ما آمد، او را رد كردیم، سپس نزد آن جوان رفت و سؤال كرد، جوان رفت و سؤال كرد، جوان چیزى از زمین بر داشت و به او داد، گدا او را دعا كرد و زیاد و جدى هم دعا كرد، سپس جوان برخاست و از نظر ما پنهان شد ما نزد آن سائل رفتیم و به او گفتیم عجبا!! به تو چه عطا كرد؟ او به ما ریگ طلاى دندانه دارى نشان داد كه قریب 20 مثقال بود من به رفیقم گفتم: مولاى ما نزد بوده و ما ندانستیم و آنگاه به جستجویش برخاستیم و تمام موقف را گردش كردیم و او را به دست نیاوردیم سپس از جمعیتى كه اطرافش بودند از اهل مكه و مدینه راجع به او پرسیدیم گفتند: جوانى است علوى كه هر سال پیاده به حج مى‏آید.
شرح :
از ظهور معجزه به دست آن حضرت كه سنگ را طلا كرد فهمیدند كه او امام عصر (عج) ولى پیداست كه دلالت این روایت بر دیدن آن حضرت از روایات سابق كمتر و خفى‏تر است و چنانچه در مقدمه جلد اول گفتیم روش مرحوم كلینى این است كه در هز بابى روایات روشن‏تر و واضحتر را جلوتر ذكر مى‏كند و هر چه دلالت خفى‏تر باشد، آنرا دنبال‏تر مى‏آورد.