وقتی انسان فهمید انتهای عالم به سوی نور است هیچ وقت چشم خود را از آن انتها بر نمیدارد. وقتی چشم خود را از آن انتها بر نداشت همواره از هر جریان غیر الهی عبور میکند و اسیر آن نمیشود و دل به آن نمیبندد و دشمنان خداوند نمیتوانند جریانهای غیر حق را بر او تحمیل کنند. اینکه میبینید روحیهی شیعه با بقیهی ملتها متفاوت است به جهت چنین عقیدهای است. از آنجایی که شیعه متوجه است جریان عالم به سوی نور است و احکام الهی در تمام ابعاد زندگی بشر تجلی میکند و کلمهی پروردگار برتری مییابد، هرگز گرفتار یأسِ تاریخی نمیشود. امروزه کلمههای غیر الهی در صحنه است و میلها و امیدهای واهی را دامن میزنند. همینکه گفته میشود هرچه فلان کارشناس گفت میپذیریم، خبر از آن میدهد که کلمهی «اَعْلی» و سخن برتر نظر فلان کارشناس است و نه «کلمةُ الله». اگر میگفتیم چون نظر فلان کارشناس مطابق حق است پس آن را میپذیریم، این خوب بود، چون اقتضای دین آن است که بر آن تدبّر کنیم و کارشناسانه نظر دهیم، کاری که فقها در احکام و فلاسفه در امور عقلی انجام می دهند و با تدبّر در آیات و روایات، متوجه قواعد عقلی دنیا و آخرت میشوند. ولی امروزه ظلماتِ اصالت دادن به امیال انسانها نمیگذارد کلمهی حق حاکم باشد اما توجه به وعدهی خدا روشن میکند که بالاخره این حالت میگذرد، چون اصل عالم و فلسفهی خلقت آن، این نیست که کلمهی غیر حق اعلی باشد. حضرت ربالعالمین میفرماید که این عالم باید بگذرد و به جایی برسد که زمین از همهی دشمنان پروردگار پاک شود و این چیزی نیست که تخلفپذیر باشد. همین که روحی گرفتار وضع موجود نباشد و نظر به وعدهی الهی داشته باشد، امیدوارانه به آینده فکر میکند. وقتی امیدش به آیندهای شد که سراسر نور است، چگونه میتواند به ظلمات موجود دلخوش کند و آن را تحمل نماید؟ چون انسان در نگاه دینی به واقعیترین واقعیاتِ عالم نظر میکند و در نتیجه هرگز گرفتار روزمرگی نمیشود.
راز اینکه جباران در طول تاریخ بر شیعه فشار میآورند این است که میدیدند و میبینند شیعه وضع موجودی را که جباران و ستمگران ایجاد میکنند نمیپذیرد، در عین آنکه مستقیماً هم مقابله نمیکند. روش جمهوری اسلامی را در برخورد با استکبار ملاحظه کنید که چگونه سیاستِ تنشزدایی را با عدم تحمل ظلم جمع کرده است. در عین اینکه مثل گروه طالبان عمل نمیکند که عواطف مردم را جریحهدار نماید، مثل کوه در مقابل زورگویی استکبار میایستد. حتی وقتی جوانان حزب الله لبنان - در همان اوایلی که انقلاب اسلامی پیروز شده بود - در کانال سوئز مینگذاری کردند تا امنیت این شاهراه بین المللی را بههم بزنند، حضرت امام خمینی(رض) سریعا آنها را از آن کار منع کردند، چون روحیهای که شیعه به نور ائمه(ع) در خود ایجاد کرده نظر به آیندهی امیدبخش دارد و این با عدم تشنج جلو میرود و موجب میشود دشمن نتواند افکار عمومی را علیه ما تحریک کند.
یکی از شخصیتهای آمریکایی گفته بود «ایرانیان شطرنجبازان بسیار دقیقی هستند، یک لحظه غفلت کنی ماتت میکنند». ما شطرنجبازان حرفهای نیستیم ولی امامانمان به ما میگویند چگونه عمل کنیم و این نوع حرکات به جهت توجه به این موضوع است که میدانیم ذات عالم به سوی نور در حرکت است و باید مناسبات و مدیریتهای معقولی را نسبت به آن آینده تنظیم کنیم که بدون بهانهدادن بهدست حاکمان ظالم، بیآیندهبودن جباران و آیندهداری شیعه رقم بخورد و لذا است که منصور دوانیقی از دست حضرت صادق(ع) کلافه است و یا متوکل در مورد حضرت هادی(ع) میگوید: «وَیْحَكُمْ قَدْ أَعْیَانِی أَمْرُ ابْنِ الرِّضَا»(141) وای بر شما کار ابن الرضا مرا درمانده و عاجز کرده است. حضرت امام هادی(ع) با متوکل به صورت مستقیم درگیر نمیشوند ولی بیسر و صدا طوری عمل میکنند که حاکمان ظالم احساس کنند هیچ آیندهای ندارند، به طوری که هر چه بکنند کار را خرابتر کردهاند، نه میتوانند آنها را به قتل برسانند و نه زندانشان کنند و نه آزادشان بگذارند، در هر صورت آیندهی خود را تیره و تار کردهاند. اینکه میبینید دشمنان نظام اسلامی نمیدانند در مقابله با ما چکار کنند به جهت آن است که روش نظام اسلامی به روش اهلالبیت(ع) نزدیک است.