تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

اهل‌البیت(ع) جنبه آرمانی ملائکه

رسول خدا(ص) در راستای نشان‌دادن مقام نوری خود و اهل البیت(ع) مسئله‌ی سجود ملائکه بر آدم را مطرح می‌کنند و این که نور آن حضرت و اهل البیت(ع) در صلب آدم موجب سجود ملائکه بر آدم شد، این جریان حاکی از افضلیت اهل البیت(ع) بر ملائکه است. خداوند در موضوع آدم مسئله‌ی خلیفةاللهی را در میان می‌گذارد تا خلیفةالله عامل نمایش صفات مُسْتخلَفٌ عَنْه یعنی الله باشد و به همین جهت همه‌ی اسماء خود را به او آموخت و او را محل تجلی آن اسماء نمود و به او فرمود: «یَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِاسمائِهِمْ»(81) ای آدم اسماء ملائکه را - که سراسر عالم وجود را پر کرده‌اند- به آن‌ها خبر بده. یعنی نشان بده اصل و مبنای مَلَکِ محیی چیست و چگونه آن اسم در مقام جامعیت اسماء معنی می‌دهد. و آدم مبنا و اساس سایر ملائکه را که خودشان اساس همه‌ی تحولات زمین و عوالم مادون هستند، نمایاند. بر این اساس است که بزرگان اهل معرفت می‌فرمایند از اولِ خلقت تا آخرِ خلقت، دور، دور محمد(ص) بوده و هست. چون حقیقت آدم که نور محمد(ص) و آل اوست، عامل سجده‌ی ملائکه گردید، به جهت آن‌که حقیقت محمد و آل محمد(ع) به ملائکه نشان داده شد. وقتی آدم از اسماء ملائکه خبر می‌دهد به این معنی است که شما هر آنچه هستید به نحو جامع و کامل در نزد من می‌باشید و اصل و ریشه‌ی همه‌ی شما مقام نوری آل محمد‌(ع) است. بر همین مبنا اساتید بزرگ می‌فرمایند: در واقع جنبه‌ی عالیه‌ی آدم همان محمد و آل او هستند و ملائکه به آن ذوات مقدس سجده کردند. چون همیشه در عبادات نظرها به جنبه‌ی عالی و متعالی عبادات است، همان‌طور که وقتی می‌گویید یا قادر، نظرتان به قادر مطلق است و نه به پهلوانان. ملائکه اگر به آدم سجده می‌کنند به آدم به جهت اسماء الهیه‌ای که دارند سجده می‌کنند، پس در واقع به مقامی از آدمیت یعنی مقام محمد و آل محمد(ع)سجده می‌کنند که به صورت کامل حامل آن اسماء می‌باشند. در همین راستا تمام انبیا و اولیا در عمق جانشان نظر به آخرین پیامبر - یعنی به جنبه‌ی کامل اسماء الهی- دارند، مثل شما که وقتی نماز می‌خوانید به جنبه‌ی کامل آن نظر دارید، و به نمازی راضی هستید که مطابق نماز انسان کامل است و با جان آن ذوات مقدس متحد می‌باشد. انبیا هم در موطن خود به جنبه‌ی کمالیه‌ی انسان نظر دارند، هر چند خودشان انسان کامل‌اند و در مقام جامعیت اسماء الهی هستند ولی موضوع شدت و ضعف - در عین جامعیت- در مورد آن‌ها جاری است. مثل نور بی رنگ که در عین بی‌رنگ بودن و جامع هفت نوربودن، در بیرنگی دارای شدت و ضعف است. لذا قرآن می‌فرماید: «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ»(82) بعضی از رسولان را از بعضی دیگر برتری بخشیدیم.
اهل البیت(ع) جنبه‌ی کمال رسولان و ملائکه بودند و با توجهی که خداوند به ملائکه داد تمام جنبه‌ی کمالی خود را در باطن آدم مشاهده کردند، آن هم از دو جهت، یکی از آن جهت که آن اسمی که هر کدام از ملائکه دارا بودند، در آدم به صورت شدیدتر موجود بود و دیگر آن که آن اسم در موطن انسان کامل معنی حقیقی خود را داشت. به همین جهت ملائکه خُدام محبان اهل البیت(ع) می‌باشند و همه‌ی کمالات محبّان اهل‌البیت(ع) ریشه در رجوعی دارد که آن‌ها به اهل البیت(ع) دارند. لذا حضرت می‌فرمایند: امر به سجودی که خداوند به ملائکه دستور داد «تعظیماً لنا» جهت گرامی‌داشت مقام ما بود.
با توجه به این نکته که حقیقت ملائکه را به ملائکه نشان داد تا نقص خود را در رابطه با خلیفةالله بشناسند، تأکید می‌فرمایند: سجود ملائکه دو جنبه داشت: «وَ کَانَ سُجُودُهُم لِله عُبُودِیةً وَ لِآدَمَ اِکْراماً وَ طَاعَة» برای خدا سجده کردند از سر عبودیت و به آدم به جهت احترام و طاعت. «لِکونِنا فی صلبه» به جهت وجود ما در صلب آدم. ملائکه «عِبَادٌ مُکْرَمُون» هستند و وجوداً در مقام بندگی خدا می‌باشند و براساس همان بندگی فرمان الهی را که دستور داد به آدم سجده کنید عمل کردند و از طرف دیگر اسماء الهی را در صلب آدم دیدند یعنی نور حق را در جلوات مختلف مشاهده کردند و به احترام حق در جمال انسان کامل، سجده کردند و در همین رابطه پیامبر خدا(ص) فرمودند: «مَنْ رَآنِى فَقَدْ رَاَىَ الْحَق»(83) هرکس مرا ببیند حق را دیده است. ملاحظه بفرمائید این نوع نگاه همان نگاهی است که ملائکه داشتند و در صلب آدم در جمال اهل‌البیت(ع) حق را دیدند و عملاً به حق سجده کردند. این نگاه را شیطان نداشت، شیطان نوری که در صلب آدم بود ندید، ظاهر آدم را دید و گِل دید.
بعضی‌ها با همان نوری که ملائکه دارند، در صلب انقلاب اسلامی نور مهدی(ع)را می‌بینند بعضی‌ها ظاهر امور را می‌بینند و انتظار دارند انقلاب اسلامی نیز مانند فرهنگ غربی مأمور ارضای نفس امّاره‌شان باشد. همان‌طور که ملائکه و شیطان دو نگاه متفاوت به آدم داشتند، انسان‌ها نیز به انقلاب اسلامی همین دو نگاه را دارند، ملائکه در آدم حق را دیدند چون آدم مظهر اسماء حق بود و رسول خدا(ص) و ائمه‌ی هدی(ع) در مرتبه‌ای برتر، نمایش اسماء الهی هستند تا ما را با حق آشنا و به حق متصل نمایند و بر این مبنا در وصف رسول خدا(ص) فرمود: «عَبْدُهُ وَ رَسُولُه» چون آن حضرت با عبودیتِ حق، اَنانیّتی برای خود باقی نگذاشتند که مانع ظهور اسماء الهی شود. خود را هیچ کردند تا نور اسماء الهی بدرخشد و بر جان صاحبان آن بتابد. خوشا به حال آنهایی که با این دید با انبیا و اولیاء(ع) ارتباط دارند و قلب حضرات را مظهر انعکاس اسماء الهی می‌بینند که به جان محبین‌شان منعکس می‌شود، آن‌ها غلام و بنده‌ی آفتاب وجود‌اند. گفت:
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی

به نهان از او بپرسم به شما جواب گویم

چو غلام آفتابم همه زآفِتاب گویم

نه‌شبم،نه‌شب‌پرستم‌که‌حدیث خواب‌گویم

ارزش انسان کامل به آن است که جامع اسماء ‌است و اسماء متضاد، مثل قهر و لطف را در خود جمع دارد و از آن‌ اسماء یک شخصیت جامع ساخته و راز سجده‌ی ملائکه که هرکدام اسمی از اسماء الهی را حامل هستند، در جامعیت اسمائی است که در مقام آدم نهفته است. بسیار فرق است بین این‌که انسان بتواند در جمال اهل البیت(ع) همه‌ی اسماء را - در عین تضادی که بین اسماء است- به صورت جامع و به یگانگی مشاهده کند با این‌که اسمی را در شخصیت یک صوفی و یک مرتاض به صورت منفرد مشاهده نماید. حالت دوم برای انسان ارزش ندارد، مثل عارف شب زنده‌داری که روح مقابله با ظلم در او نیست، در حالی‌که نبی اکرم(ص) هم مظهر اسم قهار بودند - در مقابل کفر- و هم مظهر اسم رحمان بودند - در مقابل مؤمنین- و خداوند در وصفشان فرمود: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ»(84) لذا همان شخصیتی که مومنین را از آتش نجات می‌دهد، سخت‌ترین جنگ‌ها را با کفار دارد. مقام حفظ جامعیت با لیبرال‌منشی که گاهی چون خوک هر بد و خوبی را می‌پذیرد و گاهی مانند گرگ هر بد و خوبی را طرد می‌کند فرق دارد، چون در مقام برزخیت کبری و جامعیت الهی مستقر نیست. وقتی ما طوری عمل کنیم که با بدیِ بدکاران کنار بیائیم عملاً مکتب خداوند را که از طرف انبیاء آمده است دفن کرده‌ایم و اظهار خواهیم کرد ما همه را خودی می‌بینیم، حال چه انقلاب و اسلام را قبول داشته باشند، چه ضد انقلاب باشند. این به معنی آن است که پیامبر خدا(ص) و ابوسفیان در یک حدّ ارزش دارند و در نتیجه نباید امام حسین(ع) در مقابل یزید سخن خود را حق بداند و مانع اندیشه و حرکات یزید شود. این طرز فکر عملاً یک نوع اصالت‌دادن به فرهنگ غربی است که از جامعیت جدا شده و یک بُعدی گشته است. جامعیت اقتضا می‌کند که در هر موقعیتی اسم خاصی از اسماء الهی با حفظ جامعیت بروز کند و هیچ اسمی به حاشیه نرود. حضرت علی(ع) را متهم می‌کردند که آن حضرت خشن‌اند، پیامبر خدا(ص) در دفاع از حضرت فرمودند: «عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ»(85) درست است که حضرت خشن‌اند اما نه خشونت بدون حکمت، بلکه حضرت خشم الهی را می‌نمایانند. اقتضای جامعیت انسان کامل چنین است که در جایی که باید خشم کند بتواند خشم نماید، همان‌طور که در مقابل بچه‌های یتیم اشک می‌ریزد و از آن‌ها تقاضا می‌کند اگر من در امور شما به جهت سهل‌انگاری کارگزاران کوتاهی کردم، مرا ببخشید.
رسول خدا(ص) فرمودند: سجود ملائکه برای خدا، در راستای عبودیت، و برای آدم، جهت اکرام و اطاعت بود. این سخن خبر از آن می‌دهد که ملائکه در اطاعت انسان‌های کامل می‌باشند که برگشت می‌کند به مقام جامعیت اسماء که در انسان‌های کامل هست و اسماء ملائکه همه تابع مقام جامعیت اسماء الهی است چون مطلوب ملائکه، برای ماندن در نور اسمائی خود، قرارگرفتن در ذیل نور جامع انسان کامل می‌باشد. در همین رابطه است که در روز عاشورا همه از آسمان و زمین و خاک، تا جنیان و ملائکه در پی یاری حضرت حسین(ع) بودند. حضرت هم در رابطه با مأموریتشان شهادت را انتخاب کردند و مصلحت ندیدند از توانائی‌های تکوینی خود بهره بگیرند. اما در نظر بگیرید وقتی وجود مقدس مولایمان تشریف بیاورند - در حالی‌که بناست از توانایی‌های تکوینی عالم نیز استفاده کنند- چه شرایطی ظهور می‌کند، شرایطی که عالم در اختیار ایشان قرار می‌گیرد. در حال حاضر که امام غایب‌اند، جهان بشری آماده‌ی نفوذ حکم حضرت نیست تا درنتیجه‌ی آن آمادگی، عالم تکوین تسلیم ما باشد و به همین جهت ملاحظه می‌کنید دنیا بی‌برکت شده است. وقتی حضرت ظهور کنند بنا به قول خداوند: «لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(86) برکات زمین و آسمان را بر مردم می‌گشائیم و معنی طاعت ملائکه به همین معنی است و این قاعده در همه‌ی زمان‌ها جاری است. یعنی اگر امروز هم مردم تقوا پیشه کردند و مسئولان تلاش کردند در ذیل نور امام زمان(ع)و در حد توانِ خود حکم خدا را حاکم کنند، به همان اندازه جامعه از برکات آسمان و زمین برخوردار می‌شود.
هر اندازه انسان‌ها الهی شوند روحیه‌ی خدمت به سایرین در آن‌ها می‌تابد و موجب سرازیر شدن برکات زمین و آسمان در زندگی افراد جامعه می شود و اگر مردم مردانه درصدد حاکمیت اسلام به نور اهل البیت(ع) نباشند آنچنان خوار می‌شوند که در زمان رضاخان با آن روبه‌رو شدیم. پیرمردها تعریف می‌کردند همین‌که نفس می‌کشیدیم راضی بودیم. نفت را که انگلیسی‌ها می‌بردند، دولتیان هم مالیات‌های سرسام‌آور می‌گرفتند و مردم را هم در مذلت و خواری نگه داشته بودند.