شما این مسجد را بنا میکنید برای این که در آن نماز برگزار شود. یعنی در ساختن آن به غایتی بالاتر از آجر و سیمانها نظر دارید. اگر آن وقتی که آجر و سیمانها را خریداری میکردید غایتی در نظرتان نبود هیچ قدمی برای خرید آن برنمیداشتید. حضرت ربالعالمین خود را دوست دارد چون کامل است، کمالِ کامل، به دوست داشتن کمال است و لذا خود را در تمام مراتب دوست دارد و همواره خودش مطلوب خودش میباشد. در نتیجه مخلوقی که جمال رب العالمین را نشان میدهد مطلوب اوست. پس خداوند برای نظر به غیر خود خلق نمیکند ولی کمال او اقتضا میکند که خود را که عین کمال است دوست داشته باشد. این نوع دوستداشتن؛ دوستداشتن عین کمال است، مثل ما نیست که اگر خودمان را دوست داشته باشیم موجب یک نوع خودخواهی و خودبینی شود. همینطور که تکبر برای خدا کمال است و نظر به کبریایی حق دارد ولی تکبر برای ما ضعف است، چون کبریایی برای ما دروغ است. قرآن در وصف خداوند میفرماید: خداوند جبّار و متکبر است(69). در آن آیه بزرگی خود را ارائه میدهد. در همین راستا چون خود را کامل مییابد و اقتضای موجودِ کامل این است که کامل را دوست داشته باشد و در مورد خداوند دوستداشتن کامل به دوستداشتن خودش است، در تمام جلوات و مراتب، رسول الله(ص) را هم دوست دارد. چون جمال خدا را نشان میدهد. در همین رابطه رسول خدا(ص) در روایت مورد بحث میفرمایند: «یَا عَلِیُّ لَوْ لا نَحْنُ مَا خُلِقَ آدَمُ وَ لَا حَوَّاءُ وَ لَا الْجَنَّةُ وَ لَا النَّارُ وَ لَا السَّمَاءُ وَ لَا الْأَرْضُ» اگر ما نبودیم نه آدم خلق میشد و نه حوّا و نه بهشت و نه جهنّم و نه آسمان و نه زمین. چون تمام این مخلوقات مقدمهاند تا انسان کامل خلق شود و اسماء الهی به نمایش بیایند. همهی این مخلوقات بستر است برای نمایش عالیترین شکلِ وجود که همان ائمه(ع) هستند. رسول خدا(ص) فرمودند: چگونه ما افضل از ملائکه نباشیم در حالیکه «قَدْ سَبَقْنَاهُمْ إِلَی مَعْرِفَةِ رَبِّنَا» ما از آنها در شناخت پروردگارمان سبقت گرفتیم و در تسبیح و تهلیل و تقدیسِ خداوند از ملائکه در رتبه و شرافت برتری قرار داشتیم. یک وقت یک نفر زودتر از دیگری وارد مکانی میشود، این به خودی خود کمالی برای آن فرد نیست، چون در مکانی قرار دارند که در عرض دیگران خواهد بود. اما در عالم مجردات سبقت، سبقت طولی و رتبهای است و در نتیجه آن که در شناخت پروردگارِ خود سبقت گرفته در قرب بیشتری قرار دارد و بقیه در ذیل مرتبهی او قرار میگیرند. سپس فرمودند: «لِأنّ اوّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ أَرْوَاحَنَا فَأَنْطَقَنَا بِتَوْحِیدِهِ وَ تَحْمِیدِهِ» این سبقت در معرفت پروردگار و تسبیح و تهلیل و تقدیس او به جهت آن بود که خداوند در ابتدای امر، روح ما را خلق فرمود و ما را به توحید خود گویا نمود.
عنایت دارید که این روایت از نظر سند و محتوا روایت محکمی است و لذا اگر با همین مضمون روایاتی داریم که سند آنها ضعیف است به اعتبار این روایات به آنها نیز اعتماد میکنیم. حال اگر شخصی نظر دهد روایت «اوّلُ ما خَلَقَ الله نُوری» که رسول خدا(ص) فرمودهاند؛ در مجامع روایی ما از زمان مجلسی«رحمةاللهعلیه» به بعد مطرح شده، نباید تصور کرد که این روایت قبلاً در مجامع روایی ما نبوده و در زمان مجلسی ساخته شده است. چون این نوع روایات که از جملهی روایات اخلاقی، عرفانی و معرفتی است بیشتر در محافل اخلاقی و معرفتی مطرح بوده نه در محافل فقهی و لذا ضرورتی نمیدیدهاند که مکتوب بشود و یا سلسلهی راویانش گفته شود. ولی چون نظیر آن در روایات موثق، موجود است، آن را قبول میکنیم. بعضیها طوری تحقیق میکنند که انگار اصلاً چنین مضامینی در روایات وجود نداشته است و متأسفانه نتیجهی تحقیقشان موجب سستشدن اطمینان خوانندگان به این نوع روایات ارزشمند میشود. اینجا حضرت رسول اکرم(ص) میفرمایند: «لِأَنَّ أَوَّلَ مَا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ أَرْوَاحَنَا» برای اینکه اولین چیزی که خدا خلق کرد خلقت ارواح ما بود. ملاحظه بفرمایید این روایت با آن روایت که حضرت رسول خدا(ص) فرمودند: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِی» اولین چیزی که خدا خلق کرد نور من بود، فرقی ندارد. به جای آنکه تحقیق کنند و شواهد تأیید روایات را پیدا نمایند، اطمینان افراد را نسبت به روایات سست میکنند!