تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

برکات عقل پرورش‌یافته

در آن‌جا که فرمودند ملائکه هم به تسبیح ما تسبیح می‌گویند، موضوعِ سبقتِ ذات خود را در معرفت به پروردگار و سبقت در تسبیح و تهلیل و تقدیس را به میان آوردند و فرمودند خداوند اولین چیزی که خلق کرد ارواح ما بود، پس به توحید و به تحمیدش گویایمان نمود، به همان معنی‌که در جلسه‌ی قبل عرض شد. سعی بفرمائید موضوع را از آن پائین‌تر نیاورید و با همان نگاهی که عرض شد آن‌ها را یک حقیقت نوری که مظهر جامعیت اسماء الهی هستند در نظر بگیرید. باید مواظب بود آن‌ها را از آن مقام پائین‌تر نیاورد، حالا هرچه بالاتر ببریم درست‌تر می‌بینیم. همان نکته‌ای که حضرت فرمودند «نزّلونا عن الرّبوبیّة و قولوا فینا ما شئتُم»(56) ما را از پروردگار بودن پائین بیاورید سپس هر کمالی در رابطه با ما بگوئید درست گفته‌اید. اگر ائمه(ع) را پایین‌تر از مظاهر جامع اسماء الهی بنگرید، آن‌ها را ندیده‌اید و هرگز از این روایت چیزی نمی‌فهمید. اگر فکر کنید یک آدمی یک گوشه‌ای نشسته و در عین حال اولین مخلوقی است که خدا خلق کرده و به توحید و تحمیدِ خودش گویایش کرده، متوجه‌ی باطن و حقیقت ناب مقام اهل البیت(ع) نشده‌اید. واقعاً نمی‌دانم در آن صورت چطور خودتان را در رابطه با این نوع روایات قانع می‌کنید. دل باید برای فهم این روایات شعور خود را رشد دهد، برای فهم چنین موضوعاتی نباید خود را احمق کنیم. وقتی می‌گوئیم ائمه(ع) واسطه‌ی رزق‌اند باید تأمل کرد این‌ها در چه مقامی هستند که واسطه‌ی رزق می‌باشند. اگر مسئله را درست دنبال کنید متوجه‌ی مقامی می‌شوید که تمام ملائکه در قبضه‌ی آن‌ها می‌باشند در آن صورت متوجه موضوعات علمی و معرفتی و معنوی می‌شویم. اما اگر تصور کنیم همین شخصِ امام با این لباس و عصا و قبا، واسطه‌ی رزق‌اند، باید به عقل خود شک کنیم که چطور پذیرفته‌ایم کسی که خودش در یک گوشه‌ از این عالم قرار دارد، نان می‌خورد و می‌خوابد، واسطه‌ی رزق عالم هستی باشد؟ متوجه نیستیم شخص امام، ظهور یک حقیقت نوری است که اولین مخلوق است و به اعتبار آن حقیقت، واسطه‌ی فیض است. ظاهر امام را می‌گیریم بعد احساس می‌کنیم روایات با عقلمان نمی‌سازد و بعد نتیجه می‌گیریم برای پذیرش روایات باید عقل تعطیل شود. در حالی که اگر عقل خود را تعطیل کنیم به یک کلمه‌ از حقیقت دین هم دست نمی‌یابیم و آنچه را با تعطیلی عقل به دست آورده‌ایم هیچ ربطی به دین ندارد.
اگر به کمک نور روایات عقلمان را رشد بدهیم می‌توانیم به پرتوی از نور اسلام نائل شویم. چون عقل باید جلو برود تا به دین و دینداری نزدیک بشود. چطور انسان موضوعی را قبول می‌کند در حالی‌که عقل او آن را تصدیق نکرده است؟ برای قبول این نوع روایات نه‌تنها نباید عقل را تعطیل کرد بلکه باید آن را پرورش داد تا سیر کند. این نوع روایات نه‌تنها ضد عقل نیستند بلکه ائمه(ع) با احترام به عقل انسان‌ها، آن‌ها را متوجه حقایقی بالاتر از آن چیزهایی می‌کنند که عقل ابتدا در منظر خود نمی‌یافت. این‌که حافظ می‌گوید:
عاقلان نقطه‌ی پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند

نمی‌خواهد عقل را نفی ‌کند، می‌گوید چطور وقتی پرگار می‌خواهد بچرخد باید پایه‌ی آن محکم باشد، عاقلان این اندازه محکم‌اند و عقل موجب استحکام فرد و جامعه است اما چیزهای بالاتری هم هست که اگر انسان به آن جا نظر نکند سرگردان می‌ماند و از ارتباط با موضوعات متعالی محروم می‌گردد. حافظ چون بالاتر از عقل را می‌شناسد به عقل هم احترام می‌گذارد. بعضی‌ها فکر می‌کنند وقتی بخواهند خیلی بالا بروند و منکشف به حقایق بشوند باید عقل را زیر پا بگذارند. در حالی‌که حریم عقل را باید در جای خود نگه داشت و به کمک آن فهمید منظور رسول خدا(ص) از این که فرمودند توحید و تحمیدِ ملائکه به وسیله‌ی توحید و تحمید ما است، به چه معنی است.