تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

وظیفه‌ی ائمه(ع) نسبت به خود و خلق

این روایت را در رابطه با دوازده‌گانه‌بودن اوصیای پیامبر(ص)، به عنوان نمونه عرض کردم در حالی که در روایات شیعه و سنی روایات فروانی داریم که با تدبّر در آن‌ها معارف گرانقدری در اختیار ما قرار می‌گیرد.(137) برمی‌گردیم به متن روایتی که امیرالمؤمنین(ع) از قول رسول خدا(ص) مطرح فرمودند که در معراج رسول اکرم(ص) حضرت حق فرمود این انوار دوازده‌گانه‌ی عرشی، اوصیای من و خلفای تو هستند. عنایت بفرمائید جایگاه امامان دوازده‌گانه را در کجا قرار داده‌اند و چگونه ذهن ما را از اعتباریات به سوی حقایق سوق می‌دهند. اگر انسان متوجه شود باطن ائمه(ع) حقایق عالیه‌ است و خداوند با نظر به باطن آن‌ها، آن‌ها را انتخاب کرده معنی دنیا و زندگی در آن را طور دیگری می‌فهمد که چگونه خداوند بهترین شکل دینداری را با چنین اوصیایی برای بشریت ممکن کرده است. خداوند انسان‌هایی با کمالات خاص و با ولایت تکوینی پرورانده تا به صورتی اساسی زندگی ما را متحول کنند. تا زمانی که فکر کنیم ائمه(ع) فقط انسان‌های خوبی هستند، هنوز آن‌ها را نشناخته‌ایم و نمی‌توانیم از کمالات خاص آن ها بهره بگیریم و تحول اساسی در خود ایجاد کنیم. عده‌ای در این حدّ جلو آمده‌اند که ائمه(ع) انسان‌های برترند، در حالی‌که از جهتی می‌توان گفت، ائمه(ع) در مقام قدسی خود از ملائکه هم برترند و به این معنی برتر از انسان‌اند. ممکن است بفرمائید در آن صورت یک نحوه جبر و تبعیض پیش می‌آید. در جواب باید گفت چنین نیست، باید بتوانید این شبهات را حل کنید تا ابوابی از معارف برای شما گشوده شود نه این که از ترس جبر و تبعیض جرأت ادامه دادن موضوع را از خود بگیرید.
امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند از همان لحظه که پیامبر(ص) را از شیر گرفتند خداوند بزرگ‌ترین ملک را مأمور تربیت ایشان کرد.(138) پس معلوم است چنین آدمی که در چنین شرایطی تربیت شود با آدم‌های عادی خیلی فرق می‌کند ولی عنایت داشته باشید نتیجه‌ی این کار به ما می‌رسد چون اگر حضرت محمد(ص) دارای چنین ظرفیتی نبود، امکان گرفتن وَحی الهی برای هیچ‌کس پدید نمی‌آمد. پس جبر به آن معنی که اختیار و انتخاب را از حضرت محمد(ص) بگیرد در میان نیست، همچنان که تبعیض به معنی منفی آن در کار نیست. اما بالاخره خداوند کسانی را برای هدایت ظاهری و درونی ما فرستاده که شخصیت آن‌ها ریشه در باطنی‌ترین مراتب عالم دارد و با نظر و ارتباط با باطن عالم ما را هدایت می‌کنند. حساب کنید اگر امامان فکر کنند و چیزهایی یاد بگیرند و در آن رابطه ما را هدایت کنند، همیشه ما در هدایتی ناقص قرار داریم. چون آن‌ها آن‌قدر که فکر کرده‌اند می‌دانند و نسبت به آن موضوعاتی که هنوز در مورد آن فکر نکرده‌اند چیزی نمی‌دانند، در حالی که بشر برای هدایت خود به کسانی نیاز دارد که از ابتدا همه‌ی حقایق عالم را بشناسند و بر آن اساس بشریت را هدایت کنند و منشأ تحول اساسی در انسان‌ها بگردند.
فراموش نفرمائید که ائمه(ع) در رابطه با خدا وظیفه‌ای نسبت به خود دارند که با عبادات طاقت‌فرسا به آن می‌پردازند به طوری که نماز شب برای رسول خدا(ص) واجب بوده است و یا روایت داریم که امیرالمؤمنین و امام حسین و امام سجاد(ع) در شبانه‌روز هزار رکعت نماز می‌خواندند.(139) راوی می‌گوید: «أَنَّ مَوْلَانَا الصَّادِقَ(ص) كَانَ یَتْلُو الْقُرْآنَ فِی صَلَاتِهِ -فَغُشِیَ عَلَیْهِ- فَلَمَّا أَفَاقَ سُئِلَ مَا الَّذِی أَوْجَبَ مَا انْتَهَتْ حَالُهُ إِلَیْهِ- فَقَالَ -مَا مَعْنَاهُ- مَازِلْتُ أُكَرِّرُ آیَاتِ الْقُرْآنِ حَتَّى بَلَغْتُ إِلَى حَالٍ كَأَنَّنِی سَمِعْتُهَا مُشَافَهَةً مِمَّنْ أَنْزَلَهَا»(140) حضرت صادق(ع) در نماز خود قرآن می خواند تا آن‌که بیهوش شد، بعد که به هوش آمدند از ایشان سؤال کردند چه شد که حال شما تغییر کرد؟ در جوابِ سؤال - به این مضمون- فرمودند: آن‌قدر آیات را تکرار کردم که گویا آن‌ها را از کسی که نازل کرده می‌شنوم. این آن قسمت از وظیفه‌ای است که در رابطه با خدا نسبت به خود دارند، و یک وظیفه‌ای هم نسبت به بشریت دارند که به کمک مقام عرشیِ خود، انسان‌ها را هدایت می‌کنند تا انسان‌ها کمالات خود را به فعلیت رسانند. آری با ارتباط با اهل البیت(ع) به عنوان حجت‌های خداوند می‌توان از هرگونه شکست خود را مصون داشت و راه تعالی را در مقابل خود گشود زیرا حجت‌های الهی عاملی هستند که بشریت بی‌هویت نماند وگرنه مثل قاتلان سیدالشهداء(ع) دینداری می‌کنند بدون آن‌که تدین آن‌ها مبنا داشته باشد.
پروردگارا! به حقیقت خودت شرایط دین‌داری صحیح را از طریق ائمه(ع) برای ما فراهم بفرما.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»