تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

سجده‌ی ملائکه به اهل‌البیت(ع)

رسول خدا(ص) در ادامه فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیَّةً وَ لآِدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ فَكَیْفَ لَا نَكُونُ أَفْضَلَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ قَدْ سَجَدُوا لآِدَمَ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ» سپس خداوند آدم را خلق نمود و ما را در صلب او به ودیعت قرار داد و به ملائکه دستور داد تا جهت بزرگداشت و تکریم ما به او سجده نمایند و سجده‌ی آن‌ها براساس عبودیت خدا و اکرام و اطاعت از آدم، به خاطر وجود ما در صلب او بود، پس چگونه برتر از ملائکه نیستیم و حال آن که همه‌ی ملائکه بر آدم سجده کردند؟
سؤال حضرت علی(ع) از رسول خدا(ص) این بود که شما بالاترید یا ملائکه؟ رسول خدا(ص) با جواب خود دریچه‌های عمیقی از معارف را برای آن حضرت گشودند. از جمله راز سجده‌ی ملائکه بر آدم را به میان می‌آورند و این‌که حضرت آدم(ع) در صلب خود بهره‌ای از نور اهل البیت(ع) داشت. اگر این موضوع به طور دقیق روشن شود آن‌قدر واقعی است که آدم نمی‌تواند انکار کند. همان‌طور که اگر درست فکر کنیم به‌خوبی می‌پذیریم واقعی‌ترین واقعیات، خداست و او اصل و اساس همه‌چیز است و همه‌چیز پرتو نور او است. موضوع خلیفة‌الله بودن آدم به جهت گوهر انسان کامل، آنچنان حقیقت دارد که عقل هرگز انکار آن را نمی‌پذیرد، همان‌طور که وقتی به خدا فکر می‌کنید و احساس می‌کنید به وجود خدا شک دارید، می‌گوئید خداوند با شکی که در ما نسبت به وجود خودش ایجاد کرده می‌خواهد ما را تنبیه کند، یعنی انکار او هم یک نوع اقرار به وجود اوست. گفت:
بس‌که‌هست از همه‌سو در همه‌رو راه به‌تو

به تو برگردد اگر راهروی برگردد

عقایدِ درست دارای چنین خصوصیاتی است، زیرا «پَری رُو تاب مستوری ندارد» و خود را می‌نمایاند همان‌طور که نور جلوه دارد، آن که جلوه نمی کند نور نیست. هیچ‌وقت یک میز به صورت میزِ نازل‌تر تجلی نمی‌کند، اما نور جلوه دارد، حیات جلوه دارد، جلوه‌ی حیات را در دست و پای خود می‌یابید که موجب حرکت آن‌ها می‌شود. علم چون نور است جلوه دارد. بالاترین نور عالم، نور محمد و آل محمد(ع) است که جامع‌ترین و گسترده‌ترین جلوه را دارا است، این به شرطی است که آن‌ها را شخص نگیریم، شخصیت ببینیم، چون یک حقیقت نوریه‌اند. آن حقیقت نوری در موطنی خود را جلوه می‌دهد و حضرت رب العالمین آن نور را که در مقام غیب‌الغیوب بود به مرتبه‌ی تعین می آورد.
همیشه این قاعده هست که حقایق غیبی در صورت آمادگی مظاهر، ظهور می‌کنند، مثل ظهور قوه‌ی باصره در چشم. همین‌که زمینه‌ی حیات در بهار آماده می‌شود، نور حیات، طبیعت را فرا می‌گیرد، فقط کافی است زمینه آماده شود. از آن‌جایی که خداوند جواب هر تقاضا و طلبی را می‌دهد، طلب نور انبیا و اولیا را بی‌جواب نمی‌گذارد. طلب نور آن‌ها این است که ظاهر شوند و به تعین در آیند، همین‌طور که حیات من در دست من به تعین درآمده است. در همین راستا حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: آن نور در صلب آدم به ودیعه گذاشته شد یعنی آن نور از آن مرتبه‌ی بسیار متعالی و غیبی، از جهتی به تعین در آمد، هرچند آن تعین نسبت به عالم ماده هنوز غیب است. مثل صورت‌های خیالی که جلوه و تعین معانی عقلی است، هرچند نسبت به صورت‌های خارجی در موطن غیب قرار دارند، با قرار گرفتن نور اهل البیت(ع) در صلب آدم آن نور یک نوع تعین پیدا کرد و شما با رؤیت حرکات و سکنات آدم در برزخِ نزولی متوجه نور باطنی او می‌شوید، همان‌طور که از حرکات و سکنات افراد مؤمن پی به روحیه‌ی ایمانی آن‌ها می‌برید. نور باطنی و غیب الغیوبی مقامِ «اوّل ما خلق الله» با تجلی در صلب آدم به تعینی خاص در آمد، خصوصیت آن نور آن است که مظهر «الله» می‌با‌شد و خلیفة‌الله است.
خداوند به رسول خدا(ص) می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»(76) ربّ تو که الله است خواست خلیفه‌ای در زمین جعل کند، توجه بفرمایید که می‌گوید: «إِنِّی جَاعِلٌ» من همواره می‌خواهم این جَعلِ خلافت را داشته باشم و در این راستا آدم را انتخاب نمود و تمام اسماء را بر قلب او متجلی کرد که این همان مقام جامعیت اسماء یعنی مقام نور محمدی(ص) است. به حضرت محمد(ص) فرمود پروردگار تو خواست خلیفةالله تعیین کند تا «الله» را نشان دهد، و بر این اساس همه‌ی اسماء الهی را به او آموخت و به او نشان داد و او برعکسِ ملائکه، توانست همه‌ی آن اسماء را بگیرد و بروز دهد. به ملائکه که مدعی بودند می‌توانند خلیفةالله باشند همان اسماء را عرضه کرد، سپس فرمود: «أَنْبِئُونی‏ بِاسماء هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقینَ»(77) به من خبر دهید از این اسماء اگر به‌واقع معتقدید می‌توانید خلیفه‌ی‌ الهی باشید. آن‌ها که متوجه محدودیت مرتبه‌‌ی خود شدند اظهار داشتند: «سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ»(78) خدایا تو از هر نقصی منزه هستی ما را همان اندازه علم به اسماء هست که تو بر جان ما آموختی و ظرفیت ما اقتضا می‌نمود، تو علیم و حکیمی و لذا هیچ عملی را بدون علم و حکمت انجام نمی‌دهی.(79) این تعلیم چه تعلیمی است که با این‌که همان اسماء به ملائکه هم عرضه شد ملائکه به خداوند اظهار می‌دارند فقط همان تعلیمی که به ما کردی را می‌دانیم. معلوم است آن تعلیم تعلیمی نوری و قدسی است که جان آدم عین آن اسماء می‌شود ولی ملائکه ظرفیت تجلی آن اسماء را ندارند، همان‌طور که قوه‌ی بینایی از گوش انسان تجلی نمی‌کند و با این‌که قوه‌ی بینایی در همه‌ی بدن حاضر است، گوش ظرفیت پذیرش آن قوه را ندارد.