تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

ائمه(ع)؛ مظهر کبریایی حق

در ادامه می‌فرمایند: «فَلَمَّا شَاهَدُوا كِبَرَ مَحَلِّنَا كَبَّرْنَا لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنَّ اللَّهَ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ یُنَالَ عِظَمَ الْمَحَلِّ إِلَّا بِهِ» پس چون بزرگی جایگاه ما را مشاهده نمودند، ما به بزرگی خدا اقرار کردیم تا ملائکه بدانند خداوند بزرگ‌تر از آن است که کسی به جایگاه بزرگی نایل شود مگر به وسیله‌ی کبریایی خداوند. نور کبریایی حضرت حق آنچنان در جمال آل محمد(ع) جلوه کرده بود و ملائکه متوجه آن کبریایی شدند که گمان کردند این همان کبریایی مطلق است. ملائکه آن کبریایی را در آل محمد(ع) دیدند و متأسفانه بعضی‌ها از آن غافل‌اند. گفت:
تنگ چشمان نظر به میوه کنند

ما تماشا کنان بستانیم

با این‌که باغ با جمعیت خاصی که دارد چیزی فوق میوه است آنقدر که به میوه‌ها چشم دوخته‌ایم به باغ و بستان نظر نداریم. از ائمه(ع) شفای دست و پای خود را می‌خواهیم ولی از منظر آن‌ها به تماشای کبریایی حق نمی‌نشینیم تا خودخواهی‌های ما را درمان کنند. اگر انسان‌ها خود را از آرزوهای محدودِ دنیایی آزاد کنند با نظر به اهل البیت(ع) با نور کبریایی خداوند آشنا می‌شوند و با کبریایی پروردگار عالم مأنوس می‌گردند. شخصی از حضرت صادق(ع) پرسید با توجه به این‌که «الله اکبر» یعنی خدا بزرگ‌تر است، بزرگ‌تر از چیست؟ حضرت فرمودند: «أَكْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ»(62) برتر از این است که توصیف شود. کبریایی حق، کبریایی نفسی است و خودِ او، حقیقت کبریایی است و نه کبریایی نسبی تا بگوییم از چیزی بزرگ‌تر است. در حرکت جوهری ملاحظه کردید که ذات عالم ماده چیزی نیست که حرکت کند، بلکه خودِ حرکت است. کبریایی حضرت حق هم خودِ کبریائی است نه این‌که بزرگ است نسبت به بقیه‌ی چیزها. می‌گویند سقف مساجد را بلند بسازید تا نمایش کبریایی خداوند باشد و به طور کلی کراهت دارد در شهرها خانه‌ها بلندتر از مساجد باشد چون در مقابل کبریایی خانه‌ی خدا کسی نباید برای خود و خانه‌اش کبریایی قائل باشد. با نمایان بودن خانه‌ی خدا از سایر خانه‌ها، صورت شکوه و کبریایی امور خدایی نمود می‌یابد و جنبه‌ی عبودیت و ذُل بندگی ما صورت عینی پیدا می‌کند و چنین فضایی ما را به کبریایی حضرت رب العالمین منتقل می‌نماید. در روایات داریم اتاقی که ارتفاع سقف آن بلندتر از سه یا چهار زرع باشد شیاطین در آن جای می‌گیرند.(63) چون روح تکبر انسان در آن تقویت می‌شود و زمینه‌ی حضور شیطان و القائات آن فراهم می‌گردد. جامعه‌ای که کبریایی حق را نشناسد به امید رسیدن به کبریایی، گرفتار انواع خودبینی‌ها و رقابت‌ها می‌شود در حالی‌که خداوند می‌فرماید: «الْكِبْرِیَاءُ رِدَائِی وَ الْعَظَمَةُ إِزَارِی فَمَنْ نَازَعَنِی فِی شَیْ‏ءٍ مِنْهُمَا قَصَمْتُه‏»(64) کبریایی روپوش من و عظمت پوشش من است هر کس با من در یکی از آن دو به منازعه و رقابت بپردازد، پشت او را می‌شکنم. اگر انسان نظر به کبریائی حق بیفکند نوری از کبریایی حق در قلب او تجلی می‌کند.
در همین رابطه عطار نیشابوری در ابتدای تذکرة‌الاولیاء در مورد امام صادق(ع) می‌گوید: «صادق را گفتند: همه‌ی هنرها داری، زُهد و کَرَمِ باطن و قرة العین خاندانی، ولیکن بس متکبری». گفت: «من متکبر نِی‌ام، لیکن کبرِ کبریائی است، که من چون از سر کبرِ خود برخاستم کبریایی او بیامد و به جای کبر من نشست. به کبر خود کبریایی نشاید کرد اما به کبریایی او کبر شاید کرد».(65) شما می‌توانید این نوع کبریایی را در بعضی از اهل ایمان ملاحظه کنید، این افراد خودشان خوب متوجه‌اند این کبریائی حق است که در این افراد جلوه کرده است، به همین جهت در مقابل هر حقی، به‌شدت در تواضع‌اند، هرچند شما در آن‌ها کبریایی می‌بینید. ملائکه کبریایی حق را در نور ائمه(ع) مشاهده کردند و ائمه(ع) کبریائی حق را به آن‌ها نمایاندند و همیشه ائمه(ع) همین‌طور عمل می‌کنند.
در ادامه می‌فرمایند: «فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا جَعَلَهُ لَنَا مِنَ الْعِزِّ وَ الْقُوَّةِ قُلْنَا لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ » پس آنگاه که آنچه خداوند از عزت و قوت برای ما قرار داده بود مشاهده کردند، ما گفتیم: «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ أَنْ لَا حَوْلَ لَنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» تا ملائکه بدانند هیچ قدرت و توانایی در هستی نیست مگر آن که از خدا است و به خدا ختم می‌شود. «فَلَمَّا شَاهَدُوا مَا أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِ عَلَیْنَا وَ أَوْجَبَهُ لَنَا مِنْ فَرْضِ الطَّاعَةِ قُلْنَا الْحَمْدُ لِلَّهِ» سپس چون ملائکه آنچه را خدا به وسیله‌ی آن بر ما نعمت داد و نیز وجوب اطاعتی را که برای ما قرار داده، مشاهده کردند، گفتیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ»، تا معلوم شود این نعمت‌ها از خدا است. «لِتَعْلَمَ الْمَلَائِكَةُ مَا یَحِقُّ لِلَّهِ تَعَالَی ذِكْرُهُ عَلَیْنَا مِنَ الْحَمْدِ عَلَی نِعَمِهِ فَقَالَتِ الْمَلَائِكَةُ الْحَمْدُ لِلَّهِ» تا ملائکه آگاه شوند حمدی که شایسته‌ی خدا است و ذکرش بر ما واجب است، به جهت نعمت‌های اوست. پس آن‌ها نیز گفتند: الحمدلله.