تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

قواعد قلب و غیب

در شرح فرمایش رسول خدا(ص) رسیدیم تا آن‌جایی که حضرت از معراج خود سخن گفتند و این که در آن حالت خداوند بر حضرت ندا داد که «اَنْتَ عَبْدِی» تو بنده‌ی من هستی. خواجه عبدالله انصاری می‌گوید: «الهی اگر یک بار گویی بنده‌ی من از عرش بگذرد خنده‌ی من». در عالم قرب و در آن حالت بی‌‌واسطه، وقتی ربّ انسان به انسان بگوید تو در مسیر بندگی من هستی و آن را ادامه بده، تمام بهشت‌های عالمِ وجود بر جانش گشوده می‌شوند چون او را در بستر عبودیتی قرار داده‌اند که حقیقت انسان است. به قول حضرت آیت‌الله بهجت«رحمة‌الله‌‌علیه» اگر سلاطین عالم مزه‌ی بندگی و نماز را بچشند تمام کارها را رها می‌‌کنند و به عبادت خدا می‌پردازند. چون انسان در عبادت خدا به اصل خود که بندگی است برمی‌گردد. وقتی حضرت رب‌العالمین در آن عالم به رسول خود امر می‌فرماید: «فَاِیای فَاعْبُد» پس مرا عبادت کن. یک حالت تکوینی در جان رسول خدا(ص) واقع می‌شود که در اثر آن تمام وجود رسول خدا(ص) در راستای آن امر قرار می‌گیرد که بر همین اساس در ادامه می‌فرماید: «وَ عَلَیَّ فَتَوَکَّل» و بر من توکل نما. تا تمام شخصیت پیامبر(ص) توکل بر خدا گردد. چنین دستورات تکوینی با جان پیامبر(ص) آنچنان کرد که دیگر هیچ مانعی نمی‌توانست او را از مسیر توحیدی خارج ‌کند. چون در آن عالم گفتنِ‌ لفظی وجود ندارد، آنچه هست تجلیات قلبی است.
در عالم غیب و معنا قلب آنچنان آماده می‌شود که تمام پیام‌های معنوی را به‌راحتی می‌گیرد و به تبع آن گوش هم می‌شنود، برعکس این دنیا که ابتدا انسان صوت را از بیرون می‌شنود و سپس نفس ناطقه آن را درک می‌کند ولی در آن عالم ابتدا نفس ناطقه با نور حقیقت مأنوس می‌شود و تحت تأثیر قرار می‌گیرد و سپس در قوه‌ی سامعه تجلی می‌کند و انسان از درون می‌شنود، یعنی آنچه را قلب کشف می‌کند، در مرتبه‌ی قوه‌ی سامعه آن را می‌شنود، آن هم به عالی‌ترین صوت، همچون نسیمی که جان را آرامش می‌بخشد. در مرتبه‌ی قوه‌ی بینایی نیز قوه‌ی بینایی صورت غیبی آن حقیقت را از درون نفس ناطقه می‌بیند، آن‌هم به عالی‌ترین صورت. در همین رابطه رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «رَاَیتُ رَبِّی فِی اَحْسَنِ صُورَة»(104) پروردگارم را در زیبا‌ترین صورت دیدم. وقتی قلب آماده است تا در صعود معراجی خود با عالی‌ترین حقایق مأنوس شود، مطابق آن حقایق، صورتی تجلی می‌کند که قوه‌ی بینایی می‌بیند و آنقدر آن صورت زیبا و نورانی است که هرگز عالم ماده ظرفیت ظهور آن صورت را ندارد. درست است که صورت است اما صورتی که با تجلیات امور قلبی ظاهر شده است.