تربیت
Tarbiat.Org

امام و مقام تعلیم به ملائکه
اصغر طاهرزاده

جایگاه واسطه‌ی فیض

از خود باید پرسید واسطه‌ی فیض الهی چه رابطه‌ای با خدا دارد که واسطه‌ی فیض شده است؟ جز این که باید تمام وجودش ظهور انوار الهی باشد و خودش را چیزی جز همان واسطه‌ی فیض بودن احساس نکند؟ اگر واسطه‌های فیض الهی هم به صورت استقلالی به خود بنگرند دیگر خدا را نمی‌یابند تا راه بندگی خدا برای سایرین باشند و اظهار دارند: «لَا یَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعْرِفَتِنَا»(24) خداوند از هیچ‌یک از بندگان عملی را قبول نمی‌کند مگر به نور معرفتی که ما به خدا داریم. چون تنها معرفت آن‌ها به خدا معرفت صحیح است و عمل هرکس براساس معرفت به آن‌ها مورد قبول خواهد بود. هرکس به همان اندازه که خدا را با نظر به خود، محدود می‌بیند، عملاً از ارتباط با خدا محروم است و برای او خدا در همه جا نیست، یک مَن برای خود احساس می‌کند و یک خدایی که در ذهن خود دارد، در حالی‌که شرط ارتباط با خدای بیرونی نفی هرگونه وجود استقلالی برای خود است و این در سخن حضرت به خوبی ظاهر است وقتی می‌فرمایند: «فَضْلُنَا مِنَ اللَّهِ» آن کمالی که در ما هست، از ما نیست از خدا است. نه این‌که اکثر فضلِ آن‌ها از آن‌ها نیست، نه! اصلاً فضل آن‌ها از آن‌ها نیست، همچنان‌که می‌فرمایند: «عِلْمُنَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» علم ما از ما نیست از نزد خدا است «وَ نَحْنُ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ» ما امینان خدا هستیم بر خلق او. یعنی هیچ چیزی از خود نداریم، تنها و تنها آنچه را خداوند بر قلب ما متجلی کرده است به خلق خدا می‌رسانیم. در روایت دیگری می‌فرمایند: «لَنَا حَالَاتٌ مَعَ اللّه، هُوَ فِیهَا نَحْنُ وَ نَحْنُ فِیهَا هُوَ، وَ مَعَذَالِکْ هُوَ هُوَ وَ نَحْنُ، نَحْنُ»(25) برای ما حالاتی است با خدا که او در آن حالات مائیم و ما در آن حالات او هستیم، معذلک او، اوست و ما، مائیم. به تعبیر مولوی:
آب کوزه چون در آب جو شود

محو در وی گردد و او جو شود

در آن حال وقتی نظر به خود می‌کنند خود را تماماً غرق وجود می‌بینند و جز وجود در منظر خود نمی‌یابند. وقتی نظر به حق می‌کنند، خود را مخلوقی می‌یابند تماماً متعلق و متصل به حضرت حق. آن جا که می‌فرمایند: ما او هستیم، روشن می‌کنند که آن‌ها مظهر جمال خداوندند، در عین نظر به خداوند و آن‌جا که می‌فرمایند: او ما می‌باشد، روشن می‌کنند چگونه خداوند از طریق آن‌ها خود را نشان می‌دهد، در عین نظر به جمال ائمه(ع). پس در واقع از یک جهت امین خداوندند برای خلق در نمایش اسماء الهی و تجلی انوار ربانی به سوی حق، و از جهتی دعوت کنندگان خلق‌اند به سوی دین خداوند در نمایاندن اعمال و افعال و عقایدی که یک انسان باید داشته باشد تا بتواند به خدا رجوع کند. بر این اساس حضرت در معرفی خود به زیدبن‌شحّام در ادامه می‌فرمایند: «نَحْنُ أُمَنَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ وَ الْحُجَّابُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلْقِهِ» ما امانت‌داران خداوند برای خلق او هستیم و دعوت کنندگان به دین او می‌باشیم - نه دعوت‌کننده به خود- و واسطه و حاجب بین خدا با خلقش هستیم. تا همچون حاجبی که بین سلطان و مردم واسطه است، واسطه‌ی بین خدا و خلق باشیم و خلق از طریق نظر به اعمال و گفتار ما راه اُنس با خدا را بیابند. در عین حال، ائمه(ع) خودشان عبادات الهی را به کامل‌ترین شکل انجام می‌دادند تا جنبه‌ی شخصی و فردیِ آن‌ها به جنبه‌ی فانی در حق بودنشان متصل بماند و در نتیجه جنبه‌ی مظهریت آن‌ها محفوظ باشد.