بحث در رابطه با مقام نبی اکرم(ص) و جایگاه قدسی ائمه(ع) از قول پیامبر اکرم(ص) بود. سخن حضرت به آنجا رسید که فرمودند: خداوند اوصیای من را به صورت دوازده نور عرشی به من نشان داد که اول آنها علیبنابیطالب و آخر آنها مهدی امتم بود و خداوند فرمود: نهتنها آنها اوصیای تو بلکه اوصیاء و اصفیاء و حجت من هستند. چون همچنان که مستحضرید زمین بدون حجت خدا نمیماند و لذا بعد از رسول خدا(ص) باید حجج الهی در عالم هستی موجود باشند تا علاوه بر نقش تکوینی واسطهی فیضبودن، مردم نمونههایی کامل از دینداری را مدّ نظر خود داشته باشند. چون خداوند رحمت مطلق است و بر اساس رحمت مطلقهاش برای دینداری ما بهترین شرایط را فراهم میکند و بهترین شرایط برای دینداری آن است که در کنار قرآن به عنوان بهترین رهنمود، نمونهی عینی و عملی قرآن - یعنی امام معصوم- را نیز قرار دهد تا انسانها در مسیر دینداری به نتیجهی کامل دست یابند. زیرا با بودن قرآن به تنهایی، بهترین شرایط دینداری فراهم نمیشود و مسلمین در فهم قرآن گرفتار اختلاف میشوند.
وقتی روشن شد هدایت کامل با رجوع به ثقلین حاصل میشود به این نتیجه میرسیم که اگر به رهنمودهای عملی حجج الهی توجه نشود محال است در صحنههایی که باید درست تصمیم بگیریم به مشکل نیفتیم. چون انسان علاوه بر عقل و وَحی نیاز به نمونهی عملی درست عملکردن دارد. حتماً تجربه کردهاید که در بعضی موارد اگر صرفاً به عقلتان اکتفا کنید به اشتباه میافتید. ولی اگر در آن مرحله به سیرهی یکی از ائمه(ع) نظر داشته باشید میتوانید به صحیحترین تصمیم دست یابید، چون توانستهاید از طریق اطلاعات دینی و دلایل خود به سیرهی آن حجت خدا نظر کنید و امام معصوم را در کنار عقل و اطلاعات قرآنی خود قرار دهید تا عقل و علمِ شما به شکوفایی لازم برسند و نتیجهبخش گردند.
با نظر به سیرهی ائمه معصومین(ع) عقاید خود را عملیاتی و کاربردی می کنید تا نتیجهبخش شوند و به همین جهت لازم است بر روی سیرهی حجج الهی تدبر کنیم و از خود بپرسیم چرا مثلاً امام حسن(ع) در آن شرایط این کار را انجام دادند و در چه فضایی آن کار را کردند و چه نتایجی را دنبال مینمودند. پیداکردن سیرهی حجج الهی غیر از شناخت عادی آنها است، پیامبر اکرم(ص) بنا به قول شیعه و سنی فرمودند اوصیای من دوازده نفرند.(130) یکی از احتجاجاتی که شیعه با اهل سنت دارد در این است که به غیر از ائمهی دوازدهگانهای که شیعه مطرح میکند به راحتی نمیتوان بقیهی کسانی را که جانشین پیامبر(ص) شدهاند به دوازده نفر رساند.
مرحوم دیلمی در ارشاد القلوب روایتی از ابن عباس نقل میکند که رسول خدا(ص) فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ اعْلَمُوا أَنَّ لِلَّهِ تَعَالَى بَاباً مَنْ دَخَلَهَا أَمِنَ مِنَ النَّارِ وَ مِنَ الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ فَقَامَ إِلَیْهِ أَبُو سَعِیدٍ الْخُدْرِیُّ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اهْدِنَا إِلَى هَذَا الْبَابِ حَتَّى نَعْرِفَهُ فَقَالَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَخُو رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ خَلِیفَتُهُ عَلَى النَّاسِ أَجْمَعِینَ مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَتَمَسَّكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى الَّتِی لَا انْفِصامَ لَها فَلْیَسْتَمْسِكْ بِوَلَایَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع) فَإِنَّ وَلَایَتَهُ وَلَایَتِی وَ طَاعَتَهُ طَاعَتِی مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْرِفَ الْحُجَّةَ بَعْدِی فَلْیَعْرِفْ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ. مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَتَوَالَى وَلَایَةَ اللَّهِ فَلْیَقْتَدِ بِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ خِزَانَةُ عِلْمِی. مَعَاشِرَ النَّاسِ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ فَلْیُوَالِ عِدَّةَ الْأَئِمَّةِ(ع) فَقَامَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ وَ مَا عِدَّةُ الْأَئِمَّةِ؟ فَقَالَ یَا جَابِرُ سَأَلْتَنِی یَرْحَمُكَ اللَّهُ عَنِ الْإِسْلَامِ بِأَجْمَعِهِ. عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الشُّهُورِ وَ هِیَ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی كِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ الْعُیُونِ الَّتِی انْفَجَرَتْ لِمُوسَى بْنِ عِمْرَانَ(ع) حِینَ ضَرَبَ بِعَصَاهُ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً ، وَ عِدَّتُهُمْ عِدَّةُ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً وَ الْأَئِمَّةُ یَا جَابِرُ اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ(ع) وَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ(عج)»(131) اى گروه مردم! بدانید خداوند را دری است هركس داخل آن شود از آتش جهنم و ترس قیامت در امان است. سپس ابوسعیدخُدرى بلند شد و عرضكرد اى رسول خدا ما را به سوى آن در راهنمائى فرما تا آن را بشناسیم. حضرت فرمودند: آن در علىبن ابى طالب سید الوصیین و امیر المؤمنین و برادر رسول رب العالمین و جانشین آن رسول بر تمام مردم جهان است. اى گروه مردم! هركس دوست دارد كه چنگ زند بر دستگیرهى محكمى كه هرگز جدا نشود باید به دوستى على(ع) چنگ بزند زیرا كه دوستى على دوستى من است، پیروى او پیروى من است. اى گروه مردم! هركس میخواهد حجت پس از من را بشناسد باید على بن ابى طالب را بشناسد، اى گروه مردمان: هركس خوشنود است دوست بدارد دوستى خدا را باید از على بن ابى طالب پیروى كند زیرا كه او گنجینهى علم و دانش من است. اى گروه مردمان! هركس دوست دارد كه خدا را دیدار كند در حالى كه از او خوشنود است باید امامان و پیشوایان را دوست بدارد. جابر از تعداد امامان پرسید. حضرت فرمودند: خدای تو را رحمت کند با این سؤال از اسلام به تمامه پرسیدی. شمارهى امامان به شمارهى ماهها است که در نزد خداوند و در کتاب خدا دوازده ماه است. از آن روزى كه آسمان و زمین را آفرید. شمارهى امامان به شمارهى چشمههائی است كه براى موسى بن عمران(ع) هنگامى كه عصایش را به زمین زد گشوده شد و آن دوازده چشمه بود و شمارهى آنان به شماره نقیبان بنىاسرائیل است که خداى تعالى میفرماید: «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً».(132) اى جابر امامان دوازده نفرند، اول آنان على بن ابى طالب و آخرشان حضرت قائم(ع) است.