تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

استحکام پیمانهای شما دلیل بر ایمان شماست!

در تعقیب اصولی که در آیه گذشته به عنوان یک رشته اصول اساسی اسلام در زمینه عدالت و احسان و مانند آن بیان شد، در این آیات به بخش دیگری از
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 377 @@@

مهمترین تعلیمات اسلام میپردازد که آن مساله وفای به عهد و پایبند بودن به پیمانها، و ایستادگی در مقابل سوگندها است.

نخست میفرماید: به عهد الهی هنگامی که با او عهد بستید وفادار باشید (و اوفوا بعهد الله اذا عاهدتم).

سپس اضافه میکند: و سوگندهای خود را بعد از تاکید، نقض نکنید (و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها).

در حالی که به نام خدا سوگند یاد کرده اید و خداوند را کفیل و ضامن بر سوگند خود قرار داده اید (و قد جعلتم الله علیکم کفیلا).

چرا که خداوند از تمام اعمال شما آگاه است (ان الله یعلم ما تفعلون).

گرچه مفسران در معنی ((عهد الله))، تفسیرهای متعددی ذکر کرده اند ولی ظاهر این است که منظور از آن پیمانهائی است که مردم با خدا میبندند (و بدیهی است که پیمان با پیامبر او نیز پیمان با او است) بنابر این هر گونه عهد الهی و بیعت در طریق ایمان و جهاد و غیر آن را شامل میشود.

بلکه با توجه به اینکه تکالیف تشریعی، که وسیله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام میشود همواره با یکنوع عهد الهی ضمنی همراه است، و تکالیف عقلی که به خاطر اعطای عقل و هوش و خرد و استعداد نیز با چنین معاهده ضمنی توام میباشد، همه در این پیمان وسیع و عهد الله داخل خواهند بود.

و اما مساله ایمان (جمع یمین به معنی سوگند) که در آیه فوق آمده و باز مورد تفسیرهای گوناگون قرار گرفته، با توجه به مفهوم جمله، معنی وسیعی دارد که هم تعهداتی را که انسان با سوگند در برابر خداوند کرده، شامل میگردد، و هم تعهداتی را که با تکیه بر قسم در برابر خلق خدا میکند.

و به تعبیر دیگر هر گونه تعهدی که زیر نام خدا و با سوگند به نام او
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 378 @@@

انجام میگیرد در این جمله وارد است، بخصوص که بعد از آن جمله و ((قد جعلتم الله علیکم کفیلا)) (در حالی که خدا را کفیل و ضامن قرار داده اید) به عنوان تفسیر و تاکید آمده است.

نتیجه اینکه: جمله ((اوفوا بعهد الله)) خاص است و جمله ((لا تنقضوا الایمان)) عام.

و از آنجا که مساله وفای به عهد، یکی از مهمترین پشتوانه ها برای ثبات هر جامعه است در آیه بعد نیز با لحن توام با نوعی سرزنش و ملامت، آن را تعقیب کرده می گوید: ((شما همانند آن زنی نباشید که پشمها را تابیده اما پس از آن همه را وا می تابید)) (و لا تکونوا کالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا.**(انکاث) جمع (نکث) (بر وزن قسط) به معنی باز گشودن پشم و مو بعد از تابیدن است، و به گشودن لباسهائی که از پشم و مو بافته شده نیز گفته می شود، در اینکه انکاث در آیه فوق چه محلی از اعراب دارد بعضی آنرا حال تأکیدی، و بعضی آنرا مفعول دوم برای (نقضت) دانسته اند، ای جعلت غزلها انکاثا.***

اشاره به داستان زنی است از قریش بنام رایطه در زمان جاهلیت که از صبح تا نیم روز، خود و کنیزانش، پشمها و موهائی را که در اختیار داشتند میتابیدند، و پس از آن دستور میداد همه آنها را واتابند و به همین جهت به عنوان حمقاء (زن احمق) در میان عرب، معروف شده بود.

این کار مخصوصا از این نظر که پشم بر اثر تابیدن، استحکام و تکامل تازه ای پیدا میکند و با گشودن آن، یک حرکت ارتجاعی انجام شده نه تنها بی حاصل، بلکه زیان آور است، همین گونه کسانی که با پیمان بستن با خدا و به نام حق، تعهدی را میپذیرند، هر گونه حرکتی در جهت شکستن این عهد و پیمان انجام دهند نه تنها بیهوده است بلکه دلیل بر انحطاط و سقوط شخصیت آنها نیز میباشد.

سپس اضافه میکند: شما نباید به خاطر ملاحظه این و آن و اینکه
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 379 @@@

گروهی، جمعیتشان از گروه دیگری بیشتر است، پیمان و سوگند خود را بشکنید و آنرا وسیله خیانت و تقلب و فساد قرار دهید (تتخذون ایمانکم دخلا بینکم ان تکون امة هی اربی من امة).**دخل (بر وزن دغل) به معنی فساد و دشمنی نهانی و تقلب است، و از همان ماده (داخل) به معنی درون گرفته شده است: توجه به این نکته نیز لازمست که طبق آنچه ما در بالا تفسیر کردیم جمله تتخذون ایمانکم... یک (جمله حالیه) است، ولی بعضی از مفسران آنرا جمله (استفهامیه) دانسته اند، تفسیر اول با ظاهر آیه سازگارتر است.***

این دلیل بر ضعف شخصیت و ناتوانی روح انسان و یا دلیل بر تقلب و خیانت او است که با مشاهده کثرت عددی مخالفان، دست از آئین راستین خود بر دارد و به آئین منحط و بی پایه ای که طرفدارانش اکثریت دارند بپیوندد.

((آگاه باشید، خداوند با این وسیله، شما را مورد آزمایش قرار میدهد)) (انما یبلوکم الله به).

آن روز که شما در اکثریتید و دشمن در اقلیت، روز آزمایش نیست، روزهای آزمایش روزهائی است که انبوه دشمن در برابر شما بایستد و شما در ظاهر کمتر و ضعیفتر از آنها باشید.

به هر ((حال خداوند نتیجه این آزمایش و آنچه را در آن اختلاف داشتید در روز قیامت برای شما آشکار میسازد و پرده از روی اسرار دلها بر میدارد)) و هر کس را به جزای اعمالش میرساند (و لیبینن لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون).

و از آنجا که بحث از آزمایش الهی و تاکید بر ایمان و انجام وظائف غالبا این توهم را ایجاد میکند که مگر برای خدا مشکل است که همه انسانها را اجبارا به قبول حق وادار سازد، لذا آیه بعد به پاسخ این توهم پرداخته می گوید:
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 380 @@@

((اگر خدا میخواست همه شما را امت واحدی قرار میداد)) (و لو شاء الله لجعلکم امة واحدة).

((امت واحدة)) از نظر ایمان و قبول حق، اما در شکل اجباریش، ولی بدیهی است این پذیرش حق نه گامی به سوی تکامل است نه دلیلی بر افتخار پذیرنده آن، لذا سنت خدا این است که همگان را آزاد بگذارد، تا با اختیار خود، راه حق را بپویند.

ولی این آزادی به آن معنی نیست که از ناحیه خدا، هیچگونه کمکی به پویندگان این راه نمیشود، بلکه آنها که قدم در راه حق میگذارند و مجاهده میکنند، توفیق خداوند شامل حالشان میشود، و در پرتو هدایت او به سر منزل مقصود میرسند، و آنها که در راه باطل گام میگذارند از این موهبت محروم میگردند و بر گمراهیشان افزوده میشود.

لذا بلافاصله می گوید لکن خدا هر کس را بخواهد گمراه میکند و هر کس را بخواهد هدایت (و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء).

اما این هدایت و اضلال الهی هرگز سلب مسئولیت از شما نمیکند، زیرا گامهای نخستین آن از خود شما است، به همین دلیل اضافه میکند شما بطور قطع در برابر اعمالی که انجام میدادید مسئولید، و از شما بازپرسی میشود (و لتسئلن عما کنتم تعملون).

این تعبیر که از یکسو انجام اعمال را به خود انسانها نسبت میدهد، و از سوی دیگر تاکید بر مسئولیت آنها در برابر اعمالشان میکند، از قرائن روشنی است که مفهوم هدایت و اضلال الهی را در جمله قبل، تفسیر مینماید، که این هدایت و اضلال، هرگز جنبه اجباری ندارد.

در این زمینه قبلا نیز بحث کرده ایم (به تفسیر آیه 26 سوره بقره، جلد
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 381 @@@

اول تفسیر نمونه مراجعه فرمائید).

سپس برای تاکید بر مساله وفای به عهد و ایستادگی در برابر سوگندها که از عوامل مهم ثبات اجتماعی است می گوید: سوگندهایتان را در میان خود وسیله تقلب و نفاق قرار ندهید (و لا تتخذوا ایمانکم دخلا بینکم).

زیرا این امر دو زیان بزرگ دارد اولا سبب میشود که گامهای ثابت بر ایمان متزلزل گردد (فتزل قدم بعد ثبوتها).

چون هنگامی که شما عهد و پیمان ببندید و سوگند و قسم یاد کنید، اما قصد وفای بر آن را نداشته باشید و این امر را تکرار کنید، سرمایه اعتماد مردم نسبت به شما از میان میرود، و عده ای از ایمان آورندگان در ایمانشان، سست و متزلزل میشوند، گوئی گام خود را در جای ظاهرا محکمی گذارده اند، اما زیر آن لغزنده بود و آنها را به لغزش افکنده است.

زیان دیگر اینکه آثار سوء این عمل یعنی جلوگیری از راه خدا را در این دنیا خواهید چشید، و عذاب عظیم الهی در جهان دیگر در انتظار شما خواهد بود!.

در حقیقت پیمان شکنیها و تخلف از سوگندها، از یکسو موجب بدبینی و تنفر مردم از آئین حق و پراکندگی صفوف و بی اعتمادی میگردد، تا آنجا که مردم رغبت به پذیرش اسلام نشان نمیدهند و اگر پیمانی با شما بستند خود را ملزم به وفای به آن نمیدانند، و این خود مایه ناراحتیهای فراوان و شکست و تلخ کامی در دنیا است.

و از سوئی دیگر عذاب الهی را در سرائی دیگر، برای شما به ارمغان می آورد.
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 382 @@@