تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آفرینش انسان

به مناسبت آیات گذشته که قسمتهائی از آفرینش خداوند و نظام هستی را بیان می کرد، در این آیات به شاهکار بزرگ خلقت یعنی آفرینش انسان پرداخته و طی آیات متعدد و پرمحتوائی بسیاری از جزئیات این آفرینش را بازگو می کند که ما در اینجا نخست به تفسیر اجمالی آیات می پردازیم، سپس نکات مهم را مورد بحث جداگانه ای قرار می دهیم.

نخست می فرماید: ((ما انسان را از ((صلصال)) (خاک خشکیده ای که به هنگام برخورد با چیزی صدا می کند) که از ((حماء مسنون)) (گل تیره رنگ و متغیر و بدبو) گرفته شده بود آفریدیم)) (و لقد خلقنا الانسان من صلصال من حماء مسنون).

((و طایفه ((جان)) را پیش از آن از آتش گرم و سوزان آفریدیم)) (و الجان خلقناه من قبل من نار السموم).

((سموم)) در لغت به معنی باد سوزانی است که گوئی در تمام روزنه های پوست بدن انسان نفوذ می کند زیرا عرب به سوراخهای بسیار ریز پوست بدن، مسام، می گوید و سموم نیز به همین مناسبت بر چنین بادی اطلاق می شود و ماده سم نیز از همان است چرا که در بدن نفوذ کرده و انسان را می کشد یا بیمار می سازد.

مجددا به آفرینش انسان باز می گردد و گفتگوی خداوند را با فرشتگان که قبل از آفرینش انسان روی داد، چنین بیان می کند:

((به خاطر بیاور هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: من بشر
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 69 @@@

را از خاک خشکیده ای که از گل تیره رنگ بد بو گرفته شده می آفرینم)) (و اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون).

((و هنگامی که خلقت آنرا به پایان و کمال رساندم و از روح خود (یک روح شریف و پاک و با عظمت) در آن دمیدم همگی به خاطر آن سجده کنید)) (فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین).

آفرینش انسان پایان پذیرفت و آنچه شایسته جسم و جان انسان بود به او داده شد و همه چیز انجام یافت: ((در این هنگام همه فرشتگان بدون استثناء سجده کردند)) (فسجد الملائکة کلهم اجمعون).

تنها کسی که اطاعت این فرمان را نکرد ((ابلیس)) بود، لذا اضافه میکند به ((جز ابلیس که خودداری کرد از اینکه همراه سجده کنندهگان باشد)) (الا ابلیس ابی ان یکون مع الساجدین).

اینجا بود که ابلیس مورد بازپرسی قرار گرفت و خدا به او گفت: ای ابلیس چرا تو با سجده کنندگان نیستی؟)) (قال یا ابلیس مالک الا تکون مع الساجدین).

ابلیس که غرق غرور و خودخواهی خویش بود آنچنان که عقل و هوش ‍ او را پوشانده بود گستاخانه در برابر پرسش پروردگار به پاسخ پرداخت و ((گفت: من هرگز برای بشری که او را از خاک خشکیده ای که از گل بدبوئی گرفته
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 70 @@@

شده است آفریده ای سجده نخواهم کرد)) (قال لم اکن لاسجد لبشر خلقته من صلصال من حما مسنون).

آتش نورانی و فروزنده کجا، و خاک تیره و متعفن کجا؟ آیا موجود شریفی همچون من در برابر موجود پستتری باید خضوع و تواضع کند؟! این چه قانونی است؟!.

او که از اسرار آفرینش بر اثر خودخواهی و غرور بی خبر مانده بود و برکات خاک را که منبع هر خیر و برکتی است بدست فراموشی سپرده بود و از آن مهمتر آن روح شریف و عظیم الهی را که در آدم وجود داشت نادیده می گرفت، ناگهان از اوج مقامی که داشت سقوط کرد، دیگر شایسته نبود که او در صف فرشتگان باشد، لذا بلافاصله ((خدا به او فرمود از آن (از بهشت یا از آسمانها و یا از صفوف فرشتگان) بیرون رو که تو رجیم و رانده شده درگاه مائی)) (قال فاخرج منها فانک رجیم).

و بدان که این غرورت مایه کفرت شد و این کفر برای همیشه تو را مطرود کرد، ((لعنت و دوری از رحمت خدا تا روز رستاخیز بر تو خواهد بود))! (و ان علیک اللعنة الی یوم الدین).

ابلیس که در این هنگام خود را رانده درگاه خدا دید، و احساس کرد که آفرینش انسان سبب بدبختی او شد، آتش کینه در دلش شعلهور گشت، تا انتقام خویش را از فرزندان آدم بگیرد، هر چند مقصر اصلی خود او بود، نه آدم، و نه فرمان خدا، ولی غرور و خود خواهی توام با لجاجتش ‍ اجازه نمی داد این واقعیت را درک کند.
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 71 @@@

لذا ((عرض کرد: پروردگارا اکنون که چنین است مرا تا روز رستاخیز مهلت ده!)) (قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون).

نه برای اینکه توبه کند، یا از کرده خود پشیمان باشد و در مقام جبران برآید، بلکه برای اینکه به لجاجت و عناد و دشمنی و خیره سری ادامه دهد!

خداوند هم این خواسته او را پذیرفت و ((فرمود مسلما تو از مهلت یافتگانی)) (قال فانک من المنظرین).

ولی نه تا روز مبعوث شدن خلایق در رستاخیز، چنانکه خواستهای، بلکه ((تا وقت و زمان معینی)) (الی یوم الوقت المعلوم).

در اینکه منظور از یوم الوقت المعلوم، چه روزی است، مفسران احتمالات متعددی داده اند:

بعضی گفته اند منظور پایان این جهان و بر چیده شدن دوران تکلیف است، چرا که بعد از آن، طبق ظاهر آیات قرآن، همه جهانیان از بین میروند و تنها ذات پاک خداوند باقی می ماند، بنابر این تنها به مقداری از درخواست ابلیس موافقت شد.

بعضی دیگر احتمال داده اند که منظور از وقت معلوم زمان معینی است که تنها خدا می داند، و جز او هیچکس از آن آگاه نیست، چرا که اگر آنوقت را آشکار می ساخت ابلیس تشویق به گناه و سرکشی بیشتر شده بود.

بعضی نیز احتمال داده اند منظور روز قیامت است چرا که او می خواست تا آن روز زنده بماند تا از حیات جاویدان برخوردار گردد و با نظر او موافقت گردید، به خصوص اینکه تعبیر به یوم الوقت المعلوم در آیه 50 سوره واقعه درباره روز قیامت نیز آمده است.
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 72 @@@

ولی این احتمال بسیار بعید است، چرا که اگر چنین می بود باید خداوند به طور کامل با درخواست او موافقت کرده باشد، در حالی که ظاهر آیات فوق این است که بطور کامل با درخواست او موافقت نشده و تنها تا یوم الوقت المعلوم موافقت شده است.

و به هر حال تفسیر اول با روح و ظاهر آیه از همه موافقتر است، و در بعضی از روایات که از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده نیز به این معنی تصریح گردیده است.**نور الثقلین جلد 3 صفحه 13 حدیث 45.***

در اینجا ابلیس نیت باطنی خود را آشکار ساخت هر چند چیزی از خدا پنهان نبود و عرض کرد: پروردگارا! به خاطر اینکه مرا گمراه ساختی (و این انسان زمینه بدبختی مرا فراهم ساخت) من نعمتهای مادی روی زمین را در نظر آنها زینت می دهم، و انسانها را به آن مشغول میدارم و سرانجام همه را گمراه خواهم ساخت)) (قال رب بما اغویتنی لازینن لهم فی الارض و لا غوینهم اجمعین).

اما او به خوبی می دانست که وسوسه هایش در دل ((بندگان مخلص ‍ خدا)) هرگز اثر نخواهد گذاشت، و دامهایش آنها را به خود مشغول نخواهد کرد، خلاصه بندگان خالص و مخلص آنچنان نیرومندند که زنجیرهای اسارت شیطان را از هم می گسلند، لذا بلافاصله برای سخن خود استثنائی قائل شد و گفت: ((مگر آن بندگان خالص شده تو)) (الا عبادک منهم المخلصین).

بدیهی است که خدا هرگز شیطان را گمراه نساخته بود، بلکه این نسبت شیطنت آمیز بود که از ابلیس صادر شد، برای اینکه خود را به اصطلاح تبرئه کند و توجهی برای اغواگری خود ترتیب دهد، و این رسم همه ابلیسها و شیاطین
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 73 @@@

است که اولا گناهان خویش را به گردن دیگران می افکنند، و ثانیا همه جا میکوشند تا اعمال زشت خود را با منطقهای غلطی توجیه کنند، نه تنها در برابر بندگان خدا، حتی در برابر خود خدا که از همه چیز آگاه است؟

ضمنا باید توجه داشت ((مخلصین)) جمع ((مخلص)) (بفتح لام) همانگونه که در تفسیر سوره یوسف بیان کردیم کسی است که به مرحله عالی ایمان و عمل پس از تعلیم و تربیت و مجاهده با نفس ‍ رسیده باشد که در برابر وسوسه های شیطان و هر وسوسهگر نفوذ ناپذیر شود.**به جلد نهم تفسیر نمونه صفحه 377 مراجعه کنید.***

خداوند به عنوان تحقیر شیطان و تقویت قلب جویندگان راه حق و پویندگان طریق توحید ((فرمود: این راه مستقیم من است...)) و این سنت فناناپذیری است که من آن را بر عهده گرفته ام... (قال هذا صراط علی مستقیم).

که ((تو هیچگونه تسلط و قدرتی بر بندگان من نداری مگر گمراهانی که شخصا بخواهند از تو پیروی کنند)) (ان عبادی لیس لک علیهم سلطان الا من اتبعک من الغاوین).

یعنی در واقع این تو نیستی که می توانی مردم را گمراه کنی، بلکه این انسانهای منحرفند که با میل و اراده خویش دعوت تو را اجابت کرده، پشت سر تو گام بر می دارند.

و به تعبیر دیگر این آیه اشاره ای است به آزادی اراده انسانها، و اینکه ابلیس و لشکر او هرگز نمی توانند کسی را اجبارا به راه فساد بکشانند، بلکه این خود انسانها هستند که دعوت او را لبیک گفته و دریچه های قلب خویش را به روی او می گشایند، و به او اذن دخول می دهند!
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 74 @@@

خلاصه اینکه وسوسه های شیطان گرچه مؤثر است ولی تصمیم نهائی با شیطان نیست، با خود انسانها هست، چرا که انسان می تواند در برابر وسوسه های او بایستد و دست رد بر سینه او بگذارد.

در واقع خداوند می خواهد این خیال باطل و پندار خام را از مغز شیطان بیرون کند که او حکومت بلامنازعی بر انسانها پیدا خواهد کرد.

سپس صریحترین تهدیدهای خود را متوجه پیروان شیطان کرده می گوید: ((جهنم میعادگاه همه آنها است)) (و ان جهنم لموعدهم اجمعین).

گمان نکنند که آنها از چنگال مجازات می توانند فرار کنند و یا به حساب آنها رسیدگی نمی شود، حساب همه آنها یکجا و در یک محل رسیدگی خواهد شد.

((همان دوزخی که هفت در دارد، و برای هر دری گروهی از پیروان شیطان تقسیم شده اند)) (لها سبعة ابواب لکل باب منهم جزء مقسوم).

این در در حقیقت درهای گناهانی است که به وسیله آن، افراد وارد دوزخ می شوند، هر گروهی بوسیله ارتکاب گناهی و از دری، همانگونه که درهای بهشت، طاعات و اعمال صالح و مجاهدتهائی است که بوسیله آن بهشتیان وارد بهشت می شوند.