تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سرنوشت گنهکاران قوم لوط

در آیات گذشته داستان ملاقات فرشتگان ماءمور عذاب قوم لوط را با ابراهیم خواندیم، و در این آیات داستان خارج شدن آنها از نزد ابراهیم و آمدن به ملاقات لوط را می خوانیم.

نخست می گوید: ((هنگامی که فرستادگان خداوند نزد خاندان لوط آمدند)) (فلما جاء آل لوط المرسلون)...
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 107 @@@

لوط ((به آنها گفت شما افرادی ناشناخته اید (قال انکم قوم منکرون) مفسران می گویند این سخن را به این جهت به آنها گفت که آنان به صورت جوانانی خوش صورت و زیبا نزد او آمدند، او که می دانست محیطش تا چه حد آلوده گناه انحراف جنسی است، فکر میکرد مبادا ورود این میهمانان مایه دردسر برای او گردد، از یکسو میهمان است و محترم و قدومش مبارک، و از سوی دیگر محیطی است ننگین و آلوده و پر از مشکلات.

لذا در آیات سوره هود که همین داستان به مناسبت دیگری در آن آمده است، تعبیر به ((سیی ء بهم)) میکند، یعنی این موضوع بر لوط پیامبر بزرگ خدا سخت ناگوار آمد، و از آمدنشان ناراحت شد، سپس گفت امروز روز سختی در پیش دارم!.

ولی فرشتگان زیاد او را در انتظار نگذاردند، با صراحت ((گفتند: ما چیزی را برای تو آورده ایم که آنها در آن تردید داشتند)) (قالوا 0بل جئناک بما کانوا فیه یمترون).

یعنی ماءمور مجازات دردناکی هستیم که تو کرارا به آنها گوشزد کرده ای ولی هرگز آنرا جدی تلقی نکردند؟

سپس برای تاءکید گفتند ((ما واقعیت مسلم و غیر قابل تردیدی را برای تو آورده ایم)) یعنی عذاب حتمی و مجازات قطعی این گروه بیایمان منحرف (و اتیناک بالحق).

باز برای تاکید بیشتر اضافه کردند ما مسلما راست می گوئیم)) (و انا لصادقون).

یعنی این گروه تمام پلها را پشت سر خود خراب کرده اند و جائی برای
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 108 @@@

شفاعت و گفتگو در مورد آنها باقی نمانده است، تا لوط حتی به فکر شفاعت نیفتد و بداند اینها ابدا شایستگی این امر را ندارند.

و از آنجا که باید گروه اندک مؤمنان (خانواده لوط بجز همسرش) از این مهلکه جان به سلامت ببرند دستور لازم را به لوط چنین دادند: ((تو شبانه هنگامی که چشم مردم گنهکار در خواب است و یا مست شراب و شهوت، خانواده ات را بر دار و از شهر بیرون شو)) (فاسر باهلک بقطع من اللیل).

ولی ((تو پشت سر آنها باش تا مراقب آنان باشی و کسی عقب نماند)) (و اتبع ادبارهم).

ضمنا هیچیک از شما نباید به پشت سرش نگاه کند (و لا یلتفت منکم احد).

((و به همان نقطه ای که دستور به شما داده شده است (یعنی سرزمین شام یا نقطه دیگری که مردمش از این آلودگیها پاک بوده اند) بروید))و امضوا حیث تؤمرون).

سپس لحن کلام تغییر می یابد و خداوند می فرماید ((ما به لوط چگونگی این امر را وحی فرستادیم که به هنگام طلوع صبح همگی ریشه کن خواهند شد، به گونه ای که حتی یک نفر از آنها باقی نماند))و قضینا الیه ذلک الامر ان دابر هؤلاء مقطوع مصبحین).

(دقت کنید) سپس قرآن داستان را در اینجا رها کرده و به آغاز باز میگردد، و بخشی را که در آنجا ناگفته مانده بود به مناسبتی که بعدا اشاره خواهیم کرد بیان می کند و می گوید:
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 109 @@@

((مردم شهر از ورود میهمانان تازه وارد لوط آگاه شدند و به سوی خانه او حرکت کردند، و در راه به یکدیگر بشارت میدادند)) (و جاء اهل المدینة یستبشرون).

آنها در آن وادی گمراهی و ننگین خود فکر میکردند طعمه لذیذی به چنگ آورده اند، جوانانی زیبا و خوشرو، آنهم در خانه لوط!

تعبیر به ((اهل المدینة)) نشان میدهد که حداقل گروه زیادی از مردم شهر به سوی خانه لوط حرکت کردند و این امر روشن می سازد که آنها تا چه حد وقیح و رسوا و جسور شده بودند، مخصوصا که جمله یستبشرون یکدیگر را بشارت می دادند) حکایت از عمق آلودگی آنها میکند، چرا که این عمل ننگین را شاید کمتر کسی در میان حیوانات و چارپایان نظیرش را دیده است، اگر کسی هم انجام دهد، لااقل با کتمان و اختفاء و احساس شرمساری است اما این ملت زشتکار و فرومایه آشکارا به یکدیگر تبریک می گفتند

((لوط)) که سر و صدای آنها را شنید در وحشت عجیبی فرو رفت و نسبت به میهمانان خود بیمناک شد، زیرا هنوز نمیدانست که این میهمانان ماءموران عذابند و فرشتگان خداوند قادر قاهرند، لذا در مقابل آنها ایستاد و ((گفت: اینها میهمانان منند، آبروی مرا نریزید)) (قال ان هؤلاء ضیفی فلا تفضحون).

یعنی از مسأله خدا و پیغمبر و جزا و کیفر، اگر صرف نظر کنیم، حداقل این مسأله انسانی و سنتی که میان همه افراد بشر اعم از مؤمن و کافر وجود دارد می گوید که به میهمان احترام باید گذارد شما چگونه بشری هستید که حتی ساده ترین مسائل انسانی را نمیفهمید، اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید!
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 110 @@@

سپس اضافه کرد بیائید و از خدا بترسید و مرا در برابر میهمانانم شرمنده نسازید (و اتقوا الله و لا تخزون).**در آیات فوق لوط از این قوم بی آزرم گاهی می خواهد که او را به (فضیحت) نکشد و گاهی به (خزی)، فضیحت در اصل لغت به معنی منکشف شدن چیزی است و سپس به معنی ظهور عیب آمده است و معادل آن در فارسی رسوا کردن است (گویا لوط می خواهد به آنها بفهماند که این کار شما آبروی مرا در برابر این میهمانان می برد و میفهمند که اهل شهر من تا چه حد آلوده اند). اما خزی در اصل به معنی دور ساختن است و سپس به معنی شرمندگی آمده است (گوئی لوط می خواهد بگوید مرا در برابر این میهمانها شرمنده و از آنها دور نسازید).***

ولی آنها چنان جسور و به اصلاح پر رو بودند که نه تنها احساس ‍ شرمندگی در خویش نمیکردند بلکه از لوط پیامبر، چیزی هم طلبکار شده بودند، گوئی جنایتی انجام داده، زبان به اعتراض گشودند و گفتند:((مگر ما به تو نگفتیم احدی را از مردم جهان به مهمانی نپذیری و به خانه خود راه ندهی)) (قالوا ا و لم ننهک عن العالمین)

چرا خلاف کردی، و به گفته ما عمل ننمودی؟!

و این به خاطر آن بود که قوم و جمعیت مزبور افرادی خسیس و بخیل بودند، و هرگز کسی را به خانه خود میهمان نمیکردند، و اتفاقا شهرهای آنها در مسیر قافله ها بود و می گویند آنها برای اینکه کسی در آنجا توقف نکند، این عمل شنیع را با بعضی از واردین انجام داده بودند، و کم کم برای آنها عادتی شده بود، لذا گویا هر گاه لوط پیامبر با خبر میشد که شخص غریبی به آن دیار گام نهاده برای اینکه گرفتار چنگال آنها نشود وی را به خانه خود دعوت میکرد اما آنها پس از آنکه از این جریان آگاه شدند خشمگین گشتند و به او صریحا گفتند حق نداری بعد از این میهمانی به خانه خود راه دهی!
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 111 @@@

بنابر این به نظر میرسد که کلمه ((عالمین)) در آیه فوق اشاره به رهگذران و افرادی است که اهل آن شهر و دیار نبودند و گذارشان به آنجا می افتاد.

به هر حال لوط که این جسارت و وقاحت را دید از طریق دیگری وارد شد، شاید بتواند آنها را از خواب غفلت و مستی انحراف و ننگ، بیدار سازد، رو به آنها کرده گفت: چرا شما راه انحرافی میپوئید، اگر منظورتان اشباع غریزه جنسی است چرا از طریق مشروع و ازدواج صحیح وارد نمی شوید اینها دختران منند (آماده ام آنها را به ازدواجتان در آورم) اگر شما میخواهید کار صحیحی انجام دهید راه این است (قال هؤلاء بناتی ان کنتم فاعلین).

بدون شک دختران لوط تعداد محدودی بودند، و آن جمعیت افراد زیادی، ولی هدف لوط این بود که به آنها اتمام حجت کند و بگوید من تا این حد نیز آماده فداکاری برای حفظ حیثیت مهمانان خویش، و نجات شما از منجلاب فساد هستم.

بعضی نیز گفته اند منظور از ((هؤلاء بناتی)) اشاره به دختران شهر است، که به عنوان یک پدر روحانی و معنوی همه را دختر خویش ‍ میخواند (ولی تفسیر اول به معنی آیه نزدیکتر است).

ناگفته پیدا است که لوط نمیخواست دختران خود را به ازدواج مشرکان گمراه در آورد بلکه هدفش این بود که بیائید و ایمان بیاورید و بعد هم دختران خودم را به ازدواج شما در می آورم.

اما وای از مستی شهوت، مستی انحراف، و مستی غرور و لجاجت، اگر ذره ای از اخلاق انسانی و عواطف بشری در آنها وجود داشت، کافی بود که آنها را در برابر چنین منطقی شرمنده کند، لااقل از خانه لوط باز گردند و حیا کنند،
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 112 @@@

اما نه تنها منفعل نشدند، بلکه بر جسارت خود افزودند و خواستند دست به سوی میهمانان لوط دراز کنند

اینجاست که خدا روی سخن را به پیامبر اسلام کرده، می گوید: ((قسم به جان و حیات تو که اینها در مستی خود سخت سرگردانند))! (لعمرک انهم لفی سکرتهم یعمهون).

و در سوره هود به دنبال بحثی مشابه همین بحث خواندیم که فرشتگان پرده از روی کار خود برداشتند، رو به سوی لوط کرده، گفتند: نترس آنها به تو آسیبی نمیرسانند. و در آیه 37 سوره قمر میخوانیم: هنگامی که آنها بر جسارت خویش افزودند و تصمیم بر تجاوز به میهمانان گرفتند چشمانشان را نابینا ساختیم و لقد راودوه عن ضیفه فطمسنا اعینهم و چنانکه در بعضی از روایات آمده یکی از فرشتگان مشتی خاک به صورت آنها پاشید، همه نابینا شدند، (و فریاد زنان باز گشتند).

در اینجا سخن الهی درباره این قوم اوج میگیرد و در دو آیه فشرده و کوتاه سرنوشت شوم آنها را به صورتی قاطع و کوبنده و بسیار عبرت انگیز بیان میکند، و می گوید: سرانجام فریاد تکان صیحه وحشتناکی به هنگام طلوع آفتاب، همه را فرا گرفت (فاخذتهم الصیحة مشرقین).

این صیحه ممکن است صدای یک صاعقه عظیم و یا صدای یک زلزله وحشتناک بوده باشد، و به هر حال فریادی بود که از وحشت آن همگی بیهوش شدند، و یا جان خویش را از دست دادند، و میدانیم امواج صوتی هنگامی که از حد معینی بگذرد، آزار دهنده و وحشتانگیز، و از آنهم که فراتر برود انسان را مدهوش می کند، و یا ارگانهای حیاتی را به کلی از کار می اندازد، و حتی
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 113 @@@

ممکن است ساختمانها را ویران سازد.

ولی به این اکتفا ننمودیم بلکه شهر آنها را به کلی زیر و رو کردیم بالای آن را پائین و پائین را بالا قرار دادیم!)) (فجعلنا عالیها سافلها).

این مجازات نیز برای آنها کافی نبود ((به دنبال آن بارانی از سجیل (گلهای متحجر شده) بر سر آنان فرو ریختیم!)) (و امطرنا علیهم حجارة من سجیل).

ریزش این باران سنگ، ممکن است برای هدفگیری کسانی بوده باشد که از آن صیحه وحشتناک نابود نشده و یا زیر آوار نرفته بودند، و نیز ممکن است برای محو اجساد پلید و آثار این قوم بوده است، آنچنان که پس از این باران سنگ اگر کسی از آن دیار میگذشت نمیتوانست به آسانی باور کند که روزی در این منطقه شهرهای آبادی بوده است!

نازل شدن این عذابهای سه گانه (صیحه وحشتناک - زیر و رو شدن - بارانی از سنگ) هر کدام به تنهائی کافی بود که قومی را به هلاکت برساند، اما برای شدت گناه و جسور بودن آنها در تن دادن به آلودگی و ننگ، و همچنین برای عبرت دیگران، خداوند مجازات آنها را مضاعف کرد.


اینجاست که قرآن به نتیجهگیری تربیتی و اخلاقی پرداخته می گوید در این داستان نشانه هائی است برای افراد با هوش))! (ان فی ذلک لایات للمتوسمین)،

آنها که با فراست و هشیاری و بینش مخصوص خود از هر علامتی جریانی را کشف میکنند و از هر اشاره ای حقیقتی و از هر نکته ای، مطلب مهم و آموزنده ای را.**متوسم از ماده وسم (بر وزن رسم) به معنی اثر گذاردن است. و (متوسم) به کسی می گویند که از کمترین اثر، پی به واقعیتهائی می برد، و معادل آن در فارسی، هوشیار، بافر است و با ذکاوت است.***
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 114 @@@

اما تصور نکنید که آثار آنها به کلی از میان رفته، نه ((بر سر راه کاروانیان و گذر کنندگان همواره ثابت و برقرار است)) (و انها لبسبیل مقیم).

اگر باور ندارید برخیزید و بروید و ویرانه های این شهرهای بلا دیده را که بر سر راه مسافران در طریق شام (از سوی مدینه قرار دارد بنگرید و بیندیشید، بیندیشید و عبرت گیرید، عبرت گیرید و به سوی خدا باز گردید، و راه توبه را پیش گیرید، و آلودگیها را از دل و جان خود بشوئید.

باز هم به عنوان تاکید بیشتر و دعوت افراد با ایمان به تفکر و اندیشه در این داستان عبرت انگیز اضافه میکند که در این داستان نشانه ای است برای افراد با ایمان (ان فی ذلک لایة للمؤمنین).

چگونه ممکن است انسان ایمان داشته باشد و این سرگذشت تکان دهنده را بخواند و عبرتها نگیرد؟!

درباره معنی ((سجیل)) و اینکه چرا بر این قوم آلوده، بارانی از سنگ فرود آمد، و چرا شهر آنها زیر و رو شد، و چرا لحظه نزول عذاب، صبحگاهان بود و چرا به خانواده لوط دستور داده شد که به پشت سر خود نگاه نکنند، و همچنین در زمینه تحریم همجنسگرائی در ادیان آسمانی، و فلسفه آن، و نیز اخلاق قوم لوط، در ذیل آیات سوره هود بحث کافی کردیم (به جلد 9 تفسیر نمونه صفحه 189 تا 198 مراجعه فرمائید).

ولی باز نکته هائی باقی مانده که ذیلا از نظرتان میگذرد.
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 115 @@@