تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد11
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

نقش باد و باران

در تعقیب بیان قسمتی از اسرار آفرینش و نعمتهای خدا در آیات گذشته، مانند آفرینش زمین، کوهها، گیاهان، وسائل زندگی، در نخستین آیه مورد بحث به وزش بادها و نقش مؤثر آنها در نزول بارانها اشاره کرده می گوید: ((ما بادها را فرستادیم در حالی که بارور کننده اند)) (قطعات ابر را به هم می پیوندند و بارور
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 61 @@@

می سازند) (و ارسلنا الریاح لواقح).

((و به دنبال آن از آسمان آبی فرو فرستادیم)) (فانزلنا من السماء ماء).

((و بوسیله آن همه شما را سیراب کردیم)) (فاسقینا کموه).

((در حالی که شما توانائی بر حفظ و نگهداری آن نداشتید)) (و ما انتم له بخازنین).

((لواقح)) جمع ((لاقح)) به معنی بارور کننده است، و در اینجا اشاره به بادهائی است که قطعات ابر را به هم پیوند می دهد، و آنها را آماده باران می سازد.

گرچه بعضی از دانشمندان معاصر خواسته اند این آیه را اشاره به تلقیح گیاهان بوسیله بادها و گردافشانی بگیرند: و از این راه به یکی از مسائلی علمی که در عصر نزول قرآن مورد توجه جوامع بشری نبود تفسیر کنند، و از دلائل اعجاز علمی قرآن بشمارند، ولی در عین قبول این واقعیت که وزش بادها اثر عمیقی در جابجا کردن گرده های نطفه نر و بارور ساختن گیاهان دارند نمی توان آیه فوق را اشاره به آن دانست.

چرا که بعد از این کلمه بلافاصله، نازل شدن باران از آسمان (آنهم با فاء تفریع) آمده است، که نشان می دهد تلقیح کردن بادها مقدمه ای برای نزول باران است.

به هر حال تعبیر فوق از زیباترین تعبیراتی است در مورد ابرها و تولد باران از آنها ممکن است گفته شود. ابرها را به مادران و پدرانی تشبیه کرده که به کمک بادها آمیزش می کنند و باردار می شوند و فرزندان خود، دانه های باران، را به زمین می نهند.

جمله: ما انتم له بخازنین (شما توانائی حفظ و ذخیره کردن این آبها را ندارید) ممکن است اشاره به ذخیره کردن آب باران قبل از نزولش ‍ باشد، یعنی
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 62 @@@

شما نمی توانید این ابرها که منابع اصلی بارانند در اختیار بگیرید، و نیز ممکن است اشاره به ذخیره کردن باران بعد از نزولش باشد، یعنی شما نمی توانید حتی بعد از نزول باران آنرا بمقدار زیاد گرد آوری و حفظ کنید، این خدا است که از طریق منجمد ساختن آنها در قله کوهها به صورت برف و یخ، و یا فرستادن آنها به اعماق زمین که بعدا به صورت چشمه ها و کاریزها و چاه ها ظاهر می شوند، آنها را گردآوری و ذخیره می کند.

سپس به دنبال بحثهای توحیدی به معاد و مقدمات آن اشاره کرده، می گوید: ((مائیم که زنده می کنیم و مائیم که می میرانیم)) (و انا لنحن نحیی و نمیت).

((و وارث همه روی زمین و تمام این جهان مائیم)) (و نحن الوارثون).

اشاره به مسأله حیات و مرگ که در واقع مهمترین و قطعیترین مسائل است هم می تواند مقدمه برای بحث معاد باشد و هم تکمیلی برای بحث توحید، چرا که پدیده حیات شگرف ترین پدیده عالم هستی است، و بررسی این پدیده به خوبی می تواند ما را به آفریننده حیات آشنا سازد، اصولا نظام مرگ و زندگی نظامی است که بدون اتکاء بر یک قدرت و علم بی پایان امکان پذیر نیست.

از سوی دیگر وجود مرگ و زندگی خود دلیل بر این است که موجودات این عالم از خود چیزی ندارد و هر چه دارند از ناحیه دیگری است، و سرانجام وارث همه آنها خدا است!.

بعد اضافه می کند ((ما هم پیشینیان شما را می دانیم و هم متاخران را)) (و لقد علمنا المستقدمین منکم و لقد علمنا المستاخرین).

بنابراین هم خود آنها و هم اعمالشان در برابر علم ما روشن و آشکارند، و از
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 63 @@@

این نظر معاد و رستاخیز و محاسبه اعمال همه آنها کاملا در برابر ما سهل است.

و لذا بلافاصله به دنبال این سخن می گوید: ((پروردگار تو به طور قطع همه آنها را به زندگی جدید در رستاخیز باز می گرداند و جمع و محشور می کند)) (و ان ربک هو یحشرهم).

((چرا که او هم حکیم است و هم عالم)) (انه حکیم علیم).

((حکمت)) او ایجاب می کند که مرگ پایان همه چیز نباشد، زیرا اگر زندگی منحصر به همین چند روز حیات این جهان بود آفرینش جهان بیهوده و بی محتوا می شد، و از خداوند حکیم دور است که یک چنین آفرینش بی نتیجه ای داشته باشد.

ولی هنگامی که این آفرینش مقدمه ای برای آمادگی جهت یک سیر دائمی به سوی بی نهایت، و یا به تعبیر دیگر مقدمه ای برای زندگانی ابدی و جاویدان باشد کاملا مفهوم و معنی پیدا می کند، و هماهنگ با حکمت او است. زیرا حکیم بی حساب کاری نمی کند.

و علیم بودنش سبب می شود که در امر معاد و حشر، مشکلی ایجاد نشود، هر ذره خاکی که از انسانی به گوشه ای پرتاب شده جمع آوری می کند و حیات جدید به آن می بخشد، و از سوی دیگر پرونده اعمال همگی هم در دل این جهان طبیعت و هم در درون جان انسانها ثبت است. و او از همه اینها آگاه است.

بنابراین حکیم و علیم بودن خدا دلیل فشرده و پر مغزی بر مسأله حشر و معاد محسوب می شود.
@@تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 64 @@@