تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد2
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تنظیم اسناد تجاری در طولانی ترین آیه قرآن

قرآن بعد از بیان احکامی که مربوط به انفاق در راه خدا و همچنین مساله رباخواری بود در این آیه که طولانی ترین آیه قرآن است، احکام و مقررات دقیقی برای امور تجاری و اقتصادی بیان کرده تا سرمایه ها هر چه بیشتر رشد طبیعی خود را پیدا کنند و بن بست و اختلاف و نزاعی در میان مردم رخ ندهد.

در این آیه نوزده دستور مهم در مورد داد و ستد مالی به ترتیب ذیل بیان شده

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 383@@@

است .**البته بعضی از احکام نیز به طور ضمنی (نه به دلالت مطابقی) از آن استفاده می شود که اگر آنها را بر احکام نوزده گانه فوق بیفزاییم بالغ بر بیست و یک حکم یا بیشتر خواهد شد***

1 - در نخستین حکم می فرماید: ((ای کسانی که ایمان آورده اید! هنگامی که بدهی مدت داری (به خاطر وام دادن یا معامله ) به یکدیگر پیدا کنید آن را بنویسید)) (یا ایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه ).

ضمنا از این تعبیر، هم مساله مجاز بودن قرض و وام روشن می شود و هم تعیین مدت برای وامها.

قابل توجه اینکه در آیه، کلمه ((دین )) به کار برده شده نه قرض، زیرا قرض تنها در مبادله دو چیز که مانند یکدیگرند به کار می رود، مثل اینکه چیزی را وام می گیرد که بعدا همانند آن را برگرداند ولی دین هر گونه بدهکاری را شامل می شود، خواه از طریق قرض گرفتن باشد یا معاملات دیگر مانند اجاره و صلح و خرید و فروش، که یکی از طرفین چیزی را به ذمه بگیرد، بنابراین آیه مورد بحث شامل عموم بدهی هایی می شود که در معاملات وجود دارد، مانند سلف و نسیه، در عین اینکه قرض را هم شامل می شود، و اینکه بعضی آن را مخصوص بیع سلف دانسته اند کاملا بی دلیل است هر چند ممکن است شان نزول آن بیع سلف باشد.

2 و 3 - سپس برای اینکه جلب اطمینان بیشتری شود، و قرار داد از مداخلات احتمالی طرفین سالم بماند، می افزاید: ((باید نویسنده ای از روی عدالت (سند بدهکاری را) بنویسد)) (و لیکتب بینکم کاتب بالعدل ).

بنابراین، این قرار داد باید به وسیله شخص سومی تنظیم گردد و آن شخص عادل باشد. گر چه ظاهر این جمله و جمله سابق این است که نوشتن چنین قراردادهائی واجب است زیرا امر دلالت بر وجوب دارد، و به همین دلیل بعضی از فقهای اهل سنت، این کار را واجب می دانند، ولی مشهور میان بزرگان علمای شیعه

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 384@@@

و اهل سنت به خاطر دلائل دیگر، استحباب آن است . (یا اینکه امر جنبه ارشادی و راهنمائی برای پیشگیری از نزاع و درگیری دارد) از آیه بعد که می فرماید: (فان امن بعضکم بعضا فلیود الذی ائتمن امانته ): ((اگر به یکدیگر اطمینان داشته باشید آن کس که حقی بر گردن او است باید به موقع حق را بپردازد (گو اینکه نوشته ای در کار نباشد) )) استفاده می شود که این حکم مربوط به جایی است که اطمینان کامل در بین نباشد و احتمال بروز اختلافاتی باشد.

این نکته نیز قابل ملاحظه است که عدالت در عبارت فوق، وصفی برای کتابت است، ولی از آن معلوم می شود که باید نویسنده عادل باشد تا نوشتنش از روی عدالت صورت گیرد.

4 - ((کسی که قدرت بر نویسندگی دارد نباید از نوشتن خودداری کند و همانطور که خدا به او تعلیم داده است باید بنویسد)) (و لا یاب کاتب ان یکتب کما علمه الله فلیکتب ).

یعنی به پاس این موهبتی که خدا به او داده نباید از نوشتن قرارداد شانه خالی کند، بلکه باید طرفین معامله را در این امر مهم کمک نماید (مخصوصا در محیطهائی مانند محیط نزول آیه که افراد با سواد کم باشند).

جمله ((کما علمه الله )) مطابق تفسیر فوق، برای تاکید و تشویق بیشتر است ولی احتمال دارد که اشاره به حکم دیگری باشد، و آن رعایت نهایت امانت در نوشتن است، یعنی آن چنان که خدا به او تعلیم داده، سند را دقیقا تنظیم نماید.

آیا قبول دعوت برای تنظیم اسناد وجوب عینی دارد؟ مسلما نه، زیرا با انجام بعضی از دیگران ساقط می شود، به همین دلیل بعضی از فقهاء حکم به وجوب کفائی آن کرده اند ولی بسیاری گفته اند که این کار نیز مستحب است و نوعی تعاون ((بالبر و التقوی )) (کمک در انجام نیکی ها) محسوب می شود، و از جمله های آینده این آیه نیز ممکن است پاره ای از شواهد بر استحباب به دست آورد، ولی به هر حال

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 385@@@

تا آنجا که نظام جامعه اسلامی ایجاب می کند، این کار واجب است، و در فراسوی آن، مستحب می باشد.

آیا نویسنده می تواند اجرتی بگیرد و هزینه دوات و کاغذ و قلم بر عهده کیست ؟ شاید بعضی تصور کرده اند همه اینها بر عهده کاتب است و حق اجرت را نیز ندارد، ولی این سخن صحیح نیست . زیرا گرفتن اجرت بر این گونه واجبات اشکالی ندارد و هزینه ها نیز به کسی تعلق می گیرد که کار برای او انجام می شود.

5 - ((و آن کس که حق بر ذمه او است باید املاء کند)) (و لیملل الذی علیه الحق ).

مسلما یکی از طرفین معامله باید صورت قرارداد را بگوید تا کاتب بنویسد اما کدام یک از طرفین ؟ آیه می گوید: آن کس که حق بر گردن او است باید املاء کند، اصولا همیشه امضای اصلی در اسناد، امضای بدهکار است و هنگامی که با املای او انجام بگیرد، جلو هر گونه انکاری را خواهد گرفت .**(ولیملل) در اصل از ماده (ملة) به معنی دین و احکام الهی است و به بعضی گفته اند از ماده (ملال) است و چون در املاء کردن تکرار ملالت انگیز می باشد به آن گفته می شود (گاهی به صورت املاء و گاهی به صورت املال)***

6 - ((بدهکار باید از خدا به پرهیزد و چیزی را فروگذار نکند)) (و لیتق الله ربه و لا یبخس منه شیئا).

7 - ((هر گاه کسی که حق بر ذمه او است (بدهکار) سفیه یا (از نظر عقل ) ضعیف (و مجنون ) باشد و یا (به خاطر لال بودن ) توانائی بر املاء کردن ندارد، باید ولی او املاء کند)) (فان کان الذی علیه الحق سفیها او ضعیفا او لایستطیع ان یمل هو فلیملل ولیه ).

بنابراین در مورد سه طایفه، ولی باید املاء کند، کسانی که سفیه اند و نمی توانند ضرر و نفع خویش را تشخیص دهند و امور مالی خویش را سر و سامان

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 386@@@

بخشند (هر چند دیوانه نیستند) و کسانی که از نظر فکری ضعیف اند یا مانند کودکان کم سن و سال و پیران فرتوت و کم هوش یا دیوانه ها و افراد گنگ و لال، و یا کسانی که توانایی املاء کردن را ندارند هر چند گنگ نباشند.

از این جمله احکام دیگری نیز به طور ضمنی استفاده می شود، از جمله ممنوع بودن تصرفات مالی سفیهان و ضعیف العقلها و همچنین مساله جواز دخالت ولی در این گونه امور.

8 - ((ولی )) نیز باید در املاء و اعتراف به بدهی کسانی که تحت ولایت او هستند، ((عدالت را رعایت کند)) (بالعدل ).

نه چیزی بیش از حق آنها بگوید و نه به زیان آنها گام بردارد.

9 - سپس اضافه می کند: ((علاوه بر این، دو شاهد بگیرید)) (و استشهدوا شهیدین ).**بعضی گفته اند:تفاوت میان (شاهد) و (شهید) این است که شاهد به کسی گفته می شود که در واقعه حضور پیدا می کند تا بتواند گواه بر آن باشد و شهید کسی است که ادای شهادت می کند-کنز العرفان جلد 2 صفحه 50***

10 و 11 - این دو شاهد باید ((از مردان شما باشند)) (من رجالکم ).

یعنی هم بالغ، هم مسلمان باشند (تعبیر به رجال، بالغ بودن را می رساند و اضافه کردن آن به ضمیر کم اسلام را، زیرا مخاطب در اینجا گروه مسلمین است ).

12 - ((و اگر دو مرد نباشند کافی است یک مرد و دو زن شهادت دهند)) (فان لم یکونا رجلین فرجل و امراتان ).

13 - ((از کسانی که مورد رضایت و اطمینان شما باشند)) (ممن ترضون من الشهداء).

از این جمله مساله عادل بودن و مورد اعتماد و اطمینان بودن شهود، استفاده می شود که در روایات اسلامی نیز به طور گسترده به آن اشاره شده است .

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 387@@@

ضمنا بعضی از این تعبیر استفاده کرده اند که شاهد باید متهم نباشد (مانند کسی که در آن دعوا منافع خاصی دارد).

14 - در صورتی که شهود مرکب از دو مرد باشند هر کدام می توانند مستقلا شهادت بدهند اما در صورتی که یک مرد و دو زن باشند، باید آن دو زن به اتفاق یکدیگر اداء شهادت کنند ((تا اگر یکی انحرافی یافت، دیگری به او یادآوری کند)) (ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری ).

زیرا زنان به خاطر عواطف قوی ممکن است تحت تاثیر واقع شوند، و به هنگام اداء شهادت به خاطر فراموشی یا جهات دیگر، مسیر صحیح را طی نکنند، و لذا یکی، دیگری را یادآوری می کند، البته این احتمال درباره مردان نیز هست، ولی در حدی پایین تر و کمتر.

15 - یکی دیگر از احکام این باب این است که ((هر گاه، شهود را (برای تحمل شهادت ) دعوت کنند، خود داری ننمایند)) (و لا یاب الشهداء اذا ما دعوا).

بنابراین تحمل شهادت به هنگام دعوت برای این کار، واجب است .

این احتمال نیز داده شده که هم پذیرفتن دعوت برای تحمل شهادت (دیدن واقعه ) لازم است، و هم برای ادای شهادت .

16 - بدهی کم باشد یا زیاد آن را نوشت چرا که سلامت روابط اقتصادی که مورد نظر اسلام است ایجاب می کند که در قراردادهای مربوط به بدهکاریهای کوچک نیز از نوشتن سند کوتاهی نشود، و لذا در جمله بعد می فرماید: ((و از نوشتن (بدهی ) کوچک یا بزرگی که دارای مدت است ملول و خسته نشوید)) (و لا تسئموا ان تکتبوه صغیرا او کبیرا الی اجله ).**مقدم داشتن (صغیر) بر (کبیر) به خاطر آن است که بی اعتنایی مردم به معاملات کوچک با سبب می شود که مفید به نوشتن آن نباشند و همین امر منشاء کشمکشهایی می شود و یا اینکه ممکن است مردم خیال کنند نوشتن مسائل کوچک دلیل بر خسیس بودن است که قرآن آن را به این وسیله نفی می کند***

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 388@@@

سپس می افزاید: ((این در نزد خدا به عدالت نزدیک تر و برای شهادت مستقیم تر، و برای جلوگیری از شک و تردید بهتر است )) (ذلکم اقسط عند الله و اقوم للشهادة و ادنی ان لا ترتابوا).

در واقع این جمله اشاره به فلسفه احکام فوق در مورد نوشتن اسناد معاملاتی است، می گوید: تنظیم اسناد و دقت در آن از یک سو ضامن اجرای عدالت و از سوی دیگر، موجب تقویت و اطمینان شهود به هنگام ادای شهادت و از سوی سوم مانع ایجاد بدبینی در میان افراد جامعه می شود.


این جمله به خوبی نشان می دهد که اسناد تنظیم شده می تواند به عنوان شاهد و مدرکی مورد توجه قضات قرار گیرد، هر چند متاسفانه جمعی از فقهاء اعتناء چندانی به آن نکرده اند.

17 - سپس یک مورد را از این حکم استثناء کرده، می فرماید: ((مگر اینکه داد و ستد نقدی باشد که (جنس ‍ و قیمت را) در میان خود دست به دست کنید، در آن صورت گناهی بر شما نیست که آن را ننویسید)) (الا ان تکون تجارة حاضرة تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح الا تکتبوها).

((تجارة حاضرة )) به معنی معامله نقد است، و جمله ((تدیرونها بینکم )) (در میان خود دست به دست بگردانید) تاکیدی بر نقد بودن معامله است .

ضمنا از کلمه ((فلیس علیکم جناح )) (مانعی ندارد) استفاده می شود که در صورت معامله نقدی هم اگر سندی تنظیم کنند بجا است، زیرا بسیار می شود که در معاملات نقدی نیز کشمکشهائی در مساله پرداختن وجه معامله و مقدار آن یا مسائل مربوط به خیارات پیدا می شود که اگر سند کتبی در میان باشد به آنها پایان می دهد.

18 - در معامله نقدی گر چه تنظیم سند و نوشتن آن لازم نیست، ولی شاهد گرفتن برای آن بهتر است، زیرا جلوی اختلافات احتمالی آینده را می گیرد لذا

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 389@@@

می فرماید: ((هنگامی که خرید و فروش (نقدی ) می کنید، شاهد بگیرید)) (و اشهدوا اذا تبایعتم ).

این احتمال نیز وجود دارد که منظور شاهد گرفتن در تمام معاملات است خواه نقدی باشد یا نسیه، و به هر حال فقهای شیعه و اهل سنت - جز گروه اندکی - این دستور را یک امر استحبابی می دانند نه وجوبی - در آیه بعد نیز شاهدی بر این مساله وجود دارد.

و مسلم است که معاملات بسیار کوچک روزانه، (مثل خریدن نان و غذا و مانند آن ) را شامل نمی شود.

19 - در آخرین حکمی که در این آیه ذکر شده، می فرماید: ((هیچگاه نباید نویسنده سند و شهود (به خاطر بیان حق و عدالت ) مورد ضرر و آزار قرار گیرند)) (و لا یضار کاتب و لا شهید).

((که اگر چنین کنید از فرمان خدا خارج شدید)) (فانه فسوق بکم ).

و به این ترتیب قرآن به کاتبان و شاهدان، مصونیت و امنیت می دهد، و موکدا از مردم می خواهد که متعرض ‍ این اقامه کنندگان حق و عدالت نشوند.

از آنچه گفتیم روشن شد که جمله ((و لا یضار)) به صورت فعل مجهول است یعنی این گروه نباید آزار ببینند، نه اینکه به صورت فعل معلوم باشد به معنی نباید تحریف کنند و آزار دهند - که جمعی از مفسران ذکر کرده اند - زیرا این حکم در آغاز همین آیه آمده است و نیازی به تکرار ندارد.

و در پایان آیه بعد از ذکر آن همه احکام، مردم را ((دعوت به تقوا و پرهیزکاری و اطاعت فرمان خدا می کند)) (و اتقوا الله ).

و سپس یادآوری می نماید که ((خداوند آنچه مورد نیاز شما در زندگی مادی و معنوی است به شما تعلیم می دهد)) (و یعلمکم الله ).

و او از همه مصالح و مفاسد مردم آگاه است و آنچه خیر و صلاح آنان است

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 390@@@

برای آنها مقرر می دارد)) (و الله بکل شی ء علیم ).

نکته ها

1 - احکام دقیقی که در این آیه در مورد تنظیم سند، برای معاملات ذکر شده است، آن هم با ذکر جزئیات در تمام مراحل، در طولانی ترین آیه قرآن مجید، بیانگر توجه عمیقی است که قرآن، نسبت به امور اقتصادی مسلمین و نظم کار آنها دارد، مخصوصا با توجه به اینکه این کتاب آسمانی در جامعه عقب مانده ای نازل گشت که حتی سواد خواندن و نوشتن در آن، بسیار کم بود و حتی آورنده این قرآن، درسی نخوانده بود و به مکتب نرفته بود، و این خود دلیلی است بر عظمت قرآن از یک سو، و اهمیت نظام اقتصادی مسلمین از سوی دیگر.

((علی بن ابراهیم )) در تفسیر معروفش می گوید: در خبر آمده است که در سوره بقره پانصد حکم اسلامی است و در این آیه پانزده حکم به خصوص وارد شده است .**تفسیر قمی جلد 1 صفحه 94***

همانگونه که دیدیم تعداد احکام این آیه به نوزده حکم می رسد بلکه اگر احکام ضمنی آن را نیز در نظر بگیریم، عدد بیش از این خواهد بود تا آنجا که فاضل مقداد در کنز العرفان بیست و یک حکم به اضافه فروع متعدد دیگری از آن استفاده کرده، بنابراین سخن مذکور که تعداد احکام این آیه را پانزده شمرده، به خاطر ادغام کردن بعضی از آنها در یکدیگر است .

2 - جمله های ((و اتقوا الله، و یعلمکم الله )) گر چه به صورت جمله های مستقل عطف بر یکدیگر آمده است ولی قرار گرفتن آنها در کنار یکدیگر نشانه ای از پیوند میان آن دو است، و مفهوم آن این است که تقوا و پرهیزکاری و خدا پرستی اثر

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 391@@@

عمیقی در آگاهی و روشن بینی و فزونی علم و دانش دارد، آری هنگامی که قلب انسان به وسیله تقوا صیقل یابد، همچون آیینه حقایق را روشن می سازد، این معنی کاملا جنبه منطقی دارد زیرا صفات زشت و اعمال ناپاک حجابهائی بر فکر انسان می اندازد و به او اجازه نمی دهد چهره حقیقت را آن چنان که هست ببیند، هنگامی که به وسیله تقوا حجابها کنار رفت، چهره حق آشکار می شود.

حقیقت سرائی است آراسته

هوی و هوس گرد برخاسته

نبینی که جائی که برخاست گرد

نبیند نظر گر چه بینا است مرد

ولی پاره ای از صوفیان جاهل از این معنی سوء استفاده کرده و آن را دلیل بر ترک تحصیل علوم رسمی گرفته اند. در حالی که چنین سخنی مخالف بسیاری از آیات قرآن و روایات مسلم اسلامی است .

حق این است که قسمتی از علوم را از طریق تعلیم و تعلم رسمی باید فرا گرفت و بخش دیگری از علوم الهی را از طریق صفای دل و شستشوی آن با آب معرفت و تقوا فراهم ساخت، و این همان نوری است که خداوند در دل هر کس که بخواهد و لایق ببیند می اندازد ((العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء)).

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 392@@@