تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد2
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

چندی تقاضای مهم

همانگونه که در تفسیر آیه قبل گذشت این دو آیه ناظر به کسانی است که از شنیدن این جمله که اگر چیزی را در دل پنهان دارید و آشکار سازید خداوند آن را محاسبه کرده و مطابق آن جزا می دهد، نگران شدند و گفتند: هیچ یک از ما از وسوسه ها و خطورات قلبی خالی نیست .

این آیه می گوید: ((خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی اش تکلیف نمی کند)) (لا یکلف الله نفسا الا وسعها)

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 401@@@

((وسع )) از نظر لغت به معنی گشایش و قدرت است، بنابراین آیه، این حقیقت عقلی را تایید می کند، که وظایف و تکالیف الهی هیچگاه بالاتر از میزان قدرت و توانائی افراد نیست و لذا باید گفت تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید می گردد، و به مواردی که تحت قدرت انسان است اختصاص می یابد، بدیهی است یک قانونگزار حکیم و دادگر نمی تواند غیر از این قانون وضع کند، ضمنا جمله فوق، بار دیگر این حقیقت را تایید می کند که هیچگاه احکام شرعی از احکام عقلی و فرمان عقل و خرد جدا نمی گردد، و این دو در همه مراحل دوش به دوش یکدیگر پیش می روند.

سپس می افزاید: ((هر کار (نیکی ) انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار (بدی ) کند به زیان خود کرده است )) (لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت ).

آری هر کسی محصول عمل نیک و بد خود را می چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد.

آیه فوق با این بیان مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه می سازد و بر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگری از این قبیل که افرادی برای تبرئه خویش دست و پا کرده اند خط بطلان می کشد.

قابل توجه اینکه : در آیه شریفه در مورد اعمال نیک ((کسبت )) گفته شده و در مورد اعمال بد ((اکتسبت )) شاید تفاوت در تعبیر به خاطر این باشد که ((کسب )) درباره اموری گفته می شود که انسان با تمایل درونی و بدون تکلف آن را انجام می دهد و موافق فطرت او است، در حالی که (اکتسب ) نقطه مقابل آن است یعنی کارهائی که بر خلاف فطرت و نهاد آدمی می باشد و این خود میرساند که اعمال نیک مطابق فطرت و نهاد آدمی است و اعمال شر ذاتا بر خلاف فطرت است .

((راغب )) در ((مفردات )) در تفاوت این دو تعبیر مطلب دیگری گفته است که آن هم قابل دقت می باشد.

و آن این که ((کسب )) مخصوص کارهائی است که فایده آن

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 402@@@

منحصر به خود انسان نیست بلکه دیگران را هم در بر می گیرد.

(مانند اعمال خیر که نتیجه آن تنها شخص انجام دهنده را شامل نمی شود، بلکه ممکن است بستگان و نزدیکان و دوستان او هم در آن سهیم باشند در حالی که ((اکتساب )) در مواردی گفته می شود که اثر کار تنها دامنگیر خود انسان می گردد و این در مورد گناه است .

(البته باید توجه داشت که این تفاوتها در صورتی است که ((کسب )) و ((اکتساب )) در مقابل هم قرار گیرند).

و به دنبال این دو اصل اساسی (تکلیف به مقدار قدرت است - و هر کسی مسئول اعمال خویش است ) از زبان مؤمنان هفت درخواست از درگاه پروردگار بیان می کند که در واقع آموزشی است برای همگان که چه بگویند و چه بخواهند.

نخست می گوید: ((پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مواخذه مکن )) (ربنا لا تؤاخذنا ان نسینا او اخطانا).

آنها چون می دانند مسؤول اعمال خویشاند لذا با تضرعی مخصوص، خدا را به عنوان رب و کسی که لطف ویژهای در پرورششان داشته و دارد، می خوانند و می گویند زندگی به هر حال خالی از فراموشی و خطا و اشتباه نیست، ما می کوشیم به سراغ گناه عمدی نرویم، اما خطاها و لغزشها را تو بر ما ببخش .

بحثی که در اینجا مطرح می گردد این است که : مگر امکان دارد که پروردگار کسی را در برابر لغزشی که از فراموشی یا عدم توجه سرچشمه گرفته مجازات نماید؟ تا زمینهای برای این درخواست بماند؟

در پاسخ این سوال باید گفت : گاهی فراموشی نتیجه سهل انگاری خود انسان است مسلم است که اینگونه فراموشیها از انسان سلب مسوولیت نمی کند مانند این که : در قرآن آمده است ((فذوقوا بما نسیتم لقاء یومکم هذا))، (بچشید عذاب خدا را

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 403@@@

در برابر آن که این روز را فراموش کردید).**سوره سجده آیه 14***

بنابراین فراموشکاریهائی که زاییده سهل انگاری است قابل مجازات است .

موضوع دیگری که باید به آن توجه داشت این است که ((نسیان)) و ((خطا)) با یکدیگر فرق روشنی دارد.

((خطا)) معمولا به کارهائی گفته می شود که از روی غفلت و عدم توجه از انسان سر می زند مثل این که کسی به هنگام شکار تیری را می زند و به انسانی، بدون قصد اصابت می کند و او را مجروح می نماید. ولی ((نسیان )) در جائی گفته می شود که انسان با توجه دنبال کار میرود ولی مشخصات حادثه را فراموش ‍ کرده، مثل اینکه کس بی گناهی را مجازات کند به گمان اینکه گناهکار است زیرا مشخصات گناهکار واقعی را فراموش نموده است .

سپس به بیان دومین درخواست آنان پرداخته، می گوید: ((پروردگارا! بار سنگینی بر دوش ما قرار مده آن چنان که بر کسانی که پیش از ما بودند (به کیفر گناهان و طغیانشان ) قرار دادی )) (ربنا و لا تحمل علینا اصرا کما حملته علی الذین من قبلنا).

((اصر)) در اصل به معنی نگهداری و محبوس ساختن است، و به هر کار سنگین که انسان را از فعالیت باز می دارد، گفته می شود و نیز به عهد و پیمانها که آدمی را محدود می سازد، اطلاق می گردد. به همین دلیل مجازات و کیفر را نیز گاهی اصر می گویند، در این جمله مومنان از خداوند تقاضا دارند، از تکالیف سنگین، که گاهی موجب تخلف افراد از اطاعت پروردگار می گردد، آنها را معاف دارد. و این همان چیزی است که درباره دستورات اسلام از زبان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نقل شده . ((بعثت بالحنیفیة السمحة السهلة ))**بحارالانوار جلد 65 صفحه 319 (طبع بیروت) شبیه این معنی در فروع کافی جلد 5 صفحه 494 باب کراهة الرهبانیة آمده است***: به آیینی مبعوث شده ام که عمل به آن برای همه

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 404@@@

سهل و آسان است .

در اینجا ممکن است سوال شود: اگر آسان بودن شریعت و آیین خوب است پس چرا در اقوام پیشین نبوده ؟ در پاسخ باید گفت : همانطور که از آیات قرآن استفاده می شود تکالیف شاق برای امم پیشین، در اصل شریعت نبوده، بلکه پس از نافرمانیها به عنوان عقوبت و کیفر قرار داده شده است .

همانطور که بنی اسرائیل به خاطر نافرمانیها پیدرپی از خوردن پارهای از گوشتهای حلال محروم شدند (سوره انعام آیه 146 و سوره نساء آیه 160).

در سومین در خواست می گویند: ((پروردگارا! مجازاتهائی که طاقت تحمل آن را نداریم برای ما مقرر مدار)) (ربنا و لا تحملنا ما لا طاقة لنا به ).

این جمله ممکن است اشاره به آزمایشهای طاقت فرسا یا مجازاتهای سنگین دنیا و آخرت و یا هر دو باشد و شاید تعبیر به ((لا تحمل )) در جمله قبل و((لا تحمل )) (با تشدید) در این جمله، به خاطر همین است، زیرا تعبیر اول اشاره به مسائل مشکل و تعبیر دوم اشاره به مسائل طاقت فرسا است .

و در چهارمین و پنجمین و ششمین تقاضا می گویند: ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده (و اعف عنا و اغفر لنا و ارحمنا).

((عفو)) در لغت به معنی محو کردن آثار چیزی است، و غالبا به معنی محو آثار گناه می آید که هم شامل آثار طبیعی آن می شود، و هم شامل مجازات آن .

در حالی که مغفرت تنها به معنی پوشاندن گناه است .

بنابراین مومنان هم از خدا می خواهند گناهانشان را بپوشاند و هم آثار وضعی و تکوینی آن را از روح و روانشان بزداید و هم کیفر آن را از آنان بردارد، و سپس از او می خواهند رحمت واسعه اش که همه چیز را در بر می گیرد شامل حال آنان شود.

و بالاخره در هفتمین و آخرین درخواست می گویند: ((تو مولی و سرپرست

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 405@@@

مائی، پس ما را بر جمعیت کافران پیروز گردان )) (انت مولینا فانصرنا علی القوم الکافرین ).

و به این ترتیب تقاضاهای آنان شامل دنیا و آخرت و پیروزیهای فردی و اجتماعی و عفو و بخشش و رحمت الهی می گردد، و این تقاضائی است بسیار جامع .

نکته ها

1 - از آنجا که در این دو آیه خلاصه ای از تمام سوره بقره آمده است، و روح تسلیم در برابر آفریدگار جهان را به ما می آموزد، این نکته خاطرنشان شده که اگر مومنان از خدا می خواهند که از لغزشهای آنان درگذرد و در برابر دشمنان گوناگون پیروزشان گرداند باید برنامه ((سمعنا و اطعنا)) را انجام دهند و بگویند: ما ندای منادیان را از جان و دل پذیرفتیم و در صدد پیروی از آن بر آمدیم و در این راه از هر گونه تلاش و کوشش باز نایستند و سپس از خداوند خواستار پیروزی بر موانع و دشمنان گردند.

تکرار نام خدا به عنوان ((ربنا)) و کسی که لطف خاصی در پرورش آنان دارد این حقیقت را تکمیل می کند.

لذا رهبران اسلام در ضمن احادیث متعددی، مسلمین را به خواندن این دو آیه ترغیب کرده و ثوابهای گوناگونی برای آن بیان داشته اند که اگر زبان و دل در تلاوت این آیات هماهنگ گردند و تنها سخن نباشد بلکه برنامه زندگی گردد، خواندن همین دو آیه می تواند کانون دل را با آفریدگار جهان پیوند دهد و روح و روان را صفا بخشد و عامل تحرک و فعالیت گردد.

2 - از این آیه به خوبی استفاده می شود که ((تکلیف ما لا یطاق )) وجود ندارد،

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 406@@@

نه در اسلام و نه در ادیان دیگر و اصل آزادی اراده است، زیرا می گوید: هر کس در گرو اعمال نیک و بد خویش ‍ است هر کار نیکی انجام دهد برای خود انجام داده و هر کار بدی انجام دهد به زیان خود کرده است، تقاضای عفو و بخشش و مغفرت نیز شاهد این مدعا است .

و این امر هماهنگ با منطق عقل و مسئله حسن و قبح است، چرا که خداوند حکیم هرگز چنین کاری را نمی کند و این خود دلیلی است بر نفی مساله جبر، چگونه ممکن است خداوند بندگان را مجبور بر گناه سازد و در عین حال نهی از گناه کند؟ ولی تکالیف شاق و مشکل، امر محالی نیست همانند تکالیف شاقی که در مورد بنی اسرائیل وجود داشته و آن هم مولود اعمال خودشان و کیفر خیره سریهای آنها بوده است .

پایان سوره بقره 16/2/1372

@@تفسیر نمونه جلد 2 صفحه 407@@@