فرهنگ ضد دینی و رونقدادن به علمی كه روبهروی دین است، فرهنگی است كه از حدود چهارصدسال پیش با ادعاهایی بزرگ شروع شد و دنیا را به خود امیدوار کرد و بسیاری از مردم دنیا از آنچه داشتند دست کشیدند تا به آنچه غرب وعده داده است برسند، پس از چند سده یكمرتبه ملتها متوجه شدند نهتنها آن چیزی را كه فكر میكردند میتوانند با حذف تمدن دینی خود و از طریق علم تجربی به دست بیاورند، به دست نیاوردهاند بلکه از آن چه داشتند و قرنها با آن زندگی کردند نیز محروم و بیگانه شدند. این است که در سدهی اخیر یك نوع سردرگمی و بی تحلیلی در بین متفکران جهان مشاهده میشود. در چنین شرایطی خداوند امام خمینی(ره) را به صحنه آورد که با طرح ولایت فقیه و حكومت دینی ذهنها را به تأمل دعوت کند. به همین جهت هم طرح حكومت دینی طرحی نیست که منحصر به اسلام باشد بلكه یك راه نجات است برای بشر سرگردان که با بن بست مدرنیته روبهرو شده. یكی از دانشمندان آلمانی گفته بود: «اگر مردم جهان طرح سیاسی آقای خمینی را بشناسند همهی آنها در مقابل حكومتهایشان شورش میکنند.» وظیفهی عزیزان است که ابتدا سعی کنند معنی جهانی انقلاب امام خمینی(ره) را در تاریخ معاصر پیدا کنند تا معنی خیلی حرفها و موضعگیریهایی که لَه و علیه انقلاب اسلامی می شود روشن گردد، و هرگز انتظار نداشته باشید فرهنگ مدرنیته و نظام تبلیغاتی مربوط به آن روی خوشی را به شما نشان دهند، در حالی که همهی تلاش آنها برای نادیدهگرفتن حضور جهانی انقلاب اسلامی است. ولی با اینهمه اگر روشن شود انقلاب اسلامی چگونه در عالم حضور پیدا کرده خیلی از تحلیلهایمان نسبت به انقلاب اسلامی عوض میشود و متوجه میشویم هرگز آیندهی جهان را بدون انقلاب اسلامی نمیتوانیم در نظر بگیریم. آیا توجه ملتهای دنیا به انقلاب اسلامی - علیرغم اینهمه تبلیغات منفی- جز این است كه مردم دنیا به دنبال گمشدهای هستند كه احساس کردهاند آن گمشده چیزی جز حكومت و ولایت دینی نیست؟ سعی بفرمائید نسبتِ هر حادثهای را که در جهان - بهخصوص در خاورمیانه- واقع میشود با انقلاب اسلامی کشف کنید، تا بر خلاف لایهی روئین حادثهها، حضور انقلاب اسلامی را در لایهی زیرین آنها ملاحظه کنید، جریان طالبان در افغانستان و سپس حمله به طالبان و یا جریان کمک صدام حسین برای حمله به ایران و سپس اشغال عراق، سادهترین حادثههایی است که تماماً در رابطه با نفی انقلاب اسلامی به آنها مبادرت شد.
جهان غرب در حال حاضر به مشكلی افتاده است که نمیتواند برای آیندهی خود تحلیل درستی داشته باشد، چون از نظر خود به کمالی که تصور میکرد باید میرسید، رسیده است ولذا در حال حاضر علم و تكنیك و قدرت و رفاه دارد، و میتواند بقیهی ملتها را استثمار و استعمار بكند، ولی با اینهمه، احساس میکند هیچ ندارد. چون نه به ادامهی آنچه دارد امیدوار است و نه آنچه را دارد قانعکننده میداند.
خلأیی كه در روح انسان غربی منجر به انواع اضطرابها و احساس ناامنیها شده که آرامش و خوشی را از او گرفته، موجب گشته تا یك سؤال بزرگ تمام اندیشهی او را فرا گیرد كه حالا باید چكار كنم؟ چون در طول چهارصدسال با جدیت تمام تلاش کرد و به آنچه میخواست دست یابد، رسید ولی آن احساسی را که فکر میکرد با بهدستآوردن این زندگی بهدست میآورد، بهدست نیاورد. حال با برآوردهنشدن وعدههایی که مدرنیته چهارصدسال بشر را به آن وعدهها امیدوار کرده بود، نمیداند چگونه زندگی را ادامه دهد، عجیب آن است که از جهت فیزیکی آن وعدهها با موفقیت غیر قابل تصوری محقق شده ولی آن نتیجهای که به اسم احساس سعادتمندی میخواستند بهدست نیامد. در چنین فضایی امام خمینی(ره) آمد و راز شکست فرهنگ مدرنیته را که همان دوری از فرهنگ انبیاء بود، اعلام کرد و فرمود حتی روابط سیاسی جوامع را باید دین تنظیم كند و جهت دهد.
طرح ولایت فقیه طرحی است مقابل فرهنگ مدرنیته که چهارصدسال بشر را به بازی گرفت و متذکر درمان بیماری جهان امروز است. البته آن طرح باید در حوزهی اسلامی به گونهای و در حوزهی غیر اسلامی به گونهای دیگر اجرا شود، عمده توجه بشر است بر اینکه باید احکام الهی بر امورات بشر حاکم باشد.
از دورهی رنسانس تا به حال، حكومت را سیاسیّونی كه تكیهی آنها بر علم بود و یا علم را بهانه كرده بودند تا به دین پشت کنند، اداره میكردند، به طوریکه امروز حزبهای دنیا یك دستشان در كارخانههایشان است و دست دیگرشان در مجلس قانونگذاری. و نظام سیاسی کشورها در اختیار صاحبان ثروت و قدرتی قرار گرفته است که هیچ تعهدی نسبت به حقیقت ندارند. از طریق علم و تكنیك، نبض سرمایهی جهان را در اختیار میگیرند و با سرمایهشان نبض سیاسی كشور را قبضه میکنند. پس از سالها، در حال حاضر مردم هوشیار دنیا متوجهاند كه چگونه علوم تجربی با به صحنهآوردن تکنولوژی و تسخیر آن بهوسیلهی صاحبان ثروت، حكومتها را در قبضهی خود گرفتند و لذا مردم در حال بازخوانی وضع موجوداند برای آنکه از چنین اسارتی آزاد شوند.