تربیت
Tarbiat.Org

امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه) و خودآگاهی تاریخی
اصغر طاهرزاده

انقلاب اسلامی و تغییر مبنای سیاست در جهان

در جریان طرح ولایت فقیه از طرف امام خمینی(ره) دو جبهه ظهور کرد، یكی جبهه‌ی حاكمان قدرت و ثروت و سیاست، كه شدیداً روبه‌روی آن طرح ایستادند، چون همه‌ی آن‌ها متوجه بودند که این طرح - خارج از اسلامی‌بودن آن- طرح ارائه‌ی حاکمیتی است که نظر به حقیقت دارد، به همین جهت حاكمان به این علت كه امام خمینی(ره)آدم مؤمنی بودند از ایشان ناراحت نبودند، حتی سُولیوان - سفیر امریكا در ایران - چند روز قبل از انقلاب در نامه‌ای ‏به كاخ سفید می‏نویسد: «امام خمینی یك رهبر مذهبی است مثل مهاتماگاندی، بگذارید بر سر كار بیاید، بعداً او یك حكومت مذهبی مثل هندوستان راه می‏اندازد، ما هم كار خودمان را می‏كنیم» این‌ها نمی‏دانستند طرح امام خمینی(ره) طرحی است برای اصلاح جهت‌گیری حکومت‌ها در کُل جهان، طرح ایشان محدود به ایران و كشورهای اسلامی نیست، طرحی است جهانی و در شرایطی که جهان متوجه خلأ چنین طرحی شده، اظهار گردیده و مردم جهان هم خوب می‏دانند كه این طرح جواب‌گوی نیاز آن‌ها است و لذا از حاکمان خود مطالباتی را تقاضا کردند غیر از آنچه در فرهنگ غربی دنبال می‌کردند. و اگر انقلاب اسلامی موجب مطالباتی در سطح جهان نشده بود از طرف حاکمان جهان غرب که مدعی حاکمیت بر جهان‌اند، این چنین مخالفت هایی در این حد جدّی صورت نمی‌گرفت. زیرا انقلاب اسلامی بنا دارد مبنای سیاست در کل جهان را تغییر دهد.
امام خمینی(ره) با توجه به آن نوری که خداوند بر قلبشان اشراق کرده بود، روح حاکم بر باطن مردم جهان را روانكاوی كرده بودند و به‌خوبی می‏دانستند كه امروز جهان برای ادامه‌ی حیات اجتماعی خود, دیگر امیدی به روش‌های قبلی ندارد و اصرار حاکمان و نظام تبلیغاتی عوامل قدرت راه به جایی نمی‌برند و با هر برنامه‌ای بر یأس مردم نسبت به نظام سیاسی خود می‌افزایند و طرح مجدد راه‌های تجربه‌شده از این یأس نمی‌کاهد، همه به دنبال طرحی هستند که آن طرح ادامه‌ی فریب‌های گذشته نباشد که به مردم القاء کردند دین مربوط به امور شخصی است و نباید در سیاست دخالت کند. حال امام خمینی(ره) با بانگ بلند اعلام می‌دارند بشریت علاوه بر اصلاح امور فردی در روابط و امور اجتماعی نیز باید از طریق دین اقدام کند و این بود كه ملاحظه می‌کنید با طرح اندیشه‌ی حضرت امام(ره) مستضعفین جهان به شدت امیدوار ‏شدند و حاكمان به شدت لرزیدند و فعلاً ما بیشتر با عکس‌العمل حاکمان روبه‌روئیم، تا آرام‌آرام فرصت ظهور گرایش توده‌ها سر برآورد. «انقلاب اسلامی، انقلاب در تمام شئون عالمِ موجود است، البته در وجود یک قوم ظاهر می شود ولی إن‌شاءالله در همه‌جا بسط پیدا می کند».(56)
این‌که این‌همه بر ضد حکومت اسلامی تبلیغ می‌شود و حتی در بین دولت‌ها در ایران بیشتر بر ضد دولت‌هایی تبلیغ می‌شود که بنا دارند انقلاب را در بستر ارزش‌های دینی جلو ببرند، به جهت آن است که حاکمان و احزاب کشورهای غربی خیلی خوب می‌دانند با ظهور حکومت دینی و رویکرد به حقیقت، تمام شخصیت و موجودیت آن‌ها نفی می‌شود و لذا غربیان با آن‌همه اختلافی که با هم دارند جبهه‌ی متحدِ ضد نظام اسلامی تشكیل می‏دهند.
امام خمینی(ره) با طرح ولایت فقیه اعلام کرده‌اند حكومت‌ها باید در تنظیم روابط انسان‌ها و در جهت‏‌دادن به جامعه، نظر به حقیقت داشته باشند و نه به منافع احزاب و یا نظر به هوس‌های افراد و این همان طرح ولایت فقیه است که با سر و صدای زیاد سعی می‌کنند اگر توانستند آن را بد معرفی کنند و اگر نتوانستند آن را نادیده بگیرند، ولی تا کی می‌توان آن را نادیده گرفت؟
اگر جایگاه تاریخی انقلاب اسلامی و طرح ولایت فقیه را درست بشناسیم در مقابل این‌همه تبلیغ منفی که ضد آن می‌کنند، به جای آن‌که خود را ببازیم، معنی این‌همه مقابله با انقلاب اسلامی برایمان روشن می‌شود و برکات عظیمی که موضوع ولایت فقیه در سطح جهان به بار می‌آورد را نیز درک می‌کنیم و منتظر به بار نشستن هرچه زودتر آن خواهیم بود، روزگار؛ روزگارِ منزوی‌شدن صاحبانِ ثروت و قدرت و به صحنه‌آمدن ملت‌ها است و رویکرد ملت‌ها همه‌چیز را به هم می‌زند. تاریخ مصرف فرهنگ مدرنیته با مدیریت تفکر صهیونیستی به انتها رسیده، مردم دارند متوجه می‌شوند که منافع حاکمان ربطی به مردم ندارد و باید منافعشان را در جایی دیگر جستجو کنند. آن‌قدر نمونه‌های این موضوع فراوان است که با آوردن هر نمونه‌ای صدها نمونه مورد غفلت قرار می‌گیرد.(57)
در قرن هفده و هجده میلادی این طور به مردم القاء می‌کردند که بشر در زندگی خود به تقوا نیاز ندارد زیرا با علم و تكنولوژی به هر آنچه می‌خواهد می‌رسد. در اوایل قرن بیستم متوجه شدند این فكر برای آنها هزاران مشکلِ لاینحل ایجاد کرد. آرام‌آرام این فکر در طول قرن بیستم قوت گرفت که فكر می‏كردیم با علم و تكنولوژی مسائل‏مان حل می‌‏شود و توصیه‌های اخلاقی کانت برای ادامه‌ی زندگی در کنار تکنولوژی مدرن کافی است، ولی ظهور ضعف‌ها و نقص‌ها در سراسر جامعه‌ی غربی نشان داد که نه‌تنها حکومت‌ها باید متعهد به مسائل معنوی باشند، بلکه آن مسائل معنوی نمی‌تواند در حدّ توصیه‌های اخلاقی باشد که هیچ توجهی به حقیقت ندارد و رویکرد آن از وَحی الهی منقطع است. همه‌ی این‌ها زمینه‌ی رجوع به طرح ولایت فقیه را در بین توده‌ها شدت ‌بخشید.
علت آن‌که امید مردم اروپا در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم به حكومت دینی قطع شد عملکرد كلیسا و کشیشان بود، همچنان که یهودیان از کنیسه و خاخام‌ها ناامید شدند و در نتیجه از طرف یهودیت و مسیحیت استقبال زیادی به سوی فرهنگ مدرنیته شد ولی در حال حاضر پس از گذشت چهارصدسال از آن واقعه، شرایط جهان تغییر کرده است. اولاً: تجربه‌ی چهارصد ساله‌ی اخیر، مردم دنیا را متوجه کرد كه نیاز به حكومت دینی دارند تا روابط سیاسی و اجتماعیشان را تنظیم كند. ثانیاً: مسیحیت و یهودیت شایستگی این کار را ندارند. پس افق برای رجوع به انقلاب اسلامی روشن است و باید آینده‌ی جهان را ماوراء لایه‌ی ظاهری آن که در دست صاحبان قدرت و تبلیغات است، بنگریم.