بهخوبی روشن است نهضتی كه امام خمینی(ره) در دوران معاصر به صحنه آورد از جنس همان عهدی است که انسانها با خدای خود داشتهاند، عهدی که بین اصل انسانیت ما با پروردگارمان بسته شده، و به همین جهت نه تنها بوی کهنگی نمیدهد بلکه وسیلهی نجات از کهنگیها و فرسایشها نیز خواهد بود. همانطور که هیچگاه نمیتوانید با خودتان قهر كنید و خود را نخواهید، هر نهضتی که متذکر عهد اصلی ما با پروردگارمان باشد، به همان اندازه برای ما آشنا است و عملاً یادآور خودِ گمگشتهی ما خواهد بود. به قول حافظ: «آشنایی، نه غریب است كه جان سوز من است» یعنی او را در عمق وجودم میشناسم. خبرنگار كشور چك و اسلواكی بعد از اینكه با امامخمینی(ره) در نوفل لوشاتو مصاحبه كرده بود در مقالهاش چنین مینویسد كه؛ «مردم ایران خودِ گمشدهشان را در آقای خمینی(ره) میبینند و لذا هرگز انتظار نداشته باشید مردم از این نهضت خسته شوند و آن را رها کنند» ملت ایران خودِ برتر خود را در امام(ره) یافتند، چگونه میشود انسان از جنبهی آرمانی وجود خود دست بردارد؟ به همین جهت هر خاری که در پای امام میرفت، گویا در چشم مردم رفته است، و هر بیحرمتی که به نهضت امام خمینی(ره) میشود، آن را به خود بر میدارند و عکسالعمل نشان میدهند.
وقتی ملتی اصل وجود خود را در امامخمینی(ره) ببینند، عهدشان با او امروز و فردا پیدا نمیکند تا کهنگی بپذیرد و دورهاش تمام شود. این به جهت آن است که انسان در انسانیتش كهنه پذیر نیست و انسانِ برتر، متذکر انسانیت انسان است، خصوصاً وقتی آن انسان متذکر همهی ابعاد متعالی انسان باشد. آری، از آنجایی كه انسان هرگز خودش با خود قهر نمیكند، با آن انسانِ برتر که متذکر جنبه متعالی اوست، به نحو اولی قهر نمیكند و او را بهعنوان افق اعلای خود همواره مدّنظر دارد.