امروز با توجه به اهدافی که فرهنگ مدرنیته مدّ نظر انسانها قرار داده است، تنها کسانی در عالم واقعیت زندگی میکنند كه در عالَم امام خمینی(ره) به سر ببرند.(36) آنهایی که فکر میکنند با رحلت امام خمینی(ره) او از عالم رفته است، نقش رابطهی قلبها را با روح اولیاء الهی نمیشناسند، هیچ روزی نیست كه بخواهید قلب شما زنده بماند و بتوانید بدون توجه به امام خمینی(ره) و اسلامی که او به صحنه آورد آن قلب زنده بماند، حتی پیامبری پیامبر وقتی درست دیده میشود که امروز از منظر امام خمینی(ره) نگریسته شود.
اگر نقش حیات اسلامی در منظر امام خمینی(ره) درست تحلیل شود و بر آن دقت گردد، روشن خواهد شد در عصری که در آن زندگی میکنیم فقط از دریچهی محبت به امام خمینی(ره) میتوان نظر به انبیاء و ائمه(ع) نمود و محبت حضرت ولی عصر(عج) را جلب نمود، وگرنه روح مدرنیته اجازه نمیدهد تا معنی دین و جایگاه پیامبر و ائمه(ع) را بفهمیم، روح مدرنیته هر حقیقت قدسی را در حدّ یک تجربهی شخصی تقلیل میدهد و آن هم یک تجربهای که پیامبر میپندارد پیامبر است.(37) با توجه به این نکات است که تأکید میشود كسی كه در این دوران به عهد امام خمینی(ره) وفادار نیست هر روز با یک شعار از شعارهای مدرنیته بازی میخورد و همواره در حال پذیرش نقشهای من درآوری خیالی دوران ظلمات است.
حیات طیّبه، آن نوع حیات و زندگی است که انسان انتخابهای خود را براساس حقایق قدسی پایدار انجام دهد وگرنه وقتی پایههای زندگی بر امور دنیایی گذاشته شود همواره گرفتار چهرهای از چهرههای ناپایدار دنیا است، چیزی که شما در بعضی از كتابها و مقالهها و سخنرانیها و كنفرانسها مشاهده میکنید.
انقلاب اسلامی عامل تمیز و جدایی سه گروه از همدیگر شد، با پایداری به عهد پیامبر(ص) با ظهور انقلاب، جایگاه آن را شناختند و در هنگام روبهروشدن با امام خمینی«(ره) متوجه شدند او نیز هم عهد با خودشان است و متذکر عهد محمدی است و لذا با تمام وجود دامن امام را گرفتند و زندگی خود را به انقلاب اسلامی گره زدند. عدهای دیگر به صرف روبهروشدن با امام خمینی(ره) متوجه شدند او به عهدی پاك و اصیل دعوت میكند، و عملاً از طریق حضرت امام وارد اسلام شدند و بر عهد خود با امام باقی ماندند. عدهای هم طوری زندگی خود را تعریف کرده بودند که هیچ جایگاهی برای اسلامِ انقلابی و احیاء نظام اسلامی نمیشناختند، اینها یا هنوز هم به عنوان ناظری بیتفاوت به زندگی عادی خود مشغولاند و یا اگر هم انقلابیون را همراهی میکردند به منافع خود فکر مینمودند و لذا یا طعمهی برنامههای دشمن شدند و یا انقلاب را وسیلهی دستیابی بیشتر به قدرت و ثروت قرار دادند، اینها در عین بیعالَمی، اصلاً حیات طیبه را نمیشناسند و بیشتر به غرب اصالت میدهند. گروه سوم بیش از آن که از جهتگیریهای عدالتگرایانه و معنویتپسند ناراضی باشند، از خود ناراضیاند، زیرا نتوانستند با خودشان باشند، و كسی كه با خودش نیست هر كس و هر شرایطی هم كه مذكّر خود اصیل اوست برای او جذّابیّتی ندارد.
انسان ابتدا باید با خودش عهدی داشته باشد که در راستای آن عهد در سعادت خود کوشش کند، در چنین شرایطی است که عهد با خدا ظاهر میشود و منجر به عهد با امام خمینی(ره) میگردد. آنوقت است كه در رویارویی با انقلاب اسلامی، میتوان گفت: «چون یافتمت جانان، بشناختمت جانان» چون در تعریفی که از زندگی دارد امام خمینی را به عنوان خودِ برتر خود میبیند و این که او انسان را به خود اصیلاش میخواند، و چون میخواهد در این خودِ اصیل بماند تلاش میكند از یاد امام غافل نشود و تا آخر در عهد با او باقی خواهد ماند. إنشاءالله
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»