امام خمینی(ره) با بصیرت و خودآگاهی و دلآگاهی تمام در آن برهه از تاریخ آمد تا چند نكته را با ما در میان بگذارد.
نكتهی اول: اینكه در حكومت غیر دینی فقط سفلگان آزاد و راحتاند و نه روحهای بزرگ و آزاده. روح یك انسان آزاده نمیتواند در حكومت غیر دینی احساس آزادی کند و به آن حكومت وفادار باشد و بر عهد دینیاش پایدار بماند. همانطور که شهید مدرّس نمیتواند به حاکمیتی که رضاخان به پا کرد وفادار بماند. روحهای حسینی نمیتوانند به حاکمیت یزید تن دهند، چون در نظام غیر دینی، انسان باید از انسانیت خود دست بردارد و روح دینی خود را سرکوب کند و در هر حال آن نظام را نمیپذیرد. امام خمینی(ره) این مسئله را روشن نمود تا هر انسانی بتواند برای همیشه تکلیف خود را با فرهنگ غیر الهی غرب یکسره کند، حال چه آن فرهنگ مستقیماً در زندگی مسلمانان دخالت کند و چه زیر پوشش حاکمان کشورها این کار انجام گیرد، هیچ مسلمان شرافتمندی نمیتوانست بپذیرد که چنین افراد پست و فرومایهای سرنوشت مردم مسلمان را در دست بگیرند و امیال خود را که تحت تأثیر فرهنگ ضد دینی غرب است به زندگی مردم تحمیل کند، ولی راه برونرفت را نمیدانستند و زبان اعتراض را گم کرده بودند و امام خمینی(ره) زبان تفکر بر آن موضوع، و راه برونرفت از آن حقارت بزرگ را نشان داد.