وقتی متوجه باشیم که مقام حق تعالی عین بقاء و ثبات است، پس هر اندازه که از حق فاصله بگیریم به همان اندازه از ثبات و آرامش فاصله گرفتهایم و گرفتار روزمرّگیها میشویم و هر اندازه سعی شود به مقام قربِ حق دست یابیم به مقام ثبات دست یافتهایم و در این راستا خود را در مسیری قرار دادهایم که حاصل کارمان از دستمان نمیرود، چون هر اندازه از خداوند جدا شویم، به دنیا نزدیک شدهایم. ذات دنیا عین حرکت و عدم ثبات و عدم پایداری است، پس هرکس به دنیا نزدیک شد، به چیزی نزدیک شده که هیچ پایداری در ذات خود ندارد، در نتیجه به همان اندازه تلاشهای او ناپایدار شده و از دست میرود، خداوند با رحمتی که به بشر کرده حکم خود را از طریق وَحی، ظاهر نمود تا بشر بتواند از طریق حاکمیت احکام الهی، نسبتِ خود را با حق شدّت بخشد و به همان اندازه در مقام ثبات قرار گیرد و تلاشهای او برایش پایدار بماند.
قرآن حکم خدا است و از حقایق ثابت هستی خبر میدهد. قرآن مقام نظری یا تئوریک حقایق ثابت برای امت آخرالزمان است.(40) و لذا هر اندیشهای که به قرآن نزدیک است به ثابت آخرالزمان نزدیک است و به عبارت دیگر به اندیشه و عقیدهی صحیحی که باید در این دوران در آن قرار داشته باشد، نزدیک است.
عصمت یا بیخطابودن دارای دو بُعد «نظری» و «عملی» است. در بُعد نظری، قرآن در مقام عصمت است، یعنی تمام سخنانش حق و پایدار است و هیچ باطلی در آن راه ندارد. عصمت در بُعد عملی، اهل بیت پیامبر(ع) هستند به طوری که صحیحترین و بینقصترین زندگی در حیات زمینی را در شخصیت آنها میتوان یافت، که دلایل این موضوع را در مباحث کلامی در موضوع امامت به طورِ مبسوط میتوان دنبال کرد.
اگر انسان در بیابان دنیا معیار صحیحی در عقیده و عمل نداشته باشد تا به کمک آن خود را ارزیابی کند، گرفتار امیال خود میشود و به هلاکت میافتد. حتی وقتی در یک بیابانی بخواهید عملیاتی انجام دهید، یک چیزِ مشخصی را به عنوان شاخص در نظر میگیرید تا براساس آن بتوانید موقعیت خود را ارزیابی کنید که در کجای منطقه قرار دارید. در مورد عقاید و اعمال نیز انسان نیازمند شاخص است تا موقعیت خود را نسبت به حق بشناسد و بر همین اساس نیازمند به الگوی فکری و عملی هستیم تا روشن شود فکر و عملمان نسبت به حق در چه موقعیتی قرار دارد.
وقتی متوجه باشیم قرآن و پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) ملاک ارزیابی فکر و عمل ما هستند، متوجه شدهایم که آنها باید شخصیتاً مقام ثابتی داشته باشند و همواره نمایانندهی حق باشند.
در راستای نیاز بشر به شاخصِ ثابت برای هدایت، در هر زمانی بشر نیازمند انسانی است که از نظر فهم دین در آن زمان، مقام ثابتی داشته باشد و خدای حکیمی که هیچ نیاز منطقی انسان را بیجواب نمیگذارد چنین شخصی را در زمان غیبتِ امام معصوم، در هستی میپروراند. زیرا نظام عالَم یک طرفه نیست، به این معنی که تشنگی باشد و آب نباشد. نظام بشری علاوه بر قرآن و پیامبر(ص) نیاز به امامان معصومی دارد که دین خدا را در طول تاریخ تبیین کنند و مانع انحراف آن شوند. در همین راستا در دوران غیبت امام معصوم، خداوند عالِمی از علمایی را که عالِم به فرهنگ اهل البیت(ع) است می پروراند تا در مقام ثبات ایمان قرار داشته باشد که هرکس بتواند جایگاه دینداری خود را نسبت به او بشناسد. روایتی که در ابتدای بحث از قول رسول خدا(ص) عرض شد ناظر به وجود چنین عالمانی است که در هر قرنی به صحنه میآیند تا مانع انحراف دین شوند. پس خداوندی که تشنگی را در انسان ها قرار داد و آب گوارایی برای جواب به آن تشنگی خلق کرد، نیاز به چنین عالمانی را نیز بیجواب نمیگذارد. به گفتهی مولوی:
کآن لب خشکت گواهی می دهد
کو به آخر بر سر منبع رسد
خشکی لب هست پیغامی ز آب
که به مات آرد یقین این اضطراب
کاینطلبکاری مبارک جنبشی است
این طلب در راه حق، مانعکُشی است