عرض بنده اینجاست كه ببینید امام خمینی(ره) چگونه با خودآگاهی خاصی که نسبت به زمان خود داشتند، بدون آنكه چشمشان را از واقعیات زمانه ببندند، و نیز بدون آنكه آرمانهای الهی را نادیده بگیرند و به آنها پشت كنند، آرمانهای الهی را با مقتضیات زمان پیش بردند. این یكی از شاخصههای خاص ایشان بود به طوری که دشمنان نظام اسلامی با این که سعی میکنند جمهوری اسلامی را متهم کنند که نهادهای آن غیر انتخاباتی است، راه به جایی نبرند. چون وقتی بتوانند ثابت کنند نظام اسلامی با رأی مردم به صحنه نیامده است به خود حق میدهند به عنوان دفاع از مردم با نظام اسلامی درگیر شوند و آن را ساقط کنند.
حضرت امام خمینی(ره) به ما فهماندند چگونه عمل کنیم تا نه از زمانهی خود منزوی شویم و نه تسلیم وضع موجودِ ظلمانی آن گردیم و از آرمانهای خود دست برداریم. این عبارت است از خودآگاهی تاریخی از یک طرف، و خودآگاهی دینی از طرف دیگر.
وقتی تبلیغات غرب همه جا را پر کرده بود كه: دورهی دین و حكومت دینی گذشته است، امام خمینی(ره)، ماوراء آن تبلیغات متوجه بودند حقیقت چیز دیگری است و تبلیغ دنیاداران جریان نورانی تاریخ را تغییر نمیدهد. غرب طوری موضوعِ «دورهی دین گذشته است» را تبلیغ كرده بود كه در عین آرزو به داشتن یك حكومت دینی، نمیتوانستیم امید بهوجودآمدن آن را در خودمان زنده نگهداریم. در قلب نسل جوان آن روزها طوری درخت تلخ یأسِ از ایجاد حكومت دینی را كاشته بودند كه نسل جوان نتواند به یاری کسی که بخواهد پایهی حکومت دینی را بگذارد برخیزد. فكر میكردیم همه به دین و حكومت دینی پشت كردهاند و تسلیم سرنوشت سیاه حاكمیت كفر شدهاند. به همین جهت تأکید میکنم، باوركردن اینکه میتوان انقلاب اسلامی به راه انداخت، لطفی بود كه خداوند از طرف امامخمینی(ره) به این ملت ارزانی كرد. از همه مهمتر آنچه ملت مسلمان را فوق تحلیلهای یأسآلود، در آن شرایط سخت وارد میدان انقلاب كرد، احساس وظیفهی شرعی بود، و این احساس، كلید اصلی پیروزی انقلاب اسلامی گشت. در شرایطی كه همهجا تبلیغ شده بود دورهی دین گذشته - چه رسد به حكومت دینی- حضور انقلاب دینی چیز بسیار عجیبی بود. اسپوزیتو(11) میگوید: حضور آخوندهای تفنگ بهدست در خیابانهای ایران خبر از شكست تبلیغات 400 سالهی غرب میدهد. انقلاب اسلامی طوری شالوده و مبانی ضدِ قدسی غرب را در هم ریخت که گویا چهارصدسال تاریخ مدرنیته و فرهنگ سکولار وجود نداشته است.
امام خمینی«قدسسره» در شرایطی حرکت خود را آغاز کردند که جهان نمیفهمید انقلاب دینی یعنی چه، و آن را یك كار بیمعنی میدانست. آقای میشل فوكو در كتاب «ایرانیان چه رؤیایی در سر دارند؟» میگوید: وقتی خبرنگاران در پاریس از آقای خمینی سئوال كردند كه شما چه حكومتی را پیشنهاد میكنید، ایشان گفتند: حكومت اسلامی. این جواب در آن زمان برای خبرنگاران یک جواب مبهم و به اصطلاح خودمان وعدهی سرخرمن بود. چون نمیتوانستند معنی حكومت بر اساس دین را تصور كنند! اینجا است که باید عنایت داشته باشید امام(ره) در خودآگاهی تاریخی خود نهتنها باید متوجه باشند دنیا در تصور حكومت اسلامی چه مشكلی دارد، بلکه باید فرصتِ پیشآمده را غنیمت شمارند و به کمتر از حکومت اسلامی قانع نشوند، و نگویند حالا که کار مشکل است به چیزی در حدّ انقلاب مشروطه راضی شویم. چنین عقب نشینی را به خود راه ندادند، بلكه سعی نمودند با آرامش مخصوصِ به خود مشكل را حل نمایند، با این که میدانستند در این راه موانع سنگینی وجود دارد ولی به جهت روح توحیدیشان، با اطمینان کامل میدانستند برای رفع این موانع، خدای هستی راهكارهایی را گذاشته است. شما نیز اگر به دو نكتهی آخر توجه فرمائید همواره در هر شرایطی، هر چند آن شرایط سخت و سنگین باشد افتخار حفظ انقلاب برایتان میماند. باید بدانید در جهانی زندگی میكنید كه اولاً: برای تحقق حكومت اسلامی موانع زیادی در صحنه است، ثانیاً: به جهت الهی بودن انقلاب اسلامی پروردگار عالم راه رفع این موانع را برای موحّدین مقدر کرده است. با توجه به این موضوع است که میتوان حكومت دینی را - كه میراث امامِ بزرگوار است- برای خود و آیندهی جهان، حفظ نمود و از آلودهشدن در ظلمات مدرنیته خود را رهانید.
وقتی متوجه انواع خطراتی شدیم که حکومت دینی را تهدید میکند و آن تهدیدها را شناختیم و در مسیر دفع آنها پایمردی کردیم، در باقیماندن انقلاب اسلامی در آیندهی تاریخ، شریک هستیم و از حیات خود ثمرهی لازم را خواهیم گرفت، و از تاریخ نورانی انبیاء و اولیاء الهی بیرون نیفتادهایم.