تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

تحریف گران آیات حق!

بعد از بیان آیات الهی و نشانه های پروردگار در آیات پیشین، اکنون سخن از تهدید کسانی است که نشانه های توحید را تحریف می کنند، و به اغفال و گمراه ساختن مردم می پردازند می گوید: آنها که آیات ما را تحریف می کنند بر ما پوشیده نخواهند بود (ان الذین یلحدون فی آیاتنا لا یخفون علینا ).

ممکن است با مغالطه و سفسطه مردم را بفریبند، و ممکن است بر این عمل زشت و ننگین خود پرده بیفکنند و خود را از انظار مردم مستور دارند، اما هرگز نمی توانند کمترین عمل خود را از ما پنهان نمایند.

((یلحدون )) از ماده ((الحاد )) در اصل از ((لحد )) (بر وزن عهد ) گرفته شده، و به معنی حفره ای است که در یک طرف قرار گیرد، و به همین جهت به حفره ای که در یک جانب قبر قرار گرفته ((لحد )) گفته می شود، سپس به هر کاری که از حد وسط به سوی افراط و تفریط متمایل شود ((الحاد )) گفته اند، اطلاق این کلمه بر شرک و بت پرستی و کفر و بی دینی نیز به همین مناسبت است.

منظور از ((الحاد در آیات خدا )) ایجاد وسوسه در دلائل توحید و معاد است که در آیات قبل با عنوان و من آیاته بیان شد، و یا همه آیات الهی اعم از آیات تکوینی گذشته یا آیات تشریعی که در قرآن مجید و کتب آسمانی نازل شده است.

مکتبهای مادی و الحادی جهان امروز که برای منحرف ساختن مردم جهان از توحید و معاد گاه دین را زائیده جهل و ترس، و گاه مولود عوامل اقتصادی، و گاه امور مادی دیگر معرفی می کنند، نیز بدون شک از کسانی هستند که مشمول این آیه اند.

قرآن مجازات همه آنها را در ادامه این بحث با یک مقایسه روشن بیان

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 296@@@

کرده می گوید: ((آیا کسی که در آتش افکنده می شود بهتر است یا کسی که در سایه ایمان در نهایت امن و امان در قیامت قدم به عرصه محشر می گذارد ))؟! (افمن یلقی فی النار خیر ام من یاتی آمنا یوم القیامة ).

آنها که با ایجاد شک و فساد عقائد و ایمان مردم را به آتش کشیدند، باید در آن روز طعمه آتش شوند و آنها که در سایه ایمان محیط امن و امانی برای جامعه بشری آفریدند باید در قیامت در نهایت امنیت به سر برند، مگر در آن روز همه اعمال ما تجسم نمی یابد؟

گرچه بعضی از مفسران این قسمت از آیه را به ((ابوجهل )) و نقطه مقابلش ((حمزه )) یا ((عمار یاسر )) تفسیر کرده اند، ولی پیدا است که این یک تطبیق بیش نیست، آیه مفهوم وسیعی دارد که همه آنها و غیر آنها را شامل می شود.

جالب این که در مورد دوزخیان تعبیر به القاء می کند که دلیل بر این است که آنجا اختیاری از خود ندارند، اما در مورد بهشتیان تعبیر به آمدن می نماید که دلیل بر احترام و آزادی اراده آنها در انتخاب امنیت و آرامش است.

از این گذشته با اینکه باید در مقابل دوزخ بهشت قرار گیرد در اینجا امنیت از ((عذاب )) را در مقابل ((دوزخ )) قرار داده، اشاره به این که مهمترین مسأله در آن روز همین ((امنیت )) است.

و از آنجا که وقتی از هدایت کسی مأیوس شوند او را به حال خود رها می کنند، و می گویند: هر کاری می خواهی بکن، در ادامه این آیه آنها را مخاطب ساخته می گوید: ((هر چه می خواهید انجام دهید ))! (اعملوا ما شئتم ).

((اما بدانید که خدا به آنچه انجام می دهید بیناست )) (انه بما تعملون بصیر ).

بدیهی است این امر به معنی آزادی عمل آنها، و یا الزام به انجام هر کار نیست، بلکه تهدیدی است نسبت به آنها که هیچ حرف حقی در گوششان فرو نمی رود،

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 297@@@

تهدیدی است پر معنی و توأم با وعده مجازات، چرا که دیدن اعمال و نگه داشتن حساب آنها برای همین منظور است.

آیه بعد سخن را از توحید و معاد به قرآن و نبوت می کشاند، و باز به صورت هشدار به کافران لجوج و بی منطق می فرماید: ((آنها که به این ذکر و یادآوری الهی (قرآن مجید ) به هنگامی که به سراغ آنها آمد کافر شدند بر ما مخفی نخواهند ماند )) (ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم ).**در اینکه خبر (ان الذین ) چیست؟ مفسران احتمالات زیادی داده اند که از همه مناسبتر این است که گفته شود خبر جمله (لایخفون علینا ) است که بقرینه آیه قبل حذف شده، بعضی نیز خبر را _ به (یلقون فی النار ) که از آیه قبل فهمیده می شود گرفته اند، و بعضی جمله (اولئک ینادون من مکان بعید ) که در آیات آینده خواهد آمد می دانند، ولی معنی اول مناسبتر به نظر می رسد.***

اطلاق ((ذکر )) بر قرآن به خاطر این است که قبل از هر چیز انسان را متذکر و بیدار می سازد و حقایقی را که انسان اجمالا با فطرت خدادادی دریافته با وضوح و تفصیل شرح می دهد، نظیر این تعبیر در آیات دیگر قرآن نیز آمده است، از جمله در آیه 9 سوره حجر می خوانیم: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون: ((ما این ذکر و یادآوری را نازل کردیم و به طور قطع از آن پاسداری خواهیم کرد )).

و بعد برای بیان عظمت قرآن می افزاید: ((به طور مسلم کتابی است شکست ناپذیر )) (و انه لکتاب عزیز ).

کتابی است که هیچ کس نمی تواند همانند آن را بیاورد و بر آن غلبه کند، کتابی است بی نظیر، منطقش محکم و گویا، استدلالاتش قوی و نیرومند، تعبیراتش منسجم و عمیق، تعلیماتش ریشه دار و پرمایه، و احکام و دستوراتش هماهنگ

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 298@@@

با نیازهای واقعی انسانها در تمام ابعاد زندگی.

سپس به توصیف مهم و گویائی درباره عظمت این کتاب آسمانی پرداخته می گوید: ((هیچگونه باطلی، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ قرآن نمی آید ))! (لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه ).

چرا که ((از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است )) (تنزیل من حکیم حمید ).

خداوندی که افعالش روی حکمت و در نهایت کمال و درستی است و لذا شایسته هرگونه حمد و ستایش می باشد.

در تفسیر جمله ((لا یاتیه الباطل... )) مفسران سخنان بسیار گفته اند که جامعتر از همه آنها این است هیچگونه باطل، از هیچ نظر، و از هیچ طریق، به سراغ قرآن نمی آید )) یعنی:

نه تناقضی در مفاهیم آن است.

نه چیزی از کتب و علوم پیشین بر ضد آن می باشد، و نه اکتشافات علمی آینده با آن مخالفت خواهد داشت.

نه کسی می تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در آینده منسوخ می گردد.

نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعدا کشف می شود.

نه آیه و حتی کلمه ای از آن کم شده، و نه چیزی بر آن افزون می شود، و به تعبیر دیگر دست تحریف کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست.

در حقیقت این آیه تعبیر دیگری است از آیه 9 سوره حجر: ((انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون )): ((ما قرآن را نازل کردیم و ما حافظ آنیم )).**این تفسیر را به طور خلاصه و سربسته زمخشری در کشاف برگزیده، سخن علامه طباطبائی در تفسیر المیزان نیز شبیه آن است، در حالی که بسیاری از مفسران یا واژه (باطل ) را محدود کرده اند، و آن را به معنی شیطان، یا تحریف کنندگان، یا کذب، و مانند آن گرفته اند، در حدیثی که از امام باقر (ع ) و امام صادق (ع ) چنین آمده است: (انه لیس فیه اخباره عمامضی باطل و لافی اخباره عمایکون فی المستقبل باطل ): (نه در اخباری که از گذشته می دهد باطلی وجود دارد و نه در خبرهائی که از آینده می دهد ) (مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث ) می دانیم همه اینها بیان مصداقی است از مفهوم وسیع و گسترده آیه فوق (دقت کنید ).***

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 299@@@

از آنچه گفتیم چنین می توان نتیجه گرفت که جمله ((من بین یدیه و من خلفه )) (نه از پیش رو و نه از پشت سر ) کنایه از همه جانبه بودن است، یعنی از هیچ سو و از هیچ طرف و ناحیه، بطلان و فساد به سراغ این کتاب بزرگ نیامده، و نخواهد آمد، ولی بعضی آن را کنایه از ((زمان حال )) و ((زمان استقبال )) گرفته اند، که در حقیقت مصداقی از مفهوم وسیع اول است.

واژه ((باطل )) چنانکه ((راغب )) در ((مفردات )) می گوید: نقطه مقابل حق است منتها گاه آن را به یکی از مصداقهایش تفسیر کرده اند مانند شرک، شیطان، موجود فنا شونده و ساحر، و اینکه شخص شجاع و قهرمان را بطل می گویند به خاطر آن است که مخالفان خود را باطل می کند، و از میدان بیرون کرده یا به قتل می رساند.

به هر حال ظاهر آیه مطلق است و نمی توان مفهوم باطل را در مصداق خاصی محدود ساخت.

جمله آخر آیه (تنزیل من حکیم حمید ) در حقیقت دلیل روشن و گویائی است برای عدم راه یابی باطل در هیچ شکل و صورت به قرآن مجید، زیرا باطل به سخنی راه می یابد که از شخصی صادر شده است.

با علم محدود و با کمالات معین، اما کسی که علم و حکمتش نامحدود است و جامع همه کمالاتی است که او را درخور حمد و ستایش قرار می دهد نه تناقض

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 300@@@

و اختلافی به سخنش راه می یابد، و نه خط نسخ و بطلان بر آن کشیده می شود، نه دست تحریف به سوی آن دراز می گردد، و نه تضادی با حقایق کتب پیشین و اکتشافات علمی در حال و آینده دارد.

به هر حال این آیه از آیات روشنی است که نفی هر گونه تحریف، چه از نظر نقصان، و چه اضافه، از قرآن مجید می کند (شرح بیشتر درباره عدم تحریف قرآن در جلد 11 صفحه 18 به بعد - ذیل آیه 9 سوره حجر انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون بیان شد، و دلائل مختلف آن را شرح داده، و به سؤالاتی که در این زمینه است پاسخ گفته ایم ).

سؤال:

ممکن است گفته شود ((باطل )) همان گونه که اشاره شد به معنی ((مخالف حق )) است در حالی که شما و مفسران دیگر آن را به معنی ((مبطل )) و ابطال کننده تفسیر کرده اید.

پاسخ این سؤال را با توجه به نکته ظریفی می توان دریافت، و آن اینکه قرآن نمی گوید باطلی بعد از این کتاب آسمانی به وجود نمی آید، بلکه می گوید باطلی به سراغ این کتاب آسمانی نخواهد آمد (به ضمیر در جمله ((تأتیه )) توجه کنید ) و معنی این سخن آن است که چیزی نمی تواند به سراغ آن بیاید و آن را ابطال کند (دقت کنید ).

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 301@@@