تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

این است پروردگار شما

این آیات همچنان بحث از مواهب بزرگ الهی و شمول آن نسبت به بندگان را ادامه می دهد، تا هم شناخت بیشتری به آنها عطا کند، و هم امید افزونتری تا در پرتو آن به مقام دعا بر آیند و از اجابت برخوردار شوند.

جالب اینکه در آیات گذشته سخن از نعمتهای زمانی یعنی شب و روز بود و در اینجا سخن از نعمتهای مکانی یعنی قرارگاه زمین و سقف مرتفع آسمان است، می فرماید: خداوند همان کسی است که زمین را برای شما جایگاه مطمئن و آرامی قرار داد الله الذی جعل لکم الارض ‍ قرارا ).

آری او تمام شرائطی را که برای یک قرارگاه مطمئن و آرام لازم است در کره زمین آفریده، محلی است ثابت و خالی از هر گونه تزلزل، هماهنگ با ساختمان روح و جسم انسان، دارای منابع گوناگون، مشتمل بر همه وسائل مورد نیاز انسان، بسیار گسترده و مباح و رایگان.

سپس می افزاید: ((و آسمان را همچون سقف و قبهای بالای سر شما قرار داد )) (و السماء بناءا ).

((بناء )) چنانکه ((ابن منظور )) در ((لسان العرب )) می گوید: به معنی خانه هائی است که اعراب بادیه نشین از آن استفاده می کردند، مانند خیمه ها

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 159@@@

و سایبانها و نظائر آن.

چه تعبیر جالبی است که آسمان را به خیمه ای تشبیه کرده که اطراف زمین را گرفته، البته منظور از آسمان در اینجا بیشتر همان جو و هوای فشرده ای است که گرداگرد زمین را فرا گرفته، و همچون خیمه ای بر تمام کره زمین کشیده شده است.

این خیمه بزرگ الهی هم از شدت تابش نور آفتاب می کاهد که اگر نبود اشعه آفتاب، و همچنین اشعه مرگبار کیهانی، موجود زنده ای را بر زمین نمی گذاشت، و به همین دلیل مسافران فضائی مجبورند دائما در برابر این پرتوها از لباسهای مخصوص سنگین و گرانقیمتی استفاده کنند.

بعلاوه این خیمه جلو سقوط سنگهای آسمانی را که پیوسته به کره زمین جذب می شوند می گیرد، و آنها را در نخستین برخورد به خاطر سرعت و فشاری که دارند آتش می زند تا خاکستر آنها آرام بر زمین بنشیند.

و این همان چیزی است که در آیه 32 سوره انبیا از آن تعبیر به ((سقف محفوظ )) شده است: و جعلنا السماء سقفا محفوظا.**برای توضیح بیشتر به جلد 13 تفسیر نمونه ص 398 مراجعه فرمائید.***

سپس از آیات آفاقی به آیات انفسی پرداخته، می گوید: ((او کسی است که شما را صورتگری کرد، و صورتتان را نیکو آفرید )) (و صورکم فاحسن صورکم ).

قامتی موزون و راست، با صورتی زیبا و دلپذیر، در نهایت نظم و استحکام که امتیاز آن بر صورت موجودات زنده دیگر و انواع حیوانات در نخستین برخورد روشن و آشکار است، و همین ساختمان ویژه به او امکان می دهد که به انواع کارها و صنایع ظریف یا سنگین دست زند، و با داشتن اعضای مختلف به راحتی زندگی کند و از مواهب حیات بهره گیرد.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 160@@@

انسان برخلاف غالب حیوانات که با دهان آب و غذا می خورند با دست خود و با دقت و ظرافت غذا و نوشیدنی را بر می دارد و به دهان می گذارد و این امر کمک فراوانی به انتخاب غذاهای پاک از غذاهای آلوده به اجزاء خارجی و اضافی می کند میوه ها را به راحتی پوست می کند و اجزاء غیر قابل استفاده را دور می ریزد.

بعضی از مفسران صورت را در اینجا به معنی اعم از صورت ظاهر و باطن گرفته اند، و اشاره به انواع استعدادها و ذوقهائی می دانند که خدا در آدمی آفریده، و او را بر سایر جانداران برتری بخشیده است.

و سرانجام در بیان چهارمین و آخرین نعمت از این سلسله، موضوع روزیهای پاکیزه را مطرح کرده، می فرماید: ((او شما را از طیبات روزی داد )) (و رزقکم من الطیبات ).

((طیبات )) معنی بسیار گسترده ای دارد که هر چیز پاکیزه اعم از غذا، لباس، همسران، خانه ها، مرکبها، حتی سخنان و گفتگوهای پاکیزه را شامل می شود.

ممکن است انسان بر اثر نادانی، این مواهب پاک را بیالاید، ولی خداوند در عالم آفرینش آنها را پاک آفریده است.

در پایان آیه بعد از بیان این چهار نعمت بزرگ که نیمی از آن به آسمان و زمین بر می گردد، و نیمی از آن به انسانها، می فرماید: ((این است خداوند پروردگار شما )) (ذلکم الله ربکم ).**(ذلکم ) در اصل اشاره به دور است که در اینگونه موارد کنایه از علو مقام و عظمت می باشد، ولی چون در فارسی این تعبیر معمول نیست ما در ترجمه ها آن را به صورت اشاره به نزدیک تفسیر می کنیم.***

((و چون چنین است جاوید و پر برکت است خداوندی که پروردگار عالمیان است )) (فتبارک الله رب العالمین ).

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 161@@@

آری کسی که اینهمه مواهب را به انسانها بخشیده مدبر عالم هستی است، و هم او شایسته عبودیت و پرستش است.

آیه بعد مسأله توحید عبودیت را از طریق دیگر تعقیب می کند، و آن طریق انحصار حیات به معنی واقعی به خداوند است، می فرماید: ((او است زنده واقعی )) (هو الحی ).

چرا که حیاتش از ذات او است و متکی به غیر نیست، حیاتی است که در آن مرگ راه ندارد و جاودانه است، تنها خداوند چنین است، و همه موجودات زنده غیر از او حیاتی آمیخته به مرگ دارند، و این حیات محدود و موقت را از ذات پاک خداوند می گیرند.

روشن است کسی را باید پرستش کرد که زنده است و دارای حیات مطلق، لذا به دنبال آن می افزاید: ((هیچ معبودی جز او وجود ندارد )) (لا اله الا هو ).

((و اکنون که چنین است تنها او را بخوانید، و دین خود را برای او خالص کنید )) (فادعوه مخلصین له الدین ).

و هر چه غیر او است کنار بگذارید که همه فانی می شوند، و در حال حیاتشان نیز دائما در تغییرند، ((آنچه تغییر نپذیرد او است )) و ((آنچه نمرده است و نمیرد او است ))!

و آیه را با این جمله پایان می دهد: ((حمد و ستایش مخصوص ‍ خداوندی است که پروردگار جهانیان است )) (الحمد لله رب العالمین ).

این جمله در حقیقت تعلیمی است برای بندگان که خدا را به خاطر نعمتهائی که در آیات قبل اشاره شد، نعمتهائی که تمام وجود انسان را فراگرفته، مخصوصا نعمت حیات و زندگی، حمد و ستایش کنند، و شکر و سپاس گویند.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 162@@@

در آخرین آیه مورد بحث به عنوان یک نتیجه گیری از بحثهای توحیدی گذشته و برای مأیوس ساختن مشرکان و بت پرستان روی سخن را به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده، می فرماید: ((بگو: من نهی شده ام از اینکه معبودهائی که شما غیر از خدا می خوانید پرستش کنم، چرا که بینات و دلائل روشن از سوی پروردگارم برای من آمده است )) (قل انی نهیت ان اعبد الذین تدعون من دون الله لما جائنی البینات من ربی ).

نه تنها نهی شده ام که غیر او را نپرستم بلکه ((مأمورم تنها در برابر رب العالمین تسلیم باشم )) (و امرت ان اسلم لرب العالمین ).

از یکسو نهی از پرستش بتها است، و به دنبال آن دلیل منطقی و روشن و بینات و دلائل واضحی از عقل و نقل که از طرف پروردگار آمده، و از سوی دیگر امر به تسلیم در برابر ((رب العالمین )) که خود این تعبیر نیز دلیل دیگری بر مقصود است، چرا که پروردگار جهانیان بودن دلیلی است کافی برای تسلیم بودن در مقابل ذات پاک او.

قابل توجه اینکه در این آیه مورد امر و نهی جدا است، امر به تسلیم در برابر خداوند، و نهی از پرستش بت، این تفاوت ممکن است به خاطر این باشد که در مورد بت تنها چیزی که تصور می شود همان پرستش ‍ است که از آن نهی شده، و اما در مورد خداوند علاوه بر پرستش و عبادت باید تسلیم فرمان و دستورهای او بود.

لذا در آیه 11 و 12 سوره زمر می خوانیم: قل انی امرت ان اعبد الله مخلصا له الدین و امرت لان اکون اول المسلمین: ((بگو من مأمور شده ام که خدا را با اخلاص عبادت کنم، و نیز مأمورم که اولین تسلیم شونده در برابر او باشم )).

به هر حال تعبیرهای آیه فوق که نظائری نیز در سایر سوره های قرآن دارد تعبیرهائی است فوق العاده نرم و ملایم و مؤدبانه که در برابر دشمنان لجوج و سرسخت

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 163@@@

گفته می شود، تا اگر کمترین آمادگی برای پذیرش حق دارند، تحت تأثیر قرار گیرند.

دقت کنید: می گوید: ((من چنین مأموریت یافته ام و من چنین نهی شده ام یعنی شما خودتان حساب خویش را برسید، بی آنکه حس ‍ لجاجتشان را تحریک کند.

آخرین سخن درباره آیات فوق اینکه در سه آیه پشت سر هم توصیف خداوند به رب العالمین تکرار شده است

نخست می گوید فتبارک الله رب العالمین.

بعد می گوید الحمدلله رب العالمین.

و سپس می فرماید: امرت ان اسلم لرب العالمین.

یکنوع ترتیب منطقی در میان آنها مشاهده می شود زیرا نخست سخن از جاویدان و پربرکت بودن خدا است، سپس از اختصاص هرگونه حمد و ستایش به ذات پاک او، و سرانجام انحصار عبودیت و پرستش در ذات مقدسش.



@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 164@@@