تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد20
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

از صاعقه ای همچون صاعقه عاد و ثمود بترسید!

به دنبال گفتار مؤثری که در زمینه توحید و شناسائی خداوند در آیات گذشته آمد، در آیات مورد بحث مخالفان لجوج را که اینهمه نشانه های روشن و آیات بینات را نادیده می گیرند شدیدا انذار کرده و به آنان هشدار می دهد و می گوید: ((اگر با این همه دلائل روی گردان شوند به آنها بگو: من شما را به صاعقه ای همچون صاعقه قوم عاد و ثمود تهدید می کنم )) (فان اعرضوا فقل انذرتکم صاعقة مثل صاعقة عاد و ثمود ).

از آن بترسید که همان صاعقه های مرگبار و آتش زا و در هم کوبنده به سراغ

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 234@@@

شما بیاید و به زندگی ننگین شما خاتمه دهد.**(فاء ) در (فان اعرضوا ) بنا بر آنچه گفته شد (فاء تفریع ) است، و این انذار کوبنده را فرع بر اعراض از آیات توحیدی پیشین قرار می دهد.***

در آغاز این سوره خواندیم بعضی از سران مشرکان مکه مانند ((ولید بن مغیره )) (و به روایتی عتبة بن ربیعه ) برای تحقیق پیرامون قرآن و دعوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) خدمتش آمدند و سؤالاتی کردند و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در ضمن پاسخ آیات آغاز این سوره را برای آنها تلاوت کرد، هنگامی که به آیات فوق رسید و آنان را به صاعقه ای همچون صاعقه عاد و ثمود تهدید نمود چنان تکان خوردند و در وحشت فرو رفتند که دیگر قادر به ادامه سخن نبودند، برخاستند به سوی گروه خود بازگشتند، و تأثر شدید خود را از این کلمات اضطراب انگیز بیان کردند.

((صاعقه )) به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) صدای مهیبی است که در جو ایجاد می شود و آتش یا مرگ یا عذاب همراه دارد به همین جهت است که گاهی صاعقه را به مرگ، و گاه به آتش اطلاق می کنند ).

((صاعقه )) طبق تحقیقات دانشمندان امروز جرقه عظیم الکتریسته است که در میان قطعه ابری که بار مثبت دارد با زمین که بار منفی دارد ایجاد می شود و معمولا به نوک کوهها، درختان و هر شیء مرتفع و در بیابانهای مسطح به انسانها و چارپایان می خورد، حرارت آن به قدری زیاد است که هر چیزی در میان آن قرار گیرد تبدیل به خاکستر می شود، و صدای مهیب و زمین لرزه شدیدی را در همان نقطه به همراه دارد، و می دانیم خداوند گروهی از اقوام سرکش پیشین را به وسیله آن مجازات کرد، و عجیب اینکه با تمام پیشرفتهای علمی که نصیب بشر شده هیچ وسیله ای برای دفع آن وجود ندارد و انسان از مبارزه با آن عاجز است.

اما چرا از میان همه اقوام در اینجا انگشت روی قوم عاد و ثمود گذاشته شده است؟.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 235@@@

این به خاطر آن است که عرب از وضع آنها آگاهی داشته، و آثار ویرانه های شهرهای آنها را با چشم خود دیده بودند، بعلاوه به حکم آنکه یک قوم بیابان گرد بودند از خطرات صاعقه به خوبی آگاهی داشتند.

سپس می افزاید: ((به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبران الهی از هر سو، از پیش رو و پشت سر، به سراغشان آمدند و آنها را به پرستش ‍ خدای یگانه دعوت کردند )) (اذ جائتهم الرسل من بین ایدیهم و من خلفهم الا تعبدوا الا الله ).

تعبیر ((من بین ایدیهم و من خلفهم )) ممکن است اشاره به همان باشد که در بالا گفتیم یعنی پیامبران الهی از تمام وسائل هدایت و تبلیغ استفاده کردند، و از هر دری ممکن بود وارد شدند تا در دل این سیاهدلان نفوذ کنند.

و نیز ممکن است اشاره به پیامبرانی باشد که در زمانهای مختلف در میان این اقوام آمدند و ندای توحید سر دادند.

اما ببینیم آنها در برابر تلاش عظیم و گسترده این رسولان الهی چه پاسخی گفتند؟!

می فرماید: ((آنها گفتند: اگر پروردگار ما می خواست فرشتگانی نازل می کرد تا دعوت او را به ما ابلاغ کنند نه انسانهائی همانند خود ما )) (قالوا لو شاء ربنا لانزل ملائکة ).

اکنون که چنین است ما به طور مسلم به آنچه شما به آن فرستاده شده اید کافریم، و اصلا اینها را از سوی خداوند نمی دانیم (فانا بما ارسلتم به کافرون )

مفهوم این سخن آن نیست که شما رسولان خدائید و ما به رسالت شما ایمان نمی آوریم، بلکه منظور این است شما اصلا رسالتی ندارید فقط ادعائی بی اساس می کنید و به همین دلیل ما تسلیم سخنان شما نخواهیم شد (بنابراین منظور از جمله ((ما ارسلتم به )) یا استهزاء و سخریه است و یا مقصود این است که طبق ادعای

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 236@@@

شما چنین رسالتی دارید ).

این همان بهانه ای است که قرآن کرارا از منکران دعوت انبیا نقل می کند که انتظار داشتند پیامبر الهی همیشه فرشته ای باشد، گوئی بشر هرگز شایستگی این مقام را ندارد، چنانکه در آیه 7 سوره فرقان نیز آمده است، و قالوا ما لهذا الرسول یاکل الطعام و یمشی فی الاسواق لو لا انزل علیه ملک فیکون معه نذیرا: ((آنها گفتند: چرا این پیامبر غذا می خورد، و در بازارها راه می رود؟ چرا لااقل فرشته ای بر او نازل نشده تا همراه وی مردم را انذار کند ))؟!

بی خبر از آنکه رهبر انسان باید از نوع انسان باشد، تا به دردها و نیازها و مشکلات و مسائل مختلف زندگی او آشنائی داشته باشد، تا بتواند قدوه و اسوه او گردد، لذا قرآن در آیه 8 سوره انعام تصریح می کند که ((اگر او را فرشته قرار می دادیم حتما وی را به صورت انسانی در می آوریم ))! (و لو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا ).

در آیات بعد چنانکه روش قرآن است بعد از ذکر اجمال به تفصیل درباره عاد و ثمود پرداخته، می گوید اما قوم عاد در زمین بدون حق تکبر کردند.

(و هر کبری ناحق است ) تا آنجا که گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است ))؟! (فاما عاد فاستکبروا فی الارض بغیر الحق و قالوا من اشد مناقوة ).

می دانیم آنها جمعیتی بودند که در سرزمین احقاف در ناحیه ((حضرموت )) در جنوب ((جزیره عربستان )) زندگی داشتند، و از نظر قدرت جسمانی، و تمکن مالی، و تمدن مادی کم نظیر بودند، قصرهای زیبا و قلعه های محکم می ساختند، مخصوصا بر مکانهای مرتفع بناهائی که نشانه قدرت و وسیله خودنمائی بود بر پا می کردند، مردمانی خشن و جنگجو بودند، و این قدرت ظاهری آنها را سخت مغرور کرده بود چنانکه خود را جمعیتی شکست ناپذیر و برتر از همه می پنداشتند،

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 237@@@

و به همین دلیل در برابر خدا و پیامبرشان ((هود )) به طغیان و سرکشی و تکذیب و انکار برخاستند.

اما قرآن در پاسخ این ادعا می گوید: آیا آنها نمی دانستند خداوندی که آنان را آفریده از آنها قویتر است ))؟! (او لم یروا ان الله الذی خلقهم هو اشد منهم قوة ).

نه تنها خالق آنها که خالق تمام آسمانها و زمین است، اصلا این دو قدرت قابل مقایسه نیست، قدرت ناچیز وابسته فانی کجا، و قدرت بی انتهای جاودانی و ذاتی حق کجا؟ و خاک را با آفریننده افلاک چه نسبت؟ ما للتراب و رب الارباب؟.**در واقع این تعبیر شبیه جمله (الله اکبر ) است که خدا را برتر و بالاتر از همه موجودات معرفی می کند، در حالی که اصلا این دو قابل مقایسه نیستند، ولی چون خداوند با زبان ما با ما سخن می گوید این تعبیرات در کلام او دیده می شود.***

در پایان آیه می افزاید: ((آنها بر اثر این پندار بی اساس پیوسته آیات ما را انکار می کردند )) (و کانوا بایاتنا یجحدون ).

آری انسان بی مایه و کم ظرفیت هنگامی که مختصر قدرتی در خود احساس کند سر به طغیان بر می دارد، و حتی گاه از بی خردی به مبارزه با قدرت خدا برمی خیزد، و خداوند بزرگ چقدر ساده و آسان با یک اشاره عوامل حیاتشان را به عامل مرگشان تبدیل می کند، چنانکه در همین ماجرای عاد در آیه بعد اضافه می کند: ((سرانجام تند بادی شدید و پر صدا و هول انگیز و سرد و سخت، در روزهائی شوم و پرغبار، بر آنها فرستادیم، تا عذاب خوار کننده را در زندگی دنیا به آنها بچشانیم )) (فارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی ایام نحسات لنذیقهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا ).

این تند باد عجیب چنانکه در آیات دیگر قرآن آمده چنان آنها را از زمین

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 238@@@

بلند می کرد و زمین می کوبید، همچون تنه های درخت خرما که از ریشه کنده شده باشد.**سوره قمر آیه 19 _ 20، و سوره الحاقه آیه 6 به بعد.***

این تند باد هفت شب و هشت روز می وزید، و تمام زندگی این قوم جبار خود خواه مغرور را در هم می کوبید، و جز ویرانه ای از آن قصرهای پرشکوه و زندگی مرفه و اموال سرشار باقی نماند.

در پایان آیه می گوید: تازه این عذاب دنیا است، ((و عذاب آخرت از آن هم خوار کننده تر است )) (و لعذاب الاخرة اخزی ).

به گونه ای که تمام این مجازاتهای دردناک در مقابل آن جرقه ای است در برابر دریای آتش!

و از همه سختتر اینکه ((هیچکس به یاری آنها نمی شتابد، و از هیچ سو یاری نمی شوند )) (و هم لا ینصرون ).

آری آنها یک عمر تلاش کردند که خود را بزرگ نشان دهند، خداوند هم به هنگام عذاب مجازاتی خوار کننده در این دنیا و جهان دیگر برای آنان قائل شده است، تا بینی این متکبران مغرور را بر خاک بمالد.

((صرصر )) (بر وزن دفتر ) در اصل از ماده صر (بر وزن شر ) به معنی محکم بستن است، و به همین جهت کیسه ای را که در آن پول می گذاردند و در آن را محکم می بستند صره (بر وزن طره ) می نامیدند، سپس به بادهای بسیار سرد یا پر سر و صدا، و یا مسموم و کشنده، اطلاق شده است، و شاید تند باد عجیبی که قوم عاد را در هم کوبید دارای همه این صفات سه گانه بوده است.

((ایام نحسات )) به معنی روزهای نحس و شوم است، و بعضی آن را به معنی روزهای پر گرد و غبار، یا روزهای بسیار سرد دانسته اند، جمع این سه معنی نیز در آیات مورد بحث ممکن است.

@@تفسیر نمونه، جلد: 20، صفحه: 239@@@

امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) به عنوان یک درس بیدار کننده اخلاقی در یکی از خطبه های نهج البلاغه انگشت روی همین داستان قوم عاد گذارده چنین می فرماید: و اتعظوا فیها بالذین قالوا: من اشد منا قوة حملوا الی قبورهم، فلا یدعون رکبانا، و انزلوا الاجداث فلا یدعون ضیفانا، و جعل لهم من الصفیح اجنان، و من التراب اکفان، و من الرفات جیران:

((در این دنیا از کسانی پند گیرید که می گفتند: چه کسی از ما نیرومندتر است؟ اما همانها را به سوی قبرهایشان حمل کردند، در حالی که اختیاری از خود نداشتند، و درون قبرها وارد شدند، در حالی که میهمان ناخوانده ای بودند، در دل سنگها خانه های قبر برای آنان ساخته شد، و از خاک کفنها، و از استخوانهای پوسیده همسایگان!**(نهج البلاغه ) خطبه 111.***