تربیت
Tarbiat.Org

مقامات العلیه (مختصر معراج السعاده نوشته ملا احمد نراقی)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

25- گناهکاری و اصرار بر معاصی‏

صفت بیست و پنجم، گناهکاری و اصرار بر معاصی حضرت باری و عدم پشیمانی از گناهان است، مروی است که جناب امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند که دندان خود را بخنده ظاهر مساز و حال آنکه اعمال قبیحه از تو صادر شده و شب ایمن مخواب و حال آنکه گناه از تو سر زده باشد، و از جناب صادق (علیه السلام) است که فرمود: کسی که قصد گناهی نماید مبادا که پیرامون آن گردد چه بسیار باشد که از بنده گناهی سر زند و پروردگار او را ببیند پس بفرماید قسم بعزت و جلال خودم که بعد از این تو را نیامرزم و نیز روایت شده که عمل بد زودتر در صاحب خود اثر میکند از کارد در گوشت، و اخبار درین معنی بسیار است، پس زنهار گمان میکنی که ممکن باشد که به وبال گناه خود گرفتار نشوی ببین چگونه حقتعالی از ترک اولائی از پیغمبران نگذشت و از ایشان مؤاخذه فرمود، آیا به گوشت نرسیده است که جدت حضرت آدم صفی که مسجود ملائکه بود به سبب یک ترک اولائی او را از بهشت بیرون کردند و حلل و زیور بهشتی از او گرفتند پس آدم (علیه السلام) بعد از آن ترک اولی مدت دویست سال گریست تا خدا توبه او را قبول کرد، پس هرگاه مؤاخذه شوند یکی از مقربان درگاه الهی بسبب یک ترک اولی پس چگونه خواهد شد حال دیگر آنکه هر روز گناهان از ایشان سر می‏زند و آنرا سهل می‏شمارند.
جائیکه برق عصیان بر آدم صفی زد - ما را چگونه زیبد دعوی بیگناهی‏
و بعلاوه این معاصی کثیره آنکه بسبب یک طاعت ناتمام خود طمع غفران و دخول در جنان دارند و چه خوش فرموده شیخنا البهائی در این مقام:
جد تو آدم بهشتش جای بود - قدسیان کردند مر وی را سجود
یک گنه ناکرده گفتندش تمام - مذنبی مذنب برو بیرون خرام‏
تو طمع داری که با چندین گناه - داخل جنت شوی ای روسیاه‏
توبه
و ضد اصرار بر گناه توبه است، و آن پشیمانی از گناه است از اینجهت که معصیت حقتعالی است، و حقیقت آن به سه چیز متحقق میگردد اول بقوت ایمان و دانستن ضرر گناهان و آنکه آنها حجابند مابین بنده و محبوب دوم پشیمانی و ندامت از کرده خود به این معنی که دل او محزون شود بسبب یاد آوردن آن عمل و آرزو کند که کاش آن عمل از او سر نزده بود، سوم ترک آنچه مرتکب آن است از معصیت در حال و عزم بر ترک آن در همه عمر و قصد تلافی نمودن آن اگر قابل تلافی باشد پس پشیمانی و عزم بر ترک در قبول هر توبه کافی نیست، بلکه باید تدارک حق آن نیز بشود زیرا که گناهی که از آدمی سر زده یا محض حق الله است و غیر خدا را آن حقی نیست یا حق الناس نیز در آن هست، و صورت اول نیز بر دو قسم است یا چیزی است که قضا و تلافی ندارد چون شرب خمر و زدن ساز و امثال اینها پس توبه آن همان پشیمانی و عزم بر ترک آن است، و یا چیزی است که قضا دارد و چون نماز و روزه و زکوة و خمس و حج و کفاره و امثال اینها و در اینها بعلاوه پشیمانی و عزم بر ترک قضای آنها است بقدر امکان، و صورت دوم که حق‏الناس است پس آن حق یا حق مالی است یا بدنی است یا عرض پس اگر مالی باشد و قدرت بر رد آن بصاحبش داشته باشد رد نماید و اگر تنگ‏دست است استحلال جوید و اگر قدرت باشد و صاحبش معلوم نیست بفقراء دهد و اگر در صورت تنگدستی صاحبش بحل ننمود ترا یا دست‏رس به صاحبش نداری طلب آمرزش کن و افعال حسنه کن از برای صاحبش و تضرع و زاری بدرگاه حقتعالی نما که صاحبش را در قیامت از تو راضی نماید و اگر حق بدنی باشد تمکین کن صاحبش را از تو قصاص کند یا به احسان و انعام او را از خود راضی بساز اگر بصاحبش دست‏رس داری والا باز همان تضرع بدرگاه خدا و استغفار و عبادات است که برای صاحبش، و اگر حق آبروئی باشد مثل آنکه غیبت کرده‏ای یا بهتان بکسی زده‏ای یا فحش داده‏ای یا دلی شکسته‏ای پس باید که اگر مظنه غیظ صاحب حق نباشد از او استحلال کنی و اگر نه بجهت او استغفار نمائی و در زیادتی افعال حسنه برای او کوشی که عوض حق او بشود و باید در بهتان نیز بروی نزد آنکسی که نزد او بهتان گفته بودی و اقرار بکذب خود نمائی در جمیع صوری که حق‏الناس است حق الله هم هست و باید تلافی حق الله نیز به پشیمانی و عزم بر ترک شود.
و بدانکه توبه از معاصی سرمایه سالکین و موجب محبت رب العالمین است، از حضرت باقر (علیه السلام) منقول است که خداوند خوشحال‏تر می‏شود و بتوبه بنده خود از مردی که در شب تار در بیابانی مرکب و توشه خود را گم کرده باشد و ناگاه آنرا پیدا کند و حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: که خدای تعالی دوست میدارد از بندگان خود پرگناه و پرتوبه را و مستور نماند که علماء گفته‏اند: توبه واجب فوری است و بمنزله تریاقست از برای سموم گناهان. و تسویف و تأخیر آن مردد است ما بین دو خطر عظیم یکی رسیدن اجل و گذشتن وقت تدارک، و دیگر تراکم ظلمت‏های معاصی بر دل و مجتمع گشتن آن تا بمرتبه طبع رسد که قابل محو نباشد چنانچه جناب لقمان به پسر خود فرمود: که ای فرزند توبه را تأخیر مکن که مرگ ناگاه رسد، و هر که تأخیر بیندازد توبه را یکی از دو خطر عظیم می‏رسد. اگر زنده ماند دل او را زنگ معصیت میگیرد و سیاه و تیره می‏شود و دیگر از آن محو نمیگردد و اگر مرگ او را گرفت دیگر مهلت تلافی نمی‏یابد. پس ای آنکه عمر خود را بعصیان پروردگار صرف کرده‏ای از خواب غفلت برخیز و فکر کن برای روز رستخیز.
تاکنون کردی گنه دیگر مکن - تیره کردی آب افزونتر مکن‏
و بدانکه توبه‏ای که جامع جمیع شرایط باشد در درگاه الهی مقبول است.
و مخفی نماند که گناهان بر دو قسم است، کبیره که ارتکاب آن بدون توبه آدمی را از عدالت بیرون میبرد و مستحق عقوبت الهی میکند، و دیگری صغیره است که بدون اصرار بر آن از عدالت بیرون نمیرود و اگر اجتناب از کبائر کند ارتکاب آنها مقرون بعفو است و حقتعالی بفضل خود آنها را میبخشد و آراء اکابر در عدد کبائر مختلف است، شیخنا المحقق شیخ بهائی - زید بهائه - در شرح حدیث سوم از کتاب اربعین اشاره باختلاف آراء اصحاب کرده فرموده که: قومی گفته‏اند که کبیره هر گناهی است که حقتعالی در قرآن وعده عقاب بر آن فرموده باشد، و بعضی دیگر گفته‏اند که کبیره گناهی است که شارع مقدس از برای او حدی تعیین کرده یا تصریح کرده باشد در او بوعید و عقاب، و طایفه دیگر گفته‏اند که کبیره هر گناهی است که اظهار کند کمی اهتمام فاعلش را به دین، و دیگران گفته‏اند که کبیره هر گناهی است که معلوم شد حرمت او بدلیل قاطع، و دیگری گفته که هر گناهی که وعید شدید بر آن در کتاب یا سنت است کبیره است، و از ابن مسعود روایت شده که گفت بخوانید از سوره نساء تا آیه شریفه ان تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفر عنکم سیئاتکم(190) پس از اول سوره تا این آیه هر چه نهی از آن شده کبیره است، و جماعتی گفته‏اند که گناهان تمامی کبیره‏اند بسبب اشتراک آنها در مخالفت امر و نهی شارع، لکن گاهی اطلاق می‏شود صغیره و کبیره بر گناه بالنسبه بمرتبه بالا و پایین او؛ مثل بوسیدن زن اجنبیه صغیره است بالنسبه به مرتبه بالا که زنا باشد، و کبیره است بالنسبه بمرتبه نازله که نگاه به شهوت باشد. شیخ جلیل امین الاسلام ابو علی طبرسی طاب ثراه در کتاب مجمع البیان اینقول را نقل کرده و بعد فرموده همین است مذهب اصحاب ما رضوان الله علیهم چه آنکه آنها گفته‏اند که گناهان تمام کبیره است لکن بعضی از آنها بزرگتر از بعضی دیگر است، و صغیره در میان گناهان نیست، بلکه صغیره بودن امر نسبی است که بالنسبه بگناه بزرگتر صغیره گفته می‏شود. انتهی. و قوم دیگر گفته‏اند که کبیره هفت است، شرک بخدا و قتل نفس محترمه، و رمی زنهای عفیفه، و خوردن مال یتیم، و زنا، و فرار کردن از جهاد، و عقوق مادر و پدر، و در این باب نیز حدیثی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده‏اند و بعضی بر این عدد سیزده گناه دیگر افزوده‏اند که آن لواط است و سحر و ریا و غیبت و قسم دروغ و شهادت زور و شرب خمر و ترک احترام کعبه معظمه، و دزدی و شکستن بیعت امام و اعرابی شدن بعد از هجرت و نامیدی از رحمت خدا و ایمن شدن از عذاب الهی.
(اعرابی شدن: یعنی ساکن شدن در بادیه، و شاید در این زمان‏ها رفتن به بلادی باشد که در آنجا عالمی نباشد، و نتوان در آنجا مسائل دین خود را اخذ نمود، چنانکه علامه مجلسی طاب ثراه فرموده.)
و بعضی چهارده گناه دیگر را اضافه کرده‏اند: خوردن میته و خون، و گوشت حیوانی که بغیر نام خدا ذبح شده باشد در غیر ضرورت، و رشوه گرفتن، و قمار بازی کردن، و کیل و وزن را کم کردن، و یاری ظلمه کردن، و حبس حقوق مردم بدون پریشانی، و اسراف در مال، و مال صرف کردن در حرام، و خیانت در مال مردم، و اشتغال به ملاهی مانند دف و تنبور و تار و امثال اینهاء و اصرار بر گناهان، و این چهارده گناه در کتاب عیون الاخبار از حضرت امام رضا (علیه السلام) نقل شده. پس این ده قول است در ماهیت گناه کبیره، و نیست از برای هیچکدام دلیلی که نفس بر آن مطمئن شود شاید در اخفای آن مصلحتی باشد که عقلهای ما به آن راه ندارد، چنانچه مخفی شده شب قدر و نماز وسطی و غیر اینها و اصحاب حدیث نقل کرده‏اند از ابن عباس پرسیدند از گناهان کبیره که آیا آنها هفت است؟ گفت: آنها به هفتصد نزدیکتر است تا هفت، و علامه مجلسی در حق الیقین کلام را در اینمقام فی الجمله بسط داده و فرموده که والد حقیر در بعضی از تصانیف خود آنها را جمع کرده است، پس هر که طالب تفصیل است رجوع بکلمات مجلسیین کند.