صفت چهاردهم، مراء(162) و جدال است، که عبارتست از اعتراض بر سخن غیر و اظهار نقص و خلل آن بقصد پست کردن آن شخص و اظهار زیرکی خود بدون فائده اخروی و آن از اخلاق مذمومه است، خواه در مسائل علمیه باشد یا غیر آن اعتراض بحق باشد یا باطل، مگر آنکه متعلق به مسائل دینیه باشد و غرض فهمانیدن یا فهمیدن حق بوده باشد که در این صورت ضرر ندارد و آنرا مراء نگویند بلکه ارشاد و هدایت گویند، و علامت آن آن است که مضایقه نداشته باشی که مطلب حق از غیر تو ظاهر شود بخلاف مراء که اگر حق از او ظاهر شد بدحال میشوی و خواهی آنچه تو میگوئی صحیح باشد، و این صفت خبیثه باعث حقد و حسد و هیجان غضب است، و در حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم است که حقیقت ایمان بنده کامل نمیشود مگر وقتیکه مراء و جدال را ترک کند اگر چه حق با او باشد، و شکی نیست که این صفت مذموم اگر قوت گیرد کار بجائی رسد که صاحب آن مثل سگ درنده متصل راغب میشود که با هر کس در افتد، و همیشه در پی آن است که سخنی از کسی بشنود و در آن دخل و تصرف کند و دنبال او گیرد و از آن لذت یابد خصوصاً در مجمعی که بعضی از ضعفاء العقول باشند که آنشخص را به این صفت خبیثه ستایش کنند، و گویند فلانی جدلی یا حراف یا نطاق بیبدلی است و کسی او را ملزم نمیتواند کرد(163) و آن احمق به این شاد میشود و غافل است از خباثت باطنیه آن، و غالباً مایل است که طرف مباحثه او جاهل و نادانی باشد تا بر او غلبه تواند نمود، و بیچاره نمیداند که هر که با نادانتر از خود مجادله کند تا بدانند که دانا است بدانند که نادان است، و خصومت که لجاج کردن در کلام است از جهت استیفای مطلب و مقصود خود نیز مذموم است، و اخبار بسیار نیز در بدی آن وارد شده، و بس است در این مقام حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم که فرمودند هرگز جبرئیل بنزد من نیامد مگر اینکه مرا موعظه کرد و آخر کلامش این بود که زنهار! احتراز کن از لجاج و تنگگیری بر مردم که آن عیب آدمی را ظاهر و عزت او را تمام میکند، و فرمود: دشمنترین مردم در نزد خدا لجوج خصومتکن است و مخفی نماند که خصومت بجهت اثبات حق مالی یا حق ثابتی دیگر که شرعاً مستحق آن بوده باشد مذموم نیست بلکه آن خصومتی که مذموم است خصومت در طلب چیز باطل و بغیر حق است یا آنکه یقین به حقیت آن و استحقاق آن نداشته باشد.