تربیت
Tarbiat.Org

مقامات العلیه (مختصر معراج السعاده نوشته ملا احمد نراقی)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

20- محبت ثنا و کراهت از مذمت‏

صفت بیستم، محبت ثناء و مدحت و کراهت از مذمت است، و آن نتیجه حب جاه و از مهلکات است زیرا که چنین کس پیوسته طالب رضای مردم است. و گفتار و کردار خود را بر وفق خواهش و میل ایشان بعمل می‏آورد بسبب رجاء مدح و ترس از ذم و مطلقا ملاحظه رضای خالق منظور او نیست، پس بسا باشد که واجبات را ترک کند و محرمات را بعمل آورد و در امر بمعروف و نهی از منکر مسامحه نماید و از حق و انصاف تعدی کند و شبهه‏ای نیست که جمیع اینها باعث هلاکت است، و روایت شده که روزی مردی مدح دیگری را در خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم کرد، آنحضرت فرمود: که اگر آنکسی را که مدح کردی حاضر بود و به مدح تو راضی میبود و به این حالت می‏مرد داخل آتش میشد، و وارد شده که خاک بیفشانند بصورت کسانیکه مدح کنند مردم را در حضورشان و از برای صاحب این صفت چند مرتبه است، اول آنکه چنان طالب مدح باشد که اسباب آنرا ولو ارتکاب محرمات باشد بعمل آورد. دوم آنکه طالب مدح باشد اما نه آنکه محرمات را بجهت آن بعمل آورد بلکه بمباحات هر قدر که حاصل شود اکتفا کند، سوم آنکه طالب مدح نباشد، لکن اگر کسی او را مدح کرد نشاطی در او پیدا شود، چهارم مثل سوم لکن بعلاوه آنکه از این سرور و نشاط دلگیر باشد(179) مرتبه اولی باعث هلاکت بلکه عین هلاکت است، دوم در حدود آن است سوم نقصان است چهارم در مرتبه مجاهده است، و علاج این مرض آن است که ملاحظه کنی سبب نشاط و لذت خود را از مدح کردن که چه چیز است، آیا به کمالی است که در خود می‏بینی یا حب جاه و شهرت است یا امثال اینها، پس آنها را علاج کنی بدواهای آنها، و بعد از آن تأمل کنی در اینکه اغلب آن است که مداح حضوری خالی از مرضی و غرضی نیست بلکه مدح او دامی است از برای صید دین یا دنیای تو بعلاوه آنکه غالب مدحها از روی کذب و نفاق است پس احمق کسی است که منافقی در حضور او دروغی چند برهم ببافد و او را خوش آید، و چه خوش است در این مقام این پند از سعدی که: فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر که این رزق نهاده و آن دامن طمع گشاده. شعر:
الا تا نشنوی مدح سخنگوی - که اندک مایه نفعی از تو دارد
اگر روزی مرادش بر نیاری - دو صد چندان عیوبت برشمارد
و اما بدی کراهت از مذمت پس آن نیز بالمقایسه معلوم شد، و علاج آن، آن است که تأمل کنی اگر آنشخص در آن مذمت راستگو است و غرضش نصیحت است پس چه جای کراهت است؟ بلکه سزاوار است که شاد شوی و او را دوست خود دانی و سعی کنی در ازاله آن صفت مذمومه:
بنزد من آنکس نکو خواه توست - که گوید فلان چاه در راه توست‏
چه خوش گفت آن مرد دارو فروش - شفا بایدت داروی تلخ نوش‏
و اگر غرضش ایذای تو است باز هم باید شاد شوی و دشمنی او را در خود نگیری چه ترا آگاه کرد بعیبی که جاهل به آن یا به قبح آن بودی.
پسند آمد از عیب جوی خودم - که معلوم من کرد عیب بدم‏
و اگر در آن مذمت دروغگو بوده پس بدانکه افترای او کفاره گناهان تو است بعلاوه آنکه هر که میان خود و خدا از عیبی خالی باشد به عیب‏گوئی دیگران ضرری به او نمی‏رسد نه در دنیا و نه در عقبی، در عقبی معلوم است اما در دنیا بجهت آنکه تجربه شده و بشهرت هم پیوسته که سر بیگناه بپای دار میرود و به سر دار نمیرود بلکه غالب آن است که عیب گوئی در حق او باعث عزت و خوبی او و موجب ذلت و خواری عیبگو می‏گردد. و نعم ما قال العارف الرومی:
کی شود دریا به پوز سگ نجس - کی شود خورشید از پف منطمس‏
ای بریده آن لب و حلق و دهان - که کند تف سوی ماه آسمان‏
تف برویش باز گردد بیشکی - تف سوی گردون نیابد مسلکی‏
و علاج عملی حب مدح آن است که چون کسی مدح او را گوید روی از او بگرداند و سخن او را قطع کند و آنچه مقصود او است بعمل نیاورد تا بتدریج این صفت نقص از او زایل شود.