تربیت
Tarbiat.Org

مقامات العلیه (مختصر معراج السعاده نوشته ملا احمد نراقی)
حاج شیخ عباس قمی (رضوان الله علیه)

19- محبت جاه و شهرت‏

صفت نوزدهم، محبت جاه و شهرت است که از محبت مال بیشتر است و حقیقت این صفت تسخیر قلوب مردم و مالک شدن دلهای ایشان است و آن از مهلکات عظیمه است، و آیات و اخبار در مذمت آن بیشمار وارد شده است، و در خبر است که دو گرگ درنده که در جایگاه گوسفندان رها کرده باشند اینقدر از گوسفندان را فاسد نمیکند که دوستی مال و جاه در دین مسلمان، و نیز وارد شده که: همانا بَدان شما کسانی هستند که دوست دارند در عقب ایشان کسی راه رود، و در روایت دیگر بس است مرد را از بدی اینکه انگشت نمای مردم باشد، مجملاً در این باب اخبار بسیار ورود یافته و بعلاوه آن اخبار بر هر که فی الجمله از شعور نصیبی داشته باشد ظاهر است که امر ریاست مورث بسی مفاسد عظیمه و منتج خسارتهای دنیویه و اخرویه است، هر طالب منصب و جاهی بجز ابتلای دین و دنیای خود را طالب نیست از زمان آدم تا این دم اکثر عداوتها و مخالفت‏ها با انبیاء و اوصیاء باعثی جز حب جاه نداشته.
آنچه منصب میکند با جاهلان - از فضیحت کی کند صد ارسلان(178)
و از مفاسد این صفت خبیثه آنکه همگی همت صاحب آن بر مراعات جانب خلق است پیوسته از روی ریا اعمال و افعال خود را در نظر مردمان جلوه میدهد و روز و شب متوجه آن است که چه کاری کند که منزله او در نزد مشتی از اراذل افزاید و به این سبب بوده که اکثراً اکابر و اعاظم از جاه و ریاست گریزان بوده‏اند لکن باید دانست که جمیع اقسام ریاست و جاه بدین مثابه نیست، بلکه بعضی از اقسام آن محبوب است، و تفصیل آن در غیر این مختصر است. و علاج آن بعد از تأمل در آیات و اخبار و کثرت آفات آن، آن است که فکر کنی نهایت فایده جاه و ریاست تا هنگام مردن است و پس از آن زائل خواهد شد و خود ظاهر است که چیزیکه در اندک زمانی بباد فنا رود. عاقل به آن خرسند نمی‏گردد و تأمل کن در آنکه حال تو هم چون کسانی خواهد بود که پنجاه سال قبل از این امراء و بزرگان بر در ایشان حلقه اطاعت زده و رعایا و زیر دستان سر بر خط فرمان ایشان نهاده بودند، و حال اصلاً از ایشان نشانی نیست و تو جز حکایتی از ایشان نمی‏شنوی پس چنان تصور کن که پنجاه سال دیگر هم حال تو چون حال ایشان خواهد بود و آیندگان حکایت تو را خواهند گفت و شنود تا چشم به هم زنی این پنجاه سال رفته و ایام تو بسر آمده. سعدی:
ریغا که بی‏ما بسی روزگار - بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دیماه و اردیبهشت - بیاید که ما خاک باشیم و خشت‏
تفرج کنان بر هوا و هوس - گذشتیم بر خاک بسیار کس‏
کسانیکه از ما به غیب اندرند - بیایند و بر خاک ما بگذرند
پس از ما بسی گل دهد بوستان - نشینند با یکدیگر دوستان‏
پس از این تأمل لختی تفکر کن در گرفتاری و غم و غصه ارباب ریاست و جاه، چه صاحب جاه دائم هدف تیر آزار معاندان و پیوسته از ذلت و عزل خود هراسان است، هر لحظه دامن خاطرش در چنگ فکر باطلی، گاهی در فکر مواجب نوکر و غلام و زمانی در پختن سوداهای خام، روزگارش به تملق‏گوئی بی‏سر و پایان بسر همی رسد، و عمرش بنفاق با این و آن به انجام می‏آید. نه او را در شب خوابی و نه در روز استراحتی و آرامی، و شرح این مقام بالاتر از آن است که در اینجا بگنجد. به همین قدر اکتفا می‏کنیم.
محبت گمنامی
و ضد محبت جاه محبت گمنامی است، که آن شعبه‏ای است از زهد و از صفات حسنه مقربین و از علائم اهل بهشت است و خدا دوست دارد شخص گمنام را بلکه در بعضی روایات است که: حقتعالی در مقام منت بر بعضی از بندگان خود میفرماید که آیا انعام به تو نکردم؟ آیا تو را از مردم پوشیده نداشتم؟ آیا نام تو را از میان مردم گم نکردم؟ بلی چه نعمت بالاتر از اینکه کسی خدای خود را بشناسد و بقلیلی از دنیا قناعت کند و کسی او را نشناسد چون شب درآید بعد از عبادت خود به امن و استراحت بخوابد و چون روز شود بخاطر جمع بشغل خود بپردازد، و از اینجهت بوده که اکابر دین و سلف صالحین کنج تنهائی را گزیده و در زاویه خمول خزیده و درِ آمد و شد خلق را بر روی خود بسته و از بزرگی و جاه خود را وارسته نموده بودند.