تربیت
Tarbiat.Org

راز شادی امام حسین(ع) در قتلگاه
اصغر طاهرزاده

زمینه‌های حکومت معاویه

با کشته‌شدن عثمان و رجوع مردم به علی(ع) و بیعت با آن حضرت، با تحریک امویان در داخل، فضای فرهنگی جامعه هرگز آماده‌ی برگشت به اسلامی نبود که باید باشد و معاویه نیز در شام همواره در حال توطئه بود تا علی(ع) امکان برگشت‌دادنِ اسلام به جامعه را پیدا نکند. تحمیل سه جنگ جمل و صفین و نهروان و کشته شدن حدود صدهزار انسان و بی‌سرپرست ماندن ده‌هاهزار خانواده و رواج برادرکشی و کینه‌های قبیلگی، همگی مانع آن شد که حضرت به تربیت معنوی جامعه آن طور که شایسته است اقدام کنند. به‌خصوص که در زمان خلفای گذشته نیز در این امر هیچ اقدامی صورت نگرفت و اکثر افراد جامعه در سطحی‌ترین شکل ممکن باقی‌مانده بودند و از همه مهم‌تر تقسیم جامعه به شیعه‌ی علی(ع) و شیعه‌ی عثمان بود که طرفین در حدّ تکفیر بر روی هم شمشیر می‌کشیدند و این‌ها زمینه‌ای بود تا معاویه پایه‌های امپراطوری خود را پایه‌ریزی کند و خلافت اسلامی به پادشاهی موروثی تبدیل شود و موجب احیای ارزش‌های جاهلی به جای ارزش‌های اسلامی گردد.
معاویه در سال پنجم قبل از بعثت ، از مادری به نام هند و پدری به نام ابوسفیان(95) متولد شد و در جنگ بدر و احد و احزاب بر ضد اسلام شرکت کرد. روزی پیامبر(ص) دیدند ابوسفیان بر شتر سرخ‌موی سوار است و معاویه آن را می‌راند و برادرش عُتبه زمام شتر را به دست گرفته است، فرمودند: «اللهم العن الرّاکب و القائد و السائق»؛ خدایا! سواره را و آن‌کس را که افسار شتر را می‌کشد و آن‌کس را که آن را می‌راند لعنت کن. بالأخره معاویه در فتح مکه مجبور به پذیرش اسلام شد و در سال هجدهم هجری بعد از آن که برادرش «یزید بن ابوسفیان» که حاکم شام بود مُرد، از سوی خلیفه‌‌ی دوم به حکومت شام منصوب شد و بعد از شهادت حضرت علی(ع) در سال چهلم و تحمیل صلح بر امام حسن(ع) توانست به آرزوی دیرینه‌ی خود برسد و به اسم خلیفه‌ی مسلمین، فرهنگ جاهلیت اموی را با قالب اسلامی حاکم نماید تا آن‌جایی که معاویه زمینه را برای ولایتعهدی فرزند میگسار و سگ‌بازش یعنی یزید فراهم کرد و در سال شصتم هجری به هلاکت رسید و یزید به جای او نشست.
همان‌طور که قبلاً در جریان مغیرة بن شعبه عرض شد که برای فرزندش مطرف نقل می‌کند، معاویه تلاش می‌کرد نام رسول خدا(ص) را دفن کند، سراسر خلافت خود را بر مبنای حذف اسلام مدیریت کرد، از رذائل اخلاقی او که در کتب معتبر نقل کرده‌اند سخنی به میان نمی‌آوریم، آنچه برای ما مهم است توجه به نقش امویان در هَدم اسلام و تلاش حضرت علی(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در جلوگیری از نقشه‌ی آن‌ها است تا جهان اسلام خط مکتب اسلام را از خط آن‌ها جدا نمایند و آن حرکات و افکار به اسم اسلام تمام نشود.
تفاوت نگاه به خلیفه‌ی اول و دوم و سوم با نگاه به معاویه از آن جهت است که معاویه نسبت به خلفاء، رویکرد دیگری دارد به همین جهت در موقعی که حضرت علی(ع) خلافت را به دست داشتند همه‌ی همّت خود را بر آن گذاردند که جامعه را از فتنه‌ی معاویه آگاه کنند. در خطبه‌ی 162 نهج البلاغه هست که یکی از یاران حضرت اشاره به حوادث بعد از رحلت رسول خدا(ص) می‌کند و از ایشان می‌پرسد: چگونه مردم شما را از این مقام که شایسته‌تر از بقیه بودید باز داشتند؟ حضرت خطاب به او فرمودند: ای برادر اسدی این حرف در چنین شرایطی حرف نسنجیده‌ای است و پس از اشاره به واقعه‌ای که گذشت می‌فرمایند: فعلاً از غارتی که صدای آن در گوشه و کنار بلند است سخن بگو که آن داستان پسر ابی سفیان است و نفاقی که در میان است و تلاشی که می‌خواهند با آن نور خدا را خاموش کنند.