تربیت
Tarbiat.Org

راز شادی امام حسین(ع) در قتلگاه
اصغر طاهرزاده

به حاشیه‌رفتن معنویت!

پس اگر حضرت زینب(س) یا سایر ائمه(ع) جریان سیدالشهداء(ع) را به روز دوشنبه و رحلت رسول خدا(ص) و سقیفه مرتبط می‌کنند برای آن است که ما را به تأمل و تفکری دعوت کنند که بتوان معضلات اجتماعی خود را به طور ریشه‌ای حل کنیم و به افکار و دیدگاه‌هایی که منجر به این مشکلات می‌شود نظر نماییم و بفهمیم تفکری که معنویت را به حاشیه می‌راند، هرچند با ظاهر اسلامی به میدان بیاید، در نهایت، با حقیقی‌ترین روشِ اصلاح امور که در امامی معصوم(ع) تجلی می‌یابد، به مقابله بر می‌خیزد. در ابتدا هیچ‌كس فكر نمی‌كرد با تفکری که در سقیفه ظهور کرد كار به قتل فرزند پیامبر بكشد، ولی چون پس از رحلت رسول خدا(ص) یادشان رفت كه قرآن آمده است تا بشر را آسمانی كند غدیر فراموش شد و امام به شهادت رسید. آسمانی‌شدن بشر ممکن نیست مگر این‌که کسی مدیریت جامعه را در دست بگیرد که به عنوان انسانی معصوم، با باطن قرآن مرتبط باشد، همان شخصیت‌هایی که ابتدا قرآن آن‌ها را به عنوان اهل البیت، عین عصمت و طهارت معرفی کرد(28) و سپس فرمود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ * فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ * لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»؛(29) آن قرآن، قرآن بلند‌مرتبه‌ای است که در کتابی پنهان و دور از دسترس همه قرار دارد و هیچ‌کس نمی‌تواند با آن تماس پیدا کند مگر آن مطهرون و اهل عصمت و طهارت. وقتی مقصد اصلی قرآن فراموش شد هم سقیفه جای غدیر می‌نشیند و هم یزید جای حسین(ع)‌ و هم امام در کربلا شهید می‌شوند.
افتخار ابدی بر آن‌هایی باد كه بی‌سروصدا در آن غوغای سقیفه متوجّه‌ی غدیر شدند و ما را وابسته به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نمودند. اکثر مسلمانان تحت تأثیر فضایی قرار گرفتند که اصحاب صحیفه(30) در سقیفه پدید آوردند و لذا ابتدا تعداد شیعیان كم بود امّا همین تعداد کم، به‌خوبی درك كردند كه اهل سقیفه در نهایت كارشان به كجا خواهد كشید، و به همین جهت شیعه دامن ائمه(ع) را گرفت.
مؤمن واقعی کسی است که به حقایق قدسی و معنوی عالم ایمان دارد و متوجه نقش فعّال آن‌ها در تمام مناسبات بشری است. در مقابل چنین بینشی، آن بینشی که در عین پذیرش اسلام، معتقد به نقش فعّال امور معنوی نیست، به انسان‌های قدسی و معنوی توجهی ندارد، و سقیفه بر همین اساس پایه‌گذاری شد، به طوری که کارگزاران آن معتقد نبودند برای امور جامعه نیازمند انسانی هستند که با عالم قدس و معنویت ارتباطی خاص دارد.
نظام سرمایه‌داری با تکیه بر لیبرال دموکراسی، گمان کرد با کار و تولید می‌تواند امور جامعه را سر و سامان دهد و جایی برای رهنمودهای انبیای الهی در مناسبات اقتصادی و اجتماعی قائل نبود و نه تنها معنویت را به چیزی نگرفت، بلکه روحیه‌ی کینه‌ورزی با امور معنوی را تقویت نمود و درنتیجه بشر را امروز با بحرانی این‌چنین سهمگین روبه‌رو کرد. همان بحرانی که جهان اسلام با حضور امویان با آن روبه‌رو شد، بحران مقابله با قداست‌ها که منجر به شهادت حضرت امام حسین(ع) شد. ریشه‌ی همه‌ی این‌ بحران‌ها - اعم از بحران‌های دوران اموی، و یا بحران‌های جهان امروز - را باید در توجه بیشتر به زمین و غفلت از آسمان معنویت جستجو کرد، این روحیه در سقیفه به یک نحو ظاهر شد و در مارکسیم لنینیسم به نحوی دیگر و در لیبرال دمکراسی به صورتی دیگر.
در سقیفه هیچ کس منکر آن نبود که رسول خدا(ص) فرموده‌اند: «اَلْحَقُّ مَعَ عَلِی وَ عَلِی مَعَ الْحَق»؛(31) حق همواره با علی(ع) همراه است و علی(ع) نیز همواره با حق است. این حدیث و امثال آن را همه از زبان پیامبر(ص) شنیده بودند و در کتاب‌های خود نیز آن‌ها را آورده‌اند، منتها در سقیفه روحیه‌ای حاکم بود که تصور می‌کرد برای اداره جامعه به چیزی غیر از شریعت الهی احتیاج است و آن زرنگی‌های حاکمان است و باید گروهی بر سر کار آید که با اندیشه‌ی بشری جامعه را اداره کند و امور دیانت را برای امور شخصی بگذارد. این‌ها اعتراض‌های حضرت زهرا(س) را به چیزی نگرفتند که فرمودند با این کار در امور دنیایی و آخرتی ناکام می‌شوید،(32) و متأسفانه بعد از روبه‌روشدن با ناکامی‌ها و بحران‌ها، باز هم آن‌طور که باید و شاید ریشه‌ی مشکل را تحلیل نکردند، تا آن‌که حضرت امام حسین(ع) در کربلا عمق فاجعه را نمایاند، و روشن کرد وقتی اصالت به منافع دنیایی داده شود بهترین انسان‌ها به مسلخ می‌روند و در نتیجه جامعه یک روز هم روی خوش به خود نخواهد دید، هم‌چنان که با غفلت از مرحوم مدرّس مردم ایران بیست سال گرفتار رضاخان شدند.