وقتی متوجه شدیم خداوند با مدد کامل خود تقاضای حضرت سیدالشهداء(ع) را برآورده کرد تا حضرت به بهترین نحو مأموریت خود را انجام دهند و به زیباترین شکل کربلا بروز کرد، میفهمیم چرا در آخر زیارت عاشورا در سجده ندا سر میدهیم: «اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاكِرِینَ لَكَ عَلَى مُصَابِهِمْ»، خدایا! حمد تو را، حمد شکرگذارانی که میدانند چگونه بر مصائبشان شکرگذاری کنند.
به نظرم با بحثی که گذشت راز حمدهایی را كه در سجدهی زیارت عاشورا به تأسّی از وجود مقدس امام باقر(ع) و امام صادق(ع) انجام میدهید، دانسته باشید و اینکه چرا ما نیز خدا را شکر میکنیم که چگونه جهان اسلام را از ظلمات فرهنگ اموی آزاد کرد.
در آخر زیارت عاشورا در حین سجده، عرضه میداری خدایا! حمد تو را، آن هم حمد شکرگذاران به جهت آن مصیبتی که بر حسین(ع) و یارانش وارد شد و آن همه نتیجه داد و حسین(ع) را مسرور نمود. عرضه میدارید، خدایا شكر، تازه شكر آنهایی كه شاكر هستند. حمد شاكرین، یعنی حمد آنهایی كه در نعمتها منعم را میبینند به جهت مصیبتی كه بر اصحاب کربلا وارد شده است! این طور سخنگفتن به اصطلاح؛ یکنوع «پارادوكس» است، چون اگر مصیبت است پس چرا جای شكر دارد و اگر چیزی است که شكر دارد، چرا مصیبت است؟ آری مصیبت بزرگی بود که سایهی امویان خواست چهرهی اسلام را تیره و تار کند و تا شهادت بهترین فرزندان اسلام جلو آمدند، ولی حمد خدا را به جهت زیبائیهایی که به دست امام حسین(ع) و یاران او نمایان ساخت و بهترین چهره از اسلام را به نمایش گذاشت. در ادامه میگوئید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی»؛ «رَزِیَّت» هم به همان معنای مصیبت است میفرماید «الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی» حمد خدا را به جهت مصیبت بزرگ من که در آن مصیبت لطف خدا نمایان شد و امام به نتیجهای که باید میرسیدند، رسیدند، هر چند از جهتی مصیبت بود، آن هم مصیبتی بر تکتک جامعهی اسلامی. راز حمدگفتن در این مصیبت آن است که در دل آن شهادت، خندهی حسین(ع) ظهور کرد، با حمد خدا در این حادثه دارید خدا را با تمام اسماء الهیه و قدرت عالیهاش میبینید و لذا گفتهاند كربلا آیت بزرگ خداوند است.
این شروع بحث است تا إنشاءالله اولاً: حرکاتی که ناخواسته به حاکمیت نفاق منجر میشود درست شناخته شود. ثانیاً: عنصر نفاق را درست ارزیابی کنیم و از آن ساده نگذریم وگرنه خسارتهایی در حدّ شهادت امام حسین(ع) پدید میآید. میدانید كه نگاهِ نفاق، نگاهِ قالبِ دینیِ ضدّ قدسی است و در آن طوری دین و دینداری تعریف میشود که قلبها به عالم قدس و معنویت وصل نیستند اما قالبها قالبهای دینی است. فقط با اشك میشود قلبها به عالم قدس متصل گردد و حسین(ع) مأمور پدید آوردن نهضتی است که اشک جزء لاینفک آن است و لذا حضرت صادق(ع) در زیارت اربعین خطاب به جدّ بزرگوار خود عرضه میدارند: «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ، السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْكُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَات»(106) سلام بر حسین مظلومِ شهید، اسیر سختی ها و بلاها، و کشتهی اشکهای روان. همانطور که حضرت سیدالشهداء(ع) در معرفی خود و نهضت خود میفرمایند: «أَنَا قَتِیلُ الْعَبْرَةِ لَا یَذْكُرُنِی مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَر»(107)؛ من کشتهی اشکهای روان هستم و این نشان میدهد حضرت سیدالشهداء(ع) راه حل همیشگی را برای نجات اسلام در چنین فرهنگی قرار دادند که دلها با آسمان معنویت همواره در اُنس باشند(108) و بر جنبههای قدسی اسلام تأکید شود.
شهادت و اشک و اعتماد به عالم غیب و امیدواری به مددهای معنوی، همه راههایی بود که کربلا برای نابودی خط نفاق در جلو ما قرار داد تا حضور فرهنگ امامت و وِلایت همواره در صحنه بماند.
کربلا نشان داد اسلامِ سطحی و سیاسی و منهای معنویت، بستر تأثیرگذاری عنصر نفاق در جامعه خواهد شد و عبرتی شد که متوجه باشیم اگر کشورگشائیهای خلیفهی دوم و یا توسعه به روش غربی، بدون تأکید بر معنویت، وارد نظام اسلامی شود کار به حاکمیت معاویه و شهادت امام حسین(ع) میکشد.
جریان نفاق با انواع ابتلائاتی که برای جامعه به وجود میآورد سعی میکند از جامعهی اسلامی قداستزدائی کند تا بتواند هرکه را خواست اسوه و الگو قرار دهد و جریانهای قدسی واقعی را از جامعه حذف کند و نهضت کربلا در درون خود توان خنثیکردن چنین فتنهای را دارد. باید با دقت بیشتر عقلها را متوجه کربلا نمود و راه خود را هرگز از امام حسین(ع) و کربلا جدا نکرد تا در هر حال جریان نفاق امکان تنفس پیدا نکند.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»