تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر

در تعقیب آیات گذشته که از کفار لجوج و هدایتناپذیر و ستمگر سخن

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 71@@@

می گفت، در آیات مورد بحث، روی سخن را، به پیامبر گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده، این گروه را شدیدا تهدید و پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را تسلی و آرامش ‍ خاطر می بخشد می فرماید: ((هر گاه تو را از میان آنها ببریم، حتما از آنها انتقام خواهیم گرفت و مجازاتشان می کنیم ))! (فاما نذهبن بک فانا منهم منتقمون ).

منظور از بردن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از میان آن قوم، خواه وفات پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) باشد و یا هجرت او از مکه به مدینه، در هر حال اشاره به این است که اگر تو هم شاهد و ناظر نباشی، و آنها به راه خود همچنان ادامه دهند ما شدیدا آنها را مجازات می کنیم، چرا که ((انتقام )) در اصل به معنی مجازات و کیفر دادن است، هر چند از آیات متعدد دیگری که در همین معنی در قرآن نازل شده استفاده می شود که منظور از بردن پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) وفات او است، چنانکه در آیه 46 سوره یونس آمده است : و اما نرینک بعض الذی نعدهم او نتوفینک فالینا مرجعهم ثم الله شهید علی ما یفعلون : اگر ما پاره ای از مجازاتهائی را که به آنها وعده داده ایم در حال حیاتت به تو نشان دهیم یا تو را از دنیا ببریم و آنها را نبینی، در هر حال بازگشتشان به سوی خداست و خداوند گواه اعمالی است که آنها انجام می دهند.

همین معنی در سوره رعد آیه 40، و سوره غافر آیه 77 نیز آمده است، و به این ترتیب تفسیر آیه به مساءله هجرت مناسب به نظر نمی رسد.

سپس می افزاید: ((اگر هم زنده بمانی و آنچه را از عذاب به آنان وعده داده ایم به تو نشان دهیم باز ما بر آنها مسلط هستیم )) (او نرینک الذی وعدناهم فانا علیهم مقتدرون ).

به هر حال آنها در چنگال قدرت ما هستند چه در میان آنها باشی و چه نباشی، و مجازات و انتقام الهی در صورت ادامه کارهایشان حتمی است، چه در

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 72@@@

حیات تو باشد و چه بعد از وفات تو، دیر و زود دارد اما تخلف ندارد.

این تاءکیدهای قرآنی ممکن است از یکسو اشاره به بی صبری کفار باشد که می گفتند: ((اگر راست می گوئی پس چرا بلا بر ما نازل نمی شود))؟! و از سوی دیگر انتظار مرگ پیامبر را می کشیدند به گمان اینکه هر گاه پای او در میان نباشد همه چیز پایان می یابد.

بعد از این هشدارها به پیامبر اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور می دهد ((آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیم قرار داری ))! (فاستمسک بالذی اوحی الیک انک علی صراط مستقیم ).

کمترین اعوجاج و کجی در کتب و برنامه تو نیست، و عدم پذیرش گروهی از آنان دلیل بر نفی حقانیت تو نخواهد بود تو با نهایت جدیت به راه خویش ادامه ده، بقیه با ما است .

سپس می افزاید ((این قرآنی که بر تو وحی شده مایه یادآوری تو و قوم تو است )) (و انه لذکر لک و لقومک ).

هدف از نزول آن بیدار ساختن انسانها و آشنا نمودن آنها به وظائفشان است .

و به زودی مورد سؤال قرار خواهید گرفت که با این برنامه الهی و این وحی آسمانی چه کردید؟! (و سوف تسئلون ).

مطابق این تفسیر ((ذکر)) در آیه فوق به معنی ((ذکرالله )) و آشنائی و آگاهی بر تکالیف دینی است، همان گونه که در آیات 5 و 36 این سوره نیز به همین معنی آمده است، مانند بسیاری دیگر از آیات قرآن .

اصولا یکی از نامه ای قرآن مجید همان ((ذکر)) است، ذکر به معنی

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 73@@@

یادآوری و ذکر الله، و کرارا این جمله را در سوره قمر می خوانیم : و لقد یسرنا القرآن للذکر فهل من مدکر: ما قرآن را برای یادآوری سهل و آسان ساختیم، آیا کسی هست که متذکر شود (آیات 17 - 22 - 32 و 40 سوره قمر).

از این گذشته جمله ((و سوف تسئلون )) گواهی می دهد که منظور سؤال از عمل به این برنامه الهی است .

اما با اینهمه عجیب این است که بسیاری از مفسران تفسیر دیگری برای این آیه برگزیده اند که تناسبی با آنچه گفتیم ندارد از جمله گفته اند معنی آیه این است که این قرآن مایه شرف و آبرو یا ذکر خیر برای تو و قوم تو است، و عرب و قریش یا امت تو را شرافت می بخشد، چرا که به لغت آنان نازل شده است و به زودی از این نعمت الهی سؤال می شود.**مجمع البیان،تفسیر فخر رازی،تفسیر قرطبی،تفسیر مراغی و تفسیر ابوالفتوح رازی ذیل آیات مورد بحث***

درست است که قرآن مجید آوازه پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و عرب بلکه همه مسلمانان را در جهان بلند ساخت، و بیش از چهارده قرن است که نام پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را به عظمت هر صبح و شام بر ماءذنه ها می برند، و قوم بی نام و نشان عرب جاهلی در سایه آن نام و نشان یافت و امت اسلامی در پرتو آن در جهان بلند آوازه شد.

و نیز درست است که ((ذکر)) گاه به این معنی در قرآن مجید آمده، ولی بدون شک معنی اول در آیات قرآنی گسترده تر و با هدف نزول قرآن و آیات مورد بحث سازگارتر است .

بعضی از مفسران آیه 10 سوره انبیا را شاهد بر تفسیر دوم گرفته اند لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکم افلا تعقلون : ((ما کتابی بر شما نازل کردیم که وسیله تذکر شما در آن است آیا اندیشه نمی کنید))؟!.**تفسیر قرطبی ذیل آیات مورد بحث***

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 74@@@

در حالی که آن آیه نیز متناسب تفسیر اول است چنانکه در جلد سیزدهم تفسیر نمونه ذیل همان آیه شرح داده ایم .**امر دیگری که ممکن است دلیل بر تفسیر مشهور بوده باشد کلمه (قوم) است که در آیه فوق آمده زیرا قرآن مایه تذکر جهانیان است نه تنها قوم پیامبر (ص) و یا ملت اسلام ولی این سخن نیز قابل جواب است چرا که این گروه قبل از دیگران از تذکرات قرآن بهرهمند شدند و به همین دلیل روی آنها تکیه شده است***

روایاتی در ذیل این آیه در منابع حدیث وارد شده است که در بحث نکات خواهد آمد.

سپس برای نفی بت پرستی و ابطال عقائد مشرکین به دلیل دیگری پرداخته، می گوید: ((از رسولانی که قبل از تو فرستادیم بپرس، آیا غیر از خداوند رحمن، معبودهائی برای پرستش آنها قرار دادیم ))؟! (و اسئل من ارسلنا من قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن آلهة یعبدون ).



اشاره به اینکه تمام انبیای الهی دعوت به توحید کرده اند، و همگی به طور قاطع بت پرستی را محکوم نموده اند، بنابراین پیامبر اسلام در مخالفتش با بتها کار بی سابقه ای انجام نداده، بلکه سنت همیشگی انبیا را احیا نموده است، این بت پرستان و مشرکانند که بر خلاف مکتب تمام انبیا گام برمی دارند.

مطابق این تفسیر، سؤال کننده هر چند پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) است، ولی منظور تمام امت و حتی مخالفان او هستند.

و کسانی که مورد سؤال واقع می شوند پیروان انبیای پیشینند، پیروان راستین و مورد اطمینان آنها، و حتی افراد عادی آنها، چرا که از مجموعه سخنان آنها خبر متواتر به دست می آید که بیانگر مکتب توحیدی انبیاء است .

لازم به یادآوری است که حتی منحرفان از اصل توحید (مانند مسیحیان

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 75@@@

امروز که طرفدار تثلیثند) باز دم از توحید می زنند، و می گویند تثلیث ما با توحید که آئین همه انبیا است منافاتی ندارد! و به این ترتیب مراجعه به این امتها برای ابطال دعوی مشرکان کافی است .

ولی جمعی از مفسران احتمال دیگری در تفسیر آیه با الهام از بعضی از روایات داده اند**این روایت در تفسیر قرطبی و تفسیر فخر رازی و مجمع البیان از ابن عباس نقل شده است و تفسیر نورالثقلین دو روایت مفصل-این زمینه از متاب (احتجاج) و (تفسیر علی بن ابراهیم) نقل شده است (به جلد 4 صفحه 605 تا 607 مراجعه شود)*** و آن اینکه سؤال کننده شخص پیغمبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و سؤال شونده خود انبیای پیشین هستند، سپس افزوده اند که این موضوع در شب معراج تحقق یافت، چرا که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با ارواح انبیای پیشین تماس گرفت، و برای تاءکید امر توحید این سؤال را مطرح نمود، و پاسخ شنید.

بعضی نیز افزوده اند که در غیر شب معراج هم این ارتباط برای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) ممکن بوده، چرا که فاصله های زمانی و مکانی در ارتباط پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با ارواح انبیا هرگز مانعی ایجاد نخواهد کرد، و آن بزرگوار در هر لحظه و هر مکان می توانست با آنها ارتباط گیرد.

البته این تفسیرها هیچ مشکل عقلی ندارد، ولی از آنجا که هدف از آیه نفی مذهب مشرکان است نه آرامش روح پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم )، چرا که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مساءله توحید چنان غرق بود و از شرک بیزار که نیازی به سؤال نداشت، و برای استدلال در مقابل مشرکان تماس روحانی پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با ارواح انبیای پیشین قانع کننده نبود، لذا تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد، و تفسیر دوم ممکن است اشاره به بطون آیه باشد نه ظاهر آن، چرا که آیات قرآن ظاهری دارد و بطونی .

این موضوع نیز قابل توجه است که از میان نامهای خداوند در آیه فوق

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 76@@@

روی نام ((رحمن )) تکیه شده، اشاره به اینکه چگونه ممکن است خداوندی را که رحمت عامش همه را فرا گرفته رها کنند و به سراغ بتهائی بروند که مبداء هیچ سود و زیانی نیستند.