تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

چرا در قرآن تدبر نمی کنند؟!

این آیات همچنان به بحث پیرامون منافقان و موضعگیریهای مختلف آنها ادامه می دهد، می فرماید: ((کسانی که بعد از روشن شدن حق بازگشتند و پشت کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده، و آنها را به آرزوهای دور و دراز فریفته است )) (ان الذین ارتدوا علی ادبارهم من بعد ما تبین لهم الهدی الشیطان سول لهم و املی لهم ).

گر چه بعضی احتمال داده اند که این آیه پیرامون جمعی از کفار اهل کتاب سخن می گوید که قبل از قیام پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نشانه های او را بر اساس کتب آسمانیشان می شمردند و سخت در انتظار او بودند، اما بعد از قیام او و روشن شدن این نشانه ها به او پشت کردند و شهوات و منافع مادی، مانع ایمانشان شد.

ولی قرائنی که در آیات قبل و بعد است به خوبی نشان می دهد این آیه نیز درباره منافقان سخن می گوید که نزدیک آمدند و دلائل حقانیت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را به وضوح دیدند و شنیدند، ولی به خاطر هواپرستی و تسویلات شیطانی به آن پشت کردند.

((سول )) از ماده ((سؤل )) (بر وزن قفل ) به معنی حاجتی است که نفس آدمی نسبت به آن حریص است**و لذا بعضی آن را به معنی (امید و آرزو) تفسیر کرده اند چنانکه در آیه 36 طه نی زمی خوانیم: قد او تیت سولک یا موسی*** و ((تسویل )) معنی ترغیب و تشویق نسبت به اموری که

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 473@@@

به آن حریص است، و نسبت این امر به شیطان به خاطر وسوسه هائی است که او در جان انسان می کند، و مانع هدایت او می شود.

جمله و املی لهم از ماده ((املاء)) به معنی ایجاد طول امل و آرزوهای دور و دراز است که انسان را به خود مشغول داشته و از حق بازمی دارد.

آیه بعد علت این تسویلات و تزیینات شیطانی را چنین شرح می دهد: ((این بخاطر آن است که آنها به کسانی که از نزول وحی الهی به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) اسلام ناراحت بودند گفتند ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم )) (ذلک بانهم قالوا للذین کرهوا ما نزل الله سنطیعکم فی بعض الامر).

کار منافق همین است که به دنبال افراد سرخورده و مخالف می گردد، و اگر در تمام جهات با او قدر مشترک نداشته باشد به همان مقدار که وجوه مشترک موجود است همکاری، بلکه اطاعت می کند.

منافقان مدینه نیز به سراغ یهود آمدند، یهود ((بنی نضیر)) و ((بنی قریظه )) که پیش از بعثت پیامبر از مبلغان اسلام بودند، اما بعد از ظهورش بخاطر حسد و کبر و به خطر افتادن منافعشان ظهور اسلام را ناخوشایند دانستند، و از آنجا که مخالفت با پیامبر اسلام و توطئه ضد او قدر مشترکی در میان منافقان و یهود بود قول همکاری به آنها دادند.

تعبیر ((فی بعض الامر)) شاید اشاره به این است که ما تنها در این قسمت با شما همکاری می کنیم، ولی شما با بت پرستی مخالفید، و معتقد به رستاخیز هستید، ما در این امور با شما همراه نیستیم .**در تفسیر این آیه احتمالات متعدد دیگری نیز داده شده که هیچکدام با آیات قبل و بعد سازگار نیست لذا از ذکر آنها صرف نظر شد***

این سخن شبیه چیزی است که در آیه 11 سوره حشر آمده : ا لم تر الی

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 474@@@

الذین نافقوا یقولون لاخوانهم الذین کفروا من اهل الکتاب لئن اخرجتم لنخرجن معکم و لا نطیع فیکم احدا ابدا و ان قوتلتم لننصرنکم : ((آیا ندیدید منافقان را که به برادران کافرشان از اهل کتاب می گویند اگر شما از این بلاد کوچ کنید ما هم با شما می آئیم، و از هیچکس در مخالفت با شما اطاعت نخواهیم کرد، و اگر با شما پیکار کنند یاریتان خواهیم کرد))!

در پایان آیه آنها را با عبارتی کوتاه تهدید کرده، می گوید: ((خداوند مخفی کاریها و اسرار آنها را می داند)) (و الله یعلم اسرارهم ).

هم از کفر باطنی آنها و نفاقشان آگاه است، و هم از توطئه چینها با کمک یهود، و به موقع آنها را مجازات خواهد کرد.

و نیز از آنچه یهود از حسادت و دشمنی و عناد مخفی می داشتند آگاه است آنها طبق گواهی کتابشان چنان از نشانه های پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) آگاه بودند که او را همچون فرزند خود می شناختند، و این نشانه ها را قبلا برملا می گفتند، ولی بعد از ظهورش همه را مخفی و پنهان کردند خدا از این پنهانکاری آگاه است .

در حدیثی از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) آمده است که منظور از ((کرهوا ما نزل الله )) بنی امیه هستند که نزول فرمان خداوند را درباره ولایت علی (علیه السلام ) ناخوش ‍ داشتند.**(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 105***

روشن است که این نوعی تطبیق و بیان مصداق است نه انحصار مفهوم آیه .

آیه بعد در حقیقت توضیحی است برای این تهدید سربسته می فرماید: ((حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان مرگ روحشان را قبض

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 475@@@

می کنند در حالی که بر صورت و پشت آنها می زنند)) (فکیف اذا توفتهم الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم ).**(کیف) خبر مبتدای محذوفی است و در تقدیر چنین است (فکیف حالهم...)***

آری این فرشتگان ماءمورند که در آستانه مرگ مجازات آنها را شروع کنند تا طعم تلخ کفر و نفاق و لجاجت و عناد را بچشند، به صورت آنها می کوبند، برای این که رو به سوی دشمنان خدا رفته اند، و بر پشت آنها می زنند بخاطر این که به آیات الهی و پیامبرش پشت کردند.

این معنی شبیه چیزی است که در آیه 50 سوره انفال درباره کفار و منافقین آمده است : و لو تری اذ یتوفی الذین کفروا الملائکة یضربون وجوههم و ادبارهم و ذوقوا عذاب الحریق : ((اگر ببینی کافران را هنگامی که فرشتگان مرگ جان آنها را می گیرند، و بر صورت و پشت آنها می زنند، و می گویند: بچشید عذاب سوزنده را....)).

در آخرین آیه مورد بحث باز به بیان علت این عذاب الهی در آستانه مرگ آنها پرداخته می گوید: ((این عذاب و کیفر به خاطر آن است که آنها از آنچه خداوند را به خشم می آورد پیروی کردند، و آنچه را موجب خشنودی او است کراهت داشتند، لذا خداوند اعمالشان را حبط و نابود کرد)) (ذلک بانهم اتبعوا ما اسخط الله و کرهوا رضوانه فاحبط اعمالهم ).

چرا که شرط قبولی اعمال و هر گونه تلاش و کوشش رضای خدا است، بنابراین طبیعی است که اعمال کسانی که اصرار در خشم خدا دارند و مخالف با رضای او هستند نابود گردد، و با دست خالی، و کوله بار عظیمی از گناهان این جهان را وداع گویند.

حال این گروه درست مخالف وضعی است که مؤمنان دارند که فرشتگان

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 476@@@

رحمت در آستانه مرگ به استقبال آنها می آیند، با روی گشاده به آنها می گویند: سلام بر شما باد، هم اکنون وارد بهشت شوید بخاطر اعمالی که انجام می دادید: ((الذین تتوفاهم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة بما کنتم تعملون )). (نحل - 33).

قابل توجه این که در مورد خشم الهی جمله به صورت فعلیه آمده است (ما اسخط الله ) و در مورد خشنودی او به صورت اسمیه (رضوانه ).

بعضی از مفسران گفته اند این تفاوت تعبیر لطیفه ای در بردارد، و آن اینکه خشم خدا گاهگاه است، و رضا و رحمتش مستمر است و مدام .

این نکته نیز روشن است که خشم و غضب و سخط در مورد خداوند به معنی تاثر نفسانی نیست، همانگونه که رضای او نیز به معنی انبساط روح نمی باشد، بلکه همانگونه که در حدیث امام صادق (علیه السلام ) آمده ((غضب الله عقابه و رضاه ثوابه )): ((خشم خدا عقاب او است، و رضای او ثواب او)).**توحید صدوق طبق نقل المیزان جلد 18 صفحه 266***



@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 477@@@