تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

در میدان نبرد قاطعیت لازم است

همانگونه که قبلا گفتیم آیات گذشته مقدمه ای بود برای آماده ساختن مسلمانان برای بیان یک دستور مهم جنگی که در آیات مورد بحث مطرح شده است، می فرماید: ((هنگامی که با کافران در میدان جنگ روبرو می شوید با تمام قدرت به آنها حمله کنید و گردنهایشان را بزنید))! (فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب )**(ضرب) مصدر است و مفعول مطلق برای فعل مقدری و در تقدیر چنین است: اضربوا ضرب الرقاب همانگونه که در آیه 12 سوره انفال به آن تصریح شده است (فاضربوا فوق الاعناق)***

بدیهی است گردن زدن کنایه از قتل است، بنابراین ضرورتی ندارد که جنگجویان کوشش خود را برای انجام خصوص این امر به کار برند، هدف این است که دشمن از پای درآید، ولی چون گردن زدن روشنترین مصداق قتل بوده روی آن تکیه شده است .

و به هر حال این حکم مربوط به میدان نبرد است زیرا ((لقیتم )) از ماده ((لقاء)) در این گونه موارد به معنی ((جنگ )) است، قرائن متعددی در خود این آیه مانند مساءله ((اسارت اسیران )) و واژه ((حرب )) (جنگ ) و ((شهادت در راه خدا)) که در ذیل آیه آمده است گواه بر این معنی است .

کوتاه سخن این که ((لقاء)) گاه به معنی هر گونه ملاقات استعمال می شود، و گاه به معنی روبرو شدن در میدان جنگ است، و در قرآن مجید نیز در هر دو معنی به کار رفته، و آیه مورد بحث ناظر به معنی دوم است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 399@@@

و از اینجا روشن می شود افرادی که به منظور تبلیغات ضد اسلامی آیه را طوری معنی کرده اند که اسلام می گوید: ((با هر کافری روبرو شدی گردنش را بزن ))! چیزی جز اعمال غرض و سوء نیت نیست، و گرنه خود این آیه صراحت در مساءله روبرو شدن در میدان جنگ دارد.

بدیهی است هنگامی که انسان با دشمنی خونخوار در میدان نبرد روبرو می شود اگر با قاطعیت هر چه بیشتر حملات سخت و ضربات کوبنده بر دشمن وارد نکند خودش نابود خواهد شد، و این دستور یک دستور کاملا منطقی است .

سپس می افزاید: ((این حملات کوبنده باید همچنان ادامه یابد تا به اندازه کافی دشمن را درهم بکوبید، و به زانو درآورید، در این هنگام اقدام به گرفتن اسیران کنید، و آنها را محکم ببندید)) (حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق ).

((اثخنتموهم )) از ماده ((ثخن )) (بر وزن شکن ) به معنی غلظت و صلابت است و به همین مناسبت به پیروزی و غلبه آشکار و تسلط کامل بر دشمن اطلاق می شود.

گر چه غالب مفسران این جمله را به معنی کثرت و شدت کشتار از دشمن گرفته اند، ولی چنانکه گفتیم این معنی در ریشه لغوی آن نیست، اما از آنجا که گاه جز با کشتار شدید و وسیع دشمن، خطر بر طرف نمی گردد یکی از مصادیق این جمله در چنین شرائطی می تواند مساءله کشتار بوده باشد نه مفهوم اصلی آن .**در (لسان العرب) از (ابن الاعرابی) نقل می کند که (اثخن اذا غلب و قهر)***

به هر حال آیه فوق بیانگر یک دستور حساب شده جنگی است که پیش از درهم شکستن قطعی مقاومت دشمن نباید اقدام به گرفتن اسیران کرد، چرا که پرداختن به این امر گاهی سبب تزلزل موقعیت مسلمانان در جنگ خواهد شد، و پرداختن به امر اسیران و تخلیه آنها در پشت جبهه آنها را از وظیفه اصلی بازمی دارد.

تعبیر به ((فشدوا الوثاق )) (با توجه به این که ((وثاق )) به معنی طناب یا هر

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 400@@@

چیزی است که با آن می بندند) اشاره به محکم کاری در بستن اسیران است، مبادا اسیر از فرصت استفاده کند و خود را آزاد ساخته و ضربه کاری وارد سازد.

در جمله بعد حکم اسیران جنگی را بیان می کند که بعد از خاتمه جنگ باید در مورد آنها اجرا شود، می فرماید: یا بر آنها منت بگذارید، و بدون عوض آزادشان کنید، و یا از آنها فدیه و عوض ‍ بگیرید و آزاد نمائید (فاما منا بعد و اما فداء).

و به این ترتیب اسیر جنگی را نمی توان بعد از پایان جنگ به قتل رسانید، بلکه رهبر مسلمین طبق مصالحی که در نظر می گیرد آنها را گاه بدون عوض، گاه با عوض، آزاد می سازد، و این عوض در حقیقت یک نوع غرامت جنگی است که دشمن باید بپردازد.

البته حکم سومی در این رابطه نیز در اسلام هست که اسیران را بصورت بردگان درآورند، ولی آن یک دستور الزامی نمی باشد بلکه در صورتی است که رهبر مسلمین در شرائط و ظروف خاصی آن را لازم ببیند، و شاید به همین دلیل در متن قرآن صریحا نیامده، و تنها در روایات اسلامی منعکس است .

فقیه معروف ما ((فاضل مقداد)) در ((کنز العرفان )) می گوید: ((آنچه از مکتب اهلبیت نقل شده این است که اگر اسیر بعد از پایان جنگ گرفته شود امام مسلمین مخیر در میان سه کار است : آزاد ساختن بی قید و شرط، و گرفتن فدیه و آزاد کردن، و برده ساختن آنها، و در هر صورت قتل آنها جایز نیست )).

او در جای دیگر از سخن خود می گوید: ((مساءله بردگی از روایات استفاده شده نه از متن آیه )).**(کنزالعرفان) جلد 1 صفحه 365***

این مساءله در سایر کتب فقهی نیز آمده است .**(شرایع) کتاب الجهاد-(شرح لمعه) احکام غنیمت***

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 401@@@

در بحث ((بردگی )) که ذیل این آیات خواهد آمد باز به این بحث اشاره خواهیم کرد.

سپس در دنباله آیه می افزاید: ((این وضع باید همچنان ادامه یابد، و دشمنان را باید همچنان بکوبید، و گروهی را به اسارت درآورید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد)) (حتی تضع الحرب اوزارها).**(حتی) غایت برای فضرب الرقاب است احتمالات دیگری نیز داده شده که قابل توجه نیست***

تنها وقتی دست بکشید که توان مقابله دشمن را درهم شکسته باشید، و آتش جنگ خاموش گردد.

((اوزار)) جمع ((وزر)) به معنی ((بار سنگین )) است، و گاه بر ((گناهان )) نیز اطلاق می شود، چرا که آنهم بار سنگینی بر دوش صاحبش می باشد.

جالب اینکه این بارهای سنگین در آیه، به ((جنگ )) نسبت داده شده، می گوید: ((جنگ بارهای خود را بر زمین نهد)) این بارهای سنگین کنایه از انواع ((سلاحها)) و ((مشکلاتی )) است که جنگجویان بر دوش دارند، و با آن روبرو هستند، و تا جنگ پایان نپذیرد این بار بر دوش آنها است .

اما کی جنگ میان اسلام و کفر پایان می گیرد؟ این سئوالی است که مفسران پاسخهای متفاوتی به آن داده اند.

بعضی مانند ابن عباس گفته اند: تا زمانی است که بت پرستی بر صفحه جهان باقی نماند و آئین شرک برچیده شود.

بعضی دیگر گفته اند: جنگ اسلام و کفر همچنان ادامه دارد تا مسلمانان بر ((دجال )) پیروز شوند، و این به استناد حدیثی است که از رسول گرامی اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده که فرمود: و الجهاد ماض مذ بعثنی الله الی ان یقاتل آخر امتی الدجال : ((جهاد همچنان ادامه دارد، از آن روز که خدا مرا مبعوث کرد تا زمانی که

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 402@@@

آخر امت من با دجال پیکار کنند)).**(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 98***

بحث درباره ((دجال )) بحث دامنه داری است، ولی اینقدر معلوم است که ((دجال )) مرد فریبکار یا مردان فریبکاری هستند که در آخر زمان برای منحرف ساختن مردم از اصل توحید و حق و عدالت به فعالیت می پردازند، و مهدی (علیه السلام ) با قدرت عظیمش آنها را درهم می کوبد.

و به این ترتیب تا دجالان بر صفحه زمین زندگی می کنند پیکار حق و باطل ادامه دارد!

در حقیقت ((اسلام )) با کفر دو نوع پیکار دارد: یکی پیکارهای مقطعی است مانند غزواتی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با دشمنان داشت که بعد از پایان هر جنگ شمشیرها به غلاف می رفت، و دیگر پیکار مستمری است که با ((شرک و کفر و ظلم و فساد)) دارد، و این امری است مستمر تا زمان گسترش ‍ حکومت عدل جهانی به وسیله حضرت مهدی (علیه السلام ).

سپس اضافه می کند: ((برنامه شما همین گونه است )) (ذلک ).**(ذلک) خبر مبتدای محذوفی است و در تقدیر چنین است (الامر ذلک)***

((و هر گاه خدا می خواست از طرق دیگر از آنها انتقام می گرفت )) (و لو یشاء لانتصر منهم ).

از طریق صاعقه های آسمانی، زلزله ها، تندبادها، و بلاهای دیگر، ولی در این صورت میدان آزمایش تعطیل می شد، ((اما خدا می خواهد بعضی از شما را با بعضی دیگر بیازماید)) (و لکن لیبلوا بعضکم ببعض ).

این در حقیقت فلسفه جنگ و نکته اصلی درگیری حق و باطل است، در این پیکارها صفوف مؤمنان واقعی و آنها که اهل عملند از اهل سخن جدا می شوند.

استعدادها شکوفا می گردد، و نیروی استقامت و پایمردی زنده می شود، و هدف

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 403@@@

اصلی زندگی دنیا که آزمودگی و پرورش قدرت ایمان و ارزشهای دیگر انسانی است تاءمین می گردد.

اگر مؤمنان کناری می نشستند و سرگرم زندگی تکراری روزانه بودند، و هر موقع گروه مشرک و ظالمی قیام می کرد خداوند با نیروی غیبی و از طریق اعجاز آنها را درهم می کوبید، جامعه ای بی ارزش، خمود، سست، ضعیف و ناتوان به وجود می آمد که از ایمان و اسلام نامی بیشتر نداشت .

خلاصه اینکه خداوند برای استقرار آئینش نیازی به پیکار ما ندارد، این ما هستیم که در میدان مبارزه با دشمن پرورش می یابیم و نیازمند به این پیکار مقدسیم .

همین معنی در آیات دیگر قرآن به صورتهای دیگر بازگو شده است، در سوره آل عمران آیه 142 می خوانیم : ام حسبتم ان تدخلوا الجنة و لما یعلم الله الذین جاهدوا منکم و یعلم الصابرین : ((آیا چنان پنداشتید که شما با ادعای ایمان وارد بهشت خواهید شد در حالی که هنوز خداوند مجاهدان شما و صابران را مشخص نساخته است ))؟

و در آیه قبل از آن آمده : و لیمحص الله الذین آمنوا و یمحق الکافرین : ((هدف این است که خداوند (در سایه این پیکارها) افراد با ایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد)).

در آخرین جمله آیه مورد بحث از شهیدانی که در این پیکارها جان شیرین خود را از دست می دهند، و حق بزرگی بر جامعه اسلامی دارند، سخن به میان آورده می گوید: ((کسانی که در راه خدا کشته شدند خداوند اعمالشان را هرگز نابود نمی کند)) (و الذین قتلوا فی سبیل الله فلن یضل اعمالهم ).

زحمات و رنجها و ایثارهای آنها از میان نمی رود، همه در پیشگاه خدا محفوظ است، در این دنیا نیز آثار فداکاریهای آنها باقی می ماند، هر بانگ ((لا اله

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 404@@@

الا الله )) به گوش می رسد محصول زحمات آنها است، و هر مسلمانی در پیشگاه خدا سر به سجده می نهد از برکت فداکاری آنان است، زنجیرهای اسارت با زحمات آنها درهم شکسته شده و آبرو و عزت مسلمین مرهون آنها است .

این یکی از مواهب الهی در مورد شهیدان است .

و سه موهبت دیگر در آیات بعد به آن می افزاید.

نخست می گوید: ((خداوند آنها را هدایت می کند)) (سیهدیهم ).

هدایت به مقامات عالیه، و فوز بزرگ، و رضوان الله .

دیگر اینکه ((وضع حال آنها را اصلاح می نماید)) (و یصلح بالهم ).

آرامش روح و اطمینان خاطر و نشاط معنویت و روحانیت به آنها می بخشد، و هماهنگ با صفا و معنویت فرشتگان الهی که با آنها همدمند می سازد.

و در جوار رحمتش آنها را به ضیافت خویش دعوت می کند.

و آخرین موهبت اینکه : ((آنها را در بهشت جاویدانش که اوصافش را برای آنان بازگو کرده است وارد می کند)) (و یدخلهم الجنة عرفها لهم ).

بعضی از مفسران گفته اند نه تنها اوصاف کلی بهشت برین و روضه رضوان را برای آنها بیان کرده بلکه اوصاف و نشانه های قصرهای بهشتی آنها را نیز مشخص می سازد به گونه ای که وقتی وارد بهشت می شوند یکسر به سوی قصرهای خویش ‍ می روند!.**(مجمع البیان) جلد 9 صفحه 98***

بعضی نیز ((عرفها)) را از ماده ((عرف )) (بر وزن فکر) به معنی ((عطر و بوی خوش )) تفسیر کرده اند، یعنی خداوند آنها را وارد بهشتی می کند که سراسر آن را برای میهمانانش معطر ساخته .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 405@@@

ولی تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد.

بعضی نیز گفته اند که اگر این آیات را با آیه و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا (آل عمران - 169) ضمیمه کنیم روشن می شود که منظور از ((اصلاح بال )) همان حیات جاودانی است که شهیدان در سایه آن آماده حضور نزد پروردگار، با کنار رفتن حجابها و پرده ها می شوند.**(المیزان) جلد 18 صفحه 244***