تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آنها که درباره مسیح غلو کردند

در آیات گذشته به گوشه ای از ویژگیهای زندگی حضرت مسیح (علیه السلام ) اشاره شد، و آیات بحث آن را ادامه می دهد، و مخصوصا روی دعوت حضرت مسیح به توحید خالص و نفی هرگونه شرک تکیه می کند.

نخست می فرماید: ((هنگامی که عیسی با در دست داشتن بینات (معجزات و آیات الهی ) آمد، گفت : من برای شما حکمت آورده ام و آمده ام تا بعض اموری را که در آن پیوسته اختلاف دارید برای شما تبیین کنم )) (و لما جاء عیسی بالبینات قال قد جئتکم بالحکمة و لابین لکم بعض الذی تختلفون فیه ).

به این ترتیب سرمایه عیسی ((بینات )) یعنی آیات الهی و معجزات بود که از یکسو حقانیت او را تبیین می کرد، و از سوی دیگر حقایق مربوط به مبداء و معاد و نیازهای زندگی بشر را.

در این عبارت حضرت مسیح (علیه السلام ) محتوای دعوت خود را ((حکمت )) توصیف می کند، و می دانیم ریشه اصلی ((حکمت )) به معنی ((جلوگیری کردن از چیزی به منظور اصلاح آن )) است، و سپس به تمام عقائد حق، و برنامه های صحیح زندگی که انسان را از هرگونه انحراف در ایمان و عمل بازمی دارد، و به تهذیب نفس و اخلاق او می پردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب حکمت در اینجا معنی وسیعی دارد که هم ((حکمت علمی )) را می گیرد و هم ((حکمت عملی )) را این حکمت علاوه بر اینها هدف دیگری نیز به دنبال دارد و آن برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها نظام جامعه را به هم می ریزد، و مردم را سرگردان و بیچاره می کند، و لذا حضرت مسیح در متن سخنانش روی این مساءله تکیه می نماید.

در اینجا سؤالی مطرح است که غالب مفسران نیز به آن توجه کرده اند

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 104@@@

و آن اینکه چرا می گوید: آمده ام که بعضی از اموری را که در آن اختلاف دارید تبیین کنم، چرا همه آن را تبیین نمی کند؟!.

از این سؤال جوابهای متعددی داده شده که از همه مناسبتر این است : اختلافاتی که مردم دارند دو گونه است : بخشهائی است که در سرنوشت آنها از نظر اعتقاد و عمل، و از نظر فرد و جامعه مؤثر است، در حالی که بخش دیگر اختلافاتی است در اموری که هرگز سرنوشت ساز نیست، مانند نظرات مختلفی که درباره پیدایش ‍ منظومه شمسی و آسمانها، و چگونگی افلاک و ستارگان، و ماهیت روح آدمی، و حقیقت حیات و مانند اینها

روشن است انبیاء ماءموریت دارند که به اختلافات در بخش اول از طریق تبیین واقعیتها پایان دهند، ولی هرگز ماءمور نیستند که هر گونه اختلافی را هر چند تاءثیری در سرنوشت آدمی نداشته باشد پایان دهند

این احتمال نیز وجود دارد که تبیین پاره ای از اختلافات نتیجه و غایت دعوت انبیاء است یعنی آنها سرانجام موفق می شوند پاره ای از اختلافات را حل کنند، ولی حل همه اختلافات در دنیا امکانپذیر نیست، و به همین دلیل در آیات متعددی از قرآن مجید یکی از ویژگیهای قیامت را پایان گرفتن تمام اختلافات بیان می کند، در آیه 92 - نحل می خوانیم : و لیبینن لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون : ((به طور مسلم در روز قیامت آنچه را در آن اختلاف داشتید برای شما تبیین می کند)) (همین معنی در آیات 55 آل عمران - 48 مائده - 164 انعام - 69 حج، و غیر آن آمده است ).**بعضی دیگر از مفسران گفته اند که (بعض) در اینجا به معنی (کل) است! و یا تعبیر به بعض الذی تختلفون فیه اضافه موصوف به صفت است و یا اینکه این تعبیر اشاره به آن است که من تنها امور دین را برای شما تبیین می کنم نه اختلافهایتان را در امر دنیا ولی هیچیک از این تفسیرها قابل توجه است***

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 105@@@

و در پایان آیه می افزاید: ((اکنون که چنین است و محتوای دعوت من این است تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید)) (فاتقوا الله و اطیعون )

سپس برای اینکه هر گونه ابهامی را در زمینه عبودیت خود برطرف سازد می گوید: ((به طور قطع خداوند پروردگار من و پروردگار شما است )) ان الله هو ربی و ربکم ).

قابل توجه اینکه کلمه ((رب )) را دو بار در این آیه تکرار می کند، یکبار در مورد خود، و یکبار در مورد مردم، تا روشن سازد من و شما یکسانیم، و پروردگار شما و من یکی است .

من نیز در تمام وجود و هستیم همانند شما نیازمند به خالق و مدبری هستم، او مالک من و راهنمای من است .

و برای تاءکید بیشتر اضافه می کند: ((اکنون که چنین است او را پرستش کنید)) (فاعبدوه ).

چرا که غیر او لایق پرستش نیست، همه مربوبند و او رب است، و همه مملوکند و او مالک .

باز هم سخن خود را با جمله دیگری تاءکید می کند تا جای هیچ بهانه ای باقی نماند می گوید ((این است صراط مستقیم )) (هذا صراط مستقیم ).**نظیر همین آیه با مختصر تفاوتی در سوره مریم آیه 36 و سوره انعام آیه 51 آمده است و تکرار این معنی تاکیدی است بر این حقیقت که عیسی در مورد عبودیت خود به همه آنها اتمام حجت کرد***
آری راه راست همان راه عبودیت و بندگی پروردگار است، راهی است که انحراف و اعوجاج در آن نیست، همانگونه که در آیه 61 سوره یس آمده است : و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم : ((آیا با شما عهد نکردم که مرا پرستش کنید

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 106@@@

این است راه مستقیم )).

اما عجب اینکه با اینهمه تاءکیدات باز هم در میان گروههای زیادی که بعد از عیسی (علیه السلام ) پیدا شدند احزابی ظهور کردند که درباره عیسی اختلاف داشتند (فاختلف الاحزاب من بینهم )**ضمیر در (بینهم) به کسانی باز می گردد که مسیح (ع) آنها را در آیه قبل مخاطب ساخته و به عبودیت خداوند دعوت کرده است***

بعضی او را خدا می پنداشتند که به زمین نازل شده !

بعضی دیگر فرزند خدایش می خواندند.

بعضی او را یکی از اقنومهای سه گانه (سه ذات مقدس اب و ابن و روح القدس ) می دانستند.

تنها گروهی که در اقلیت بودند او را بنده خدا و فرستاده او می شمردند، ولی سرانجام عقیده اکثریت غالب شد و مساءله تثلیث و خدایان سه گانه جهان مسیحیت را فرا گرفت .

در این زمینه حدیث تاریخی جالبی نقل کرده که در جلد سیزدهم صفحه 70 ذیل آیه 36 سوره مریم آورده ایم .

این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که اختلاف تنها در میان مسیحیان نبود، بلکه در میان یهود و پیروان مسیح در مورد او اختلاف درگرفت، پیروانش درباره او غلو کردند و او را به مقام الوهیت رساندند، در حالی که دشمنانش او و مادرش مریم پاکدامن را به بدترین اتهامات متهم ساختند، و اینگونه است راه و رسم جاهلان، گروهی در افراطند، و گروهی در تفریط، و یا به گفته امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) بعضی محب غال هستند و بعضی مبغض قال آنجا که فرمود: هلک فی رجلان محب غال و مبغض قال : دو گروه درباره من هلاک شدند

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 107@@@

دوستان غلو کننده که مرا خدا پنداشتند، و دشمنان تهمت زننده که نسبتهای ناروا به من دادند!.**(نهج البلاغه) کلمات قصار جمله 117***

و چه شباهت دارد حالات این دو بزرگوار!

در پایان آیه آنها را به عذاب دردناک روز قیامت تهدید کرده، می فرماید: ((وای بر کسانی که ستم کردند، و از صراط مستقیم منحرف شدند، وای بر آنها از عذاب روز دردناک (فویل للذین ظلموا من عذاب یوم الیم ).**توجه داشته باشید که (الیم) صفت برای (یوم) است نه برای (عذاب)***

آری روز قیامت روز دردناکی است، طول حسابش دردناک، عذاب و مجازاتش دردناک، حسرت و اندوهش دردناک، رسوائی و فضیحتش نیز دردناک است .

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 108@@@