تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد21
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

آن روز که اعمال سوء انسان آشکار می شود.

نخستین آیه مورد بحث در حقیقت توضیحی است برای آنچه در آخرین آیات گذشته به صورت اجمال بیان شده بود، توضیحی است بر مساءله استکبار کافران در برابر آیات الهی و دعوت انبیا، می فرماید: ((هنگامی که گفته می شد وعده الهی حق است و در قیامت هیچ شکی نیست شما می گفتید: ما نمی دانیم قیامت چیست ؟ ما تنها گمانی در این باره داریم و به هیچوجه یقین نداریم )) (و اذا قیل ان وعد الله حق و الساعة لا ریب فیها قلتم ما ندری ما الساعة ان نظن الا ظنا و ما نحن بمستیقنین ).

تعبیر ((ما ندری ما الساعة 0)): ((نمی دانیم قیامت چیست ))؟ در حالی که

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 287@@@

مفهوم قیامت برای آنها پیچیده نبود، و اگر شکی داشتند تنها نسبت به وجود آن بود، نشان می دهد که آنها در مقام استکبار و بی اعتنائی بودند، و اگر روح حق طلبی می داشتند هم ماهیت روز قیامت امر روشنی بود هم دلیل بر وجود آن .

و از اینجا پاسخ سؤالی که در اینجا مطرح شده که اگر آنها به راستی در شک و تردید بودند مسئولیت و گناهی ندارند، روشن می شود، چرا که این شک و تردید نه بخاطر عدم وضوح حق بود، بلکه از مساءله کبر و غرور و لجاجت و عناد ناشی می شد.

این احتمال نیز وجود دارد که هدفشان از ضد و نقیض گوئیها سخریه و استهزا بوده است .

آیه بعد سخن از مجازات و کیفر آنها می گوید، کیفری که شباهت با مجازاتهای قراردادی دنیای ما ندارد، می فرماید: ((در آنجا سیئات اعمالشان برای آنها آشکار می شود)) (و بدا لهم سیئات ما عملوا).

زشتیها و بدیها تجسم می یابند، جان می گیرند، و در برابر آنها آشکار می شوند، و همدم و همنشین آنها هستند، و دائما آزارشان می دهند!

((و سرانجام آنچه را استهزا می کردند بر آنها واقع می شود)) (و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن ).**(حاق) از ماده (حوق) در اصل به معنی وارد شدن و نازل شدن و اصابت کردن و احاطه نمودن است بعضی گفته اند که اصل آن (حق) (به معنی تحقق یافتن) بوده است که قاف اول تبدیل به واو و سپس به الف شده است***

و از همه دردناکتر اینکه از سوی خداوند رحمن و رحیم به آنها خطاب می گردد: ((و گفته می شود: امروز شما را فراموش ‍ می کنیم همانگونه که شما دیدار امروز را به فراموشی سپردید))! (و قیل الیوم ننساکم کما نسیتم لقاء

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 288@@@

یومکم هذا).

این تعبیری است که به صورتهای مختلف در قرآن مجید کرارا آمده است : در آیه 51 اعراف می خوانیم : فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا: ((امروز آنها را به فراموشی می سپریم آنگونه که آنها لقای امروز را فراموش کردند)).

و در آیه 14 الم سجده نیز همین معنی به شکل دیگری آمده است .

بدون شک فراموشی برای ذات پاک خداوند که علمش محیط به تمام عالم هستی است مفهومی ندارد، این کنایه لطیفی است از بی اعتنائی و نادیده گرفتن یک انسان مجرم و گنهکار، حتی در تعبیرات روزمره ما نیز دیده می شود، می گوئیم : فلان دوست بی وفا را برای همیشه فراموش کن، یعنی همچون یک انسان فراموش شده با او رفتار نما، مهر و محبت و دیدار و دلجوئی و احوالپرسی را درباره او ترک کن و هرگز به سراغ او مرو.

این تعبیر ضمنا تاءکید دیگری است بر مساءله ((تجسم اعمال )) و ((تناسب مجازات و جرم )) چرا که نسیان قیامت سبب می شود خدا آنها را در قیامت به فراموشی بسپارد، و چه دردناک و جانکاه است این مصیبت بزرگ که خداوند رحیم و مهربان کسی را به فراموشی بسپارد و از تمام الطافش محروم کند.

مفسران در اینجا تفسیرهای مختلفی برای این نسیان ذکر کرده اند که تقریبا روح همه آنها همان معنی جامع فوق است لذا نیازی به تکرار آنها نمی بینیم .

ضمنا منظور از فراموش کردن لقای روز قیامت فراموش کردن لقای کلیه مسائل و حوادثی است که در آن روز تحقق می یابد، اعم از حساب و کتاب و غیر آن که همواره منکر آن بودند، این احتمال نیز دارد که منظور فراموش کردن لقای خداوند در آن روز است چرا که روز قیامت به عنوان ((یوم لقاء الله )) در قرآن

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 289@@@

مجید معرفی شده که منظور از آن شهود باطنی است .

در دنباله آیه می افزاید: ((به آنها گفته می شود: جایگاه شما دوزخ است ))! (و ماواکم النار).

و اگر گمان می کنید کسی به یاری شما می شتابد قاطعانه به شما می گوئیم ((هیچ یار و یاوری برای شما نیست )) (و ما لکم من ناصرین ).

اما چرا و به چه دلیل شما گرفتار چنین سرنوشتی شدید؟ ((این به خاطر آن است که آیات خدا را به سخریه گرفتید و زندگی دنیا شما را مغرور کرد)) (ذلکم بانکم اتخذتم آیات الله هزوا و غرتکم الحیاة الدنیا).

اصولا این دو از یکدیگر جدا نیست : ((غرور)) و ((استهزا)) افراد مغرور و خود برتربین که دیگران را با چشم حقارت نگاه می کنند غالبا آنها را به باد استهزا و سخریه می گیرند، سرچشمه اصلی غرور نیز متاع زندگی دنیا و قدرت و ثروت و پیروزیهای گذرا و موقت آن است که افراد ((کم ظرفیت )) را چنان غافل می سازد که حتی برای دعوت فرستادگان الهی کمترین ارزشی قائل نخواهند شد، و حتی زحمت مطالعه دعوت آنها را به خود نمی دهند.

و در پایان آیه بار دیگر آنچه را که در آیه قبل آمده بود به تعبیر دیگری تکرار و تاءکید کرده، می گوید: ((امروز آنها از آتش ‍ دوزخ خارج نمی شوند، و هیچگونه عذری از آنها پذیرفته نیست )) (فالیوم لا یخرجون منها و لا هم یستعتبون ).**در مورد معنی (یستعتبون) و ریشه اصلی آن ذیل آیه 57 سوره روم (جلد 16 صفحه 486) توضیح لازم را داده ایم***

در آنجا سخن از ماوی و جایگاه ثابت آنها بود و در اینجا سخن از عدم خروج آنها از دوزخ است، در آنجا می فرمود یاوری ندارند، و در اینجا می گوید

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 290@@@

عذری از آنها پذیرفته نمی شود، و در نتیجه راه نجاتی برای آنها نیست .

در پایان این سوره برای تکمیل بحث توحید و معاد که بیشترین مباحث این سوره را در برمی گرفت، ضمن دو آیه وحدت ربوبیت و عظمت خداوند و قدرت و حکمت او را بیان می کند، و پنج وصف از صفات خدا را در این قسمت منعکس می سازد.

نخست می گوید: ((پس تمام حمد و ستایش مخصوص خدا است )) (فلله الحمد).

چرا که او ((پروردگار همه آسمانها، و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان است )) (رب السموات و رب الارض ‍ رب العالمین ).

((رب )) به معنی مالک و مدبر، و حاکم و مصلح است، بنابراین هر خیر و برکتی است از ناحیه ذات پاک او است و به همین دلیل تمام ستایشها به او باز می گردد، حتی ستایش گل، و صفای چمن، و صفای نسیم، و زیبائی ستارگان ستایش او است که همه از ذات پاکش سرچشمه می گیرد و با لطف و عنایتش پرورش ‍ می یابد.

جالب اینکه یکبار می گوید: پروردگار آسمانها، بار دیگر پروردگار زمین، و سرانجام پروردگار همه جهان هستی و جهانیان، تا اعتقاد به ارباب انواع و خدایان مختلفی را که برای موجودات گوناگون قائل بودند درهم بکوبد، و همه را به سوی توحید ربوبی دعوت کند.

بعد از بیان توصیف ذات پاک او به مقام ((حمد)) و ((ربوبیت )) در سومین توصیف

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 291@@@

می افزاید: ((و برای او است کبریاء و عظمت و علو و رفعت در آسمانها و زمین )) (و له الکبریاء فی السموات و الارض ).

چرا که آثار عظمتش در پهنه آسمان و سراسر زمین و تمام جهان آشکار است .

در آیه قبل سخن از مقام ربوبیت یعنی مالکیت و تدبیر او در عالم هستی بود، و در اینجا سخن از عظمت او است که هر قدر در آفرینش آسمان و زمین دقت کنیم به این حقیقت آشناتر خواهیم شد.

و بالاخره در چهارمین و پنجمین توصیف می گوید: ((او قادر شکست ناپذیر و حکیم علی الاطلاق است )) (و هو العزیز الحکیم ).

و به این ترتیب مجموعه ((علم و قدرت و عظمت و ربوبیت و محمودیت )) که مجموعه ای از مهمترین صفات و اسماء حسنای او است تکمیل می گردد.

و گوئی اشاره به این می کند: له الحمد فاحمدوه، و هو الرب فاشکروا له، و له الکبریاء فکبروه، و هو العزیز الحکیم فاطیعوه : ((حمد از آن او است پس حمدش را بجا آورید، و پروردگار او است پس شکرش کنید، و عظمت برای او است پس او را تکبیر گوئید، و او عزیز و حکیم است پس تنها او را اطاعت کنید)).

به این ترتیب سوره جاثیه که با توصیف خداوند به ((عزیز و حکیم )) آغاز شده با همین اوصاف پایان می یابد، و سراسر محتوای آن نیز گواه بر عزت و حکمت بی پایان او است .پروردگارا!

به کبریا و عظمتت سوگند، و به مقام ربوبیت و عزت و حکمتت سوگند که ما را در طریق اطاعت فرمانت ثابت قدم بدار.

خداوندا! هر گونه حمد و ستایش از آن تو است و هر موفقیتی نصیب

@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 292@@@

ماست آن هم از برکت الطاف بیکران تو است، این نعمتها را بر ما مستدام دار و افزون فرما.

بارالها! ما همه غرق احسان توئیم، توفیق ادای شکرت را مرحمت کن آمین یا رب العالمین .



@@تفسیر نمونه جلد 21 صفحه 293@@@