تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

کافران در آستانه رستاخیز

در آخرین آیات بحث گذشته سخن از ((مؤمنان نیکوکار و صالح العمل )) بود، و در نخستین آیه مورد بحث به افرادی اشاره می کند که در نقطه مقابل آنها قرار دارند، آنها که تا آخرین نفس به ضلالت و فساد ادامه می دهند.

می فرماید: و حرام است بر شهرهائی که آنها را به جرم گناهانشان نابود کردیم به دنیا بازگردند آنها هرگز باز نخواهند گشت (و حرام علی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 502@@@
اهلکناها انهم لا یرجعون ).**مطابق این تفسیر (حرام) خبر برای مبتدای محذوف است و جمله انهم لایرجعون دلیل بر آن می باشد و در تقدیر چنین بوده (حرام علی اهل قریة اهلکناها ان یرجعوا الی الدنیا انهم لایرجعون)***

در حقیقت آنها کسانی هستند که بعد از مشاهده عذاب الهی، یا بعد از نابودی و رفتن به جهان برزخ، پرده های غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار می رود آرزو می کنند ای کاش برای جبران این همه خطاها بار دیگر به دنیا باز می گشتند ولی قرآن با صراحت می گوید: بازگشت آنها به کلی حرام یعنی ممنوع است، و راهی برای جبران باقی نمانده است .

این شبیه همان است که در آیه 99 سوره مؤمنون می خوانیم : حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا...: ((این وضع آنها ادامه می یابد تا مرگشان فرا رسد، می گوید پروردگارا مرا به دنیا بازگردانید تا اعمال صالحی را که ترک گفتم انجام دهم، اما جز پاسخ منفی چیزی نمی شنوند)).

در تفسیر این آیه بیانات دیگری نیز ذکر شده است که در ذیل صفحه به بعضی از آنها اشاره می شود.**بعضی (حرام) را در اینجا به معنی (واجب) گرفته اند گفته اند در لغت عرب گاه به این معنی آمده است و کلمه (لا) زائده می باشد مفهوم آیه چنین می شود که بازگشت آنها در آخرت واجب است. بعضی دیگر گفته اند حرام به همان معنی حرام است ولی (لا) زائده است یعنی بازگشت آنها به این جهان حرام می باشد. بعضی دیگر نیز آیه را به معنی عدم بازگشت به سوی خدا و توبه گرفته اند(تفسیر مجمع البین و فخر رازی ذیل آیه مورد بحث). بعضی دیگر نیز گفته اند که آیه از قبیل نفی در نفی و می گوید محال است که آنها در قیامت بازگشت نکنند یعنی بازگشت می کنند(تفسیر منهج الصادقین ذیل آیه مورد بحث) ولی آنچه در متن آوردیم از همه مناسبتر به نظر می رسد***
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 503@@@
به هر حال این بی خبران دائما در غرور و غفلتند، و این بدبختی تا پایان جهان همچنان ادامه دارد.

چنانکه قرآن می فرماید:

((این تا زمانی ادامه دارد که راه بر یاجوج و ماجوج گشوده شود و آنها در سراسر زمین پخش شوند، و از هر بلندی و ارتفاعی با سرعت بگذرند)) (حتی اذا فتحت یاجوج و ماجوج و هم من کل حدب ینسلون ).

در باره یاجوج و ماجوج و اینکه آنها کدام طائفه بودند؟ و در کجا زندگی داشتند؟ و سرانجام چه می کنند و چه خواهند شد؟ در ذیل آیات 94 به بعد سوره ((کهف )) بحث کرده ایم، و همچنین در مورد سدی که ((ذو القرنین )) برای جلوگیری از نفوذ آنها در یک تنگه کوهستانی ساخت مشروحا بحث شده .

آیا منظور از گشوده شدن این دو طایفه، شکسته شدن سد آنها و نفوذشان از این طریق در مناطق دیگر جهان است ؟ و یا منظور نفوذ آنها به طور کلی در کره زمین از هر سو و هر ناحیه می باشد؟ آیه فوق صریحا در این باره سخن نگفته، تنها از انتشار و پراکندگی آنها در کره زمین به عنوان یک نشانه پایان جهان و مقدمه رستاخیز و قیامت یاد کرده است .

و بلافاصله می گوید: ((در این هنگام وعده حق خداوند نزدیک می شود)) (و اقترب الوعد الحق ).

((و آنچنان وحشتی سراسر وجود کافران را فرا می گیرد که چشمهایشان از حرکت باز می ایستد و خیره خیره به آن صحنه نگاه می کنند)) (فاذا هی شاخصة ابصار الذین کفروا).

در این هنگام پرده های غرور و غفلت از برابر دیدگانشان کنار می رود و فریادشان بلند می شود ای وای بر ما ما از این صحنه در غفلت بودیم )) (یا
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 504@@@
ویلنا قد کنا فی غفلة من هذا).

و چون نمی توانند با این عذر، گناه خویش را بپوشانند و خود را تبرئه کنند با صراحت می گویند: ((نه، ما ظالم و ستمگر بودیم ))! (بل کنا ظالمین ).

اصولا چگونه ممکن است با وجود این همه پیامبران الهی و کتب آسمانی و این همه حوادث تکان دهنده، و همچنین درسهای عبرتی که روزگار به آنها می دهد در غفلت باشند، آنچه از آنها سر زده تقصیر است و ظلم بر خویشتن و دیگران .

معنی چند لغت :

((حدب )) (بر وزن ادب ) به معنی بلندیهائی است که میان پستیها قرار گرفته و گاهی به برآمدگی پشت انسان نیز حدب گفته می شود.

((ینسلون )) از ماده ((نسول )) (بر وزن فضول ) به معنی خروج با سرعت است .

اینکه در مورد یاجوج و ماجوج می گوید: آنها از هر بلندی به سرعت می گذرند و خارج می شوند اشاره به نفوذ فوق العاده آنها در کره زمین است .

((شاخصه )) از ماده ((شخوص )) (بر وزن خلوص ) در اصل به معنی خارج شدن از منزل، یا خارج شدن از شهری به شهر دیگر است، و از آنجا که به هنگام تعجب و خیره شدن چشم گوئی می خواهد چشم انسان بیرون بیاید به این حالت نیز، شخوص گفته شده است، این حالتی است که در محشر به گنهکاران دست می دهد، آنچنان خیره می شوند که گوئی چشمهایشان می خواهد از حدقه بیرون بیاید.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 505@@@