تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

5- پیامبر اسلام همان خواسته های موسی را تکرار می کند

از روایاتی که در کتب دانشمندان اهل سنت و تشیع وارد شده استفاده می شود که پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نیز همین مسائل را که موسی برای پیشبرد اهدافش از خدا خواسته بود تمنا کرد، با این تفاوت که به جای نام هارون، نام ((علی )) ( علیه السلام ) را نهاد، و چنین عرض کرد: اللهم انی اسالک بما سالک اخی موسی ان تشرح لی صدری، و ان تیسر لی امری، و ان تحل عقدة من لسانی، یفقهوا قولی و اجعل لی وزیرا من اهلی، علیا اخی، اشدد به ازری، و اشرکه فی امری، کی نسبحک کثیرا نذکرک کثیرا، انک کنت بنا بصیرا:

((پروردگارا! من از تو همان تقاضا می کنم که برادرم موسی تقاضا کرد از تو میخواهم سینهام را گشاده داری، و کارها را بر من آسان کنی، گره از زبانم بگشائی، تا سخنانم را درک کنند، برای من وزیری از خاندانم قرار دهی، برادرم علی ( علیه السلام ) را خداوندا پشتم را با او محکم کن، و او را در کار من شریک گردان تا تو را بسیار تسبیح گوئیم و تو را بسیار یاد کنیم که تو به حال ما بصیر و بینائی )).

این حدیث را ((سیوطی )) در تفسیر ((درالمنثور)) و ((مرحوم طبرسی )) در ((مجمع البیان )) و بسیاری دیگر از دانشمندان بزرگ سنی و شیعه با تفاوتهائی نقل کرده اند.

مشابه این حدیث، حدیث منزله است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به علی ( علیه السلام ) فرمود: ا لا ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی، الا انه لیس نبی بعدی :

((آیا راضی نیستی که نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی باشی، جز اینکه پیامبری بعد از من نخواهد بود)).

این حدیث که در کتب درجه اول اهل تسنن آمده و به گفته محدث بحرانی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 194@@@
(طبق نقل تفسیر المیزان ) در کتاب ((غایة المرام )) از یک صد طریق از طرق اهل سنت و هفتاد طریق از طرق شیعه نقل شده است، آنقدر معتبر میباشد که جای هیچگونه انکار ندارد.

ما در باره حدیث منزله، در جلد ششم تفسیر نمونه ذیل آیه 142 اعراف (صفحه 339) به قدر کافی بحث کردهایم، اما آنچه ذکر آن را در اینجا ضروری میدانیم این است که بعضی از مفسران (مانند آلوسی در روح المعانی ) با قبول اصل روایت در دلالت آن ایراد کرده اند و گفته اند جمله و اشرکه فی امری (او را شریک در کار من بنما) چیزی را جز شرکت در امر ارشاد و دعوت مردم به سوی حق، اثبات نمی کند.

ولی پیدا است که مساله شرکت در ارشاد و به تعبیر دیگر امر به معروف و نهی از منکر و گسترش دعوت حق، وظیفه فرد فرد مسلمانان است و این چیزی نبوده است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) برای علی ( علیه السلام ) بخواهد، این یک توضیح واضح است که هرگز نمی توان دعای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را به آن تفسیر کرد.

از سوی دیگر میدانیم که منظور شرکت در امر نبوت هم نبوده است، بنابراین نتیجه میگیریم که مقام خاصی بوده غیر از نبوت و غیر از وظیفه عمومی ارشاد، آیا این جز مساله ولایت خاصه چیزی خواهد بود؟ آیا این همان خلافت (به مفهوم خاصی که شیعه برای آن قائل است ) نیست ؟ و جمله ((وزیرا)) نیز آن را تایید و تقویت می کند.

به تعبیر دیگر وظائفی وجود دارد که کار همه افراد نیست و آن حفظ آئین پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) از هر گونه تحریف و انحراف، و تفسیر هر گونه ابهامی که در محتوای آئین برای بعضی رخ دهد، و رهبری امت در غیبت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و بعد از او، و کمک بسیار مؤثر در پیشبرد اهداف او.

اینها همان چیزی است که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) با گفتن جمله ((اشرکه فی امری )).
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 195@@@
از خدا برای علی ( علیه السلام ) خواست .

و از اینجا روشن می شود، وفات هارون قبل از موسی ( علیه السلام ) مشکلی در این بحث ایجاد نمی کند، زیرا خلافت و جانشینی گاهی در زمان غیبت رهبر است آنگونه که هارون در غیبت موسی داشت و گاهی بعد از وفات او است، آنگونه که علی ( علیه السلام ) بعد از وفات پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) داشت هر دو دارای یک قدر مشترک و جامع واحد است هر چند مصداقها متفاوت بوده است . (دقت کنید)
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 196@@@