تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

سؤال :

در اینجا سؤالی مطرح است که پاسخ آن را از توضیحات گذشته می توان دریافت، سؤال این است : تعدد خدایان در صورتی منشا فساد در جهان می شود که آنها به مبارزه با یکدیگر برخیزند، اما اگر قبول کنیم آنها افرادی حکیم و آگاهند، حتما با کمک هم جهان را اداره می کنند. پاسخ این سؤال چندان پیچیده نیست، حکیم بودن آنها، تعدد آنها را از بین نمی برد، هنگامی که بگوئیم آنها متعددند، مفهومش این است که از هر نظر یکی نیستند، چرا که اگر از تمام جهات یکی بودند، یک خدا می شدند، بنابراین هر جا تعدد است حتما تفاوتها و اختلافاتی وجود دارد، که خواه ناخواه در اراده و عمل اثر می گذارد و جهان هستی را به هرج و مرج و فساد می کشاند. (دقت کنید). این برهان تمانع را به صورتهای دیگری نیز بیان کرده اند که از حوصله بحث ما بیرون است و آنچه در بالا گفتیم بهترین طرز بیان آن است .

در بعضی از این استدلالها، روی این تکیه شده است که اگر دو اراده در آفرینش حکمفرما بود، اصلا جهانی موجود نمی شد، در حالی که آیه فوق، سخن از فساد جهان و اختلال نظم می گوید، نه از موجود نشدن جهان (دقت کنید).

جالب اینکه در حدیثی که هشام بن حکم از امام صادق ( علیه السلام ) نقل کرده چنین می خوانیم : که امام ( علیه السلام ) در پاسخ مرد بی ایمانی که سخن از تعدد خدایان می گفت : فرمود: این دو خدائی که تو می گوئی یا هر دو قدیم و ازلی و نیرومندند و یا هر دو ضعیف و ناتوان، یا یکی قوی و دیگری ضعیف ؟.

اگر هر دو قوی باشند چرا هر کدام دیگری را کنار نمی زند و تدبیر جهان را به تنهائی بر عهده نمی گیرد، و اگر چنین گمان کنی که یکی قوی و دیگری
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 384@@@
ضعیف است، توحید خدا را پذیرفته ای، زیرا دومی ضعیف است و ناتوان، بنابراین خدا نیست .

و اگر بگوئی آنها دو هستند، از دو حال خارج نیست، یا از تمام جهات متفقند یا مختلف، اما هنگامی که ما آفرینش را منظم می بینیم و کواکب آسمان هر کدام در مسیر ویژه خود سیر می کنند و شب و روز با نظم خاصی جانشین یکدیگر می شوند و خورشید و ماه هر یک، برنامه ویژه خود را دارند، این هماهنگی تدبیر جهان و انسجام امورش دلیل بر این است که مدبر یکی است . از این گذشته، اگر ادعا کنی خداوند دو تا است لابد در میان آنها باید فاصله ای (امتیازی ) باشد تا دوگانگی درست شود، در اینجا آن فاصله (امتیاز) خود موجود سومی : ازلی خواهد بود، و به این ترتیب خدایان، سه می شوند، و اگر بگوئی سه هستند، باید میان آنها دو فاصله (امتیاز) باشند، در این صورت باید به پنج وجود قدیم ازلی قائل شوی، و به همین ترتیب، عدد، بالا می رود و سر از بینهایت در می آورد)).**توحید صدوق (طبق نقل تفسیر نورالثقلین ج 3 صفحه 417 و 418)***

آغاز این حدیث، اشاره به برهان تمانع است، و ذیل آن اشاره به برهان دیگری است، که آن ((برهان فرجه )) یا ((تفاوت ما به الاشتراک، و ما به الامتیاز)) می گویند.

در حدیث دیگری می خوانیم که ((هشام بن حکم )) از ((امام صادق )) ( علیه السلام ) پرسید : ما الدلیل علی ان الله واحد؟ قال : اتصال التدبیر و تمام الصنع، کما قال الله عز و جل : لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا.

((هشام می گوید: عرض کردم چه دلیلی بر یگانگی خدا وجود دارد؟ فرمود: پیوستگی و انسجام تدبیر جهان، و کامل بودن آفرینش، آنگونه که خداوند متعال فرموده : لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا (اگر در آسمان و زمین، خدایانی جز
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 385@@@
او بودند جهان به فساد کشانده می شد).**همان***

پس از آنکه با استدلالی که در آیه آمد توحید مدبر و اداره کننده این جهان اثبات شد، در آیه بعد می گوید ((او آنچنان حکیمانه جهان را نظم بخشیده که جای هیچ ایراد و گفتگو در آن نیست آری هیچکس بر کار او نمی تواند خرده بگیرد و از آن سؤال کند، در حالی که دیگران چنین نیستند و در افعالشان جای ایراد و سؤال بسیار است )) (لا یسئل عما یفعل و هم یسئلون ).

گرچه در تفسیر این آیه مفسران، سخن بسیار گفته اند، ولی آنچه در بالا گفته شد از همه نزدیکتر به نظر می رسد.

توضیح اینکه : ما دو گونه سؤال داریم، یکنوع سؤال، سؤال توضیحی است که انسان از مسائلی بی خبر است و مایل است حقیقت آن را درک کند، حتی با علم و ایمان به اینکه کار انجام شده کار صحیحی بوده باز می خواهد نکته اصلی و هدف واقعی آن را بداند، اینگونه سؤال در افعال خدا نیز جائز است، بلکه این همان سؤالی است که سرچشمه کاوشگری و پژوهش در جهان خلقت و مسائل علمی محسوب می شود، و از این گونه سؤالات چه در رابطه با عالم تکوین، و چه تشریع یاران پیامبر و امامان بسیار داشتند.

اما نوع دیگر سؤال، سؤال اعتراضی است، که مفهومش این است عمل انجام شده نادرست و غلط بوده، مثل اینکه به کسی که عهد خود را بی دلیل شکسته می گوئیم تو چرا عهدشکنی می کنی ؟ هدف این نیست که توضیح بخواهیم بلکه هدف آنست که ایراد کنیم .

مسلما این نوع سؤال در افعال خداوند حکیم معنی ندارد، و اگر گاهی از کسی سر بزند حتما به خاطر ناآگاهی است، ولی جای این گونه سؤال در
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 386@@@
افعال دیگران بسیار است .

در حدیثی از امام باقر ( علیه السلام ) می خوانیم که در جواب سؤال ((جابر جعفی )) از این آیه چنین فرمود: لانه لا یفعل الا ما کان حکمة و صوابا: ((برای اینکه او کاری را جز از روی حکمت و صواب انجام نمی دهد)).**توحید صدوق (طبق نقل تفسیر نورالثقلین ج 3 صفحه 419)***

ضمنا از این سخن به خوبی می توان نتیجه گرفت که اگر کسی سؤالی از نوع دوم داشته باشد دلیل بر آنست که هنوز خدا را به خوبی نشناخته و از حکیم بودن او آگاه نیست .

آیه بعد مشتمل بر دو دلیل دیگر در زمینه نفی شرک است، که با دلیل گذشته مجموعا سه دلیل می شود.

نخست می گوید: ((آیا آنها جز خدا معبودانی برای خود انتخاب کرده اند؟! بگو دلیل خود را بیاورید)) (ام اتخذوا من دونه الهة قل هاتوا برهانکم ).

اشاره به اینکه اگر از دلیل گذشته دائر به اینکه نظام عالم هستی دلیل بر توحید است صرف نظر کنید لااقل هیچگونه دلیلی بر اثبات شرک و الوهیت این خدایان وجود ندارد، انسان عاقل چگونه مطلبی را بی دلیل می پذیرد؟ سپس به آخرین دلیل اشاره کرده می گوید: ((این تنها من و همراهانم نیستند که سخن از توحید می گویند، بلکه تمام پیامبران و مؤمنان پیشین نیز همه موحد بودند)) (هذا ذکر من معی و ذکر من قبلی ).

این همان دلیلی است که دانشمندان عقائد تحت عنوان اجماع و اتفاق پیامبران بر مساله یگانگی خدا ذکر کرده اند. و از آنجا که ممکن است گاهی کثرت بت پرستان (مخصوصا در شرائط زندگی مسلمانان در مکه که سوره انبیاء ناظر به آن است ) برای بعضی مانع از
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 387@@@
پذیرش توحید گردد، چنین اضافه می کند: ((اما اکثر آنها حق را نمی دانند لذا از آن روی گردانند)) (بل اکثرهم لا یعلمون الحق فهم معرضون ). همیشه مخالفت کردن اکثریت نادان در بسیاری از جامعه ها دلیلی بوده است، برای اعراض ناآگاهان، و قرآن در بسیاری از آیات، چه آیاتی که در سوره های مکی نازل شده یا سوره های مدنی تکیه بر این اکثریت را شدیدا محکوم کرده است، و برای آن هیچگونه ارزشی قائل نیست، بلکه معیار را دلیل و منطق می شمرد.

و از آنجا که ممکن است بعضی بی خبران بگویند ما پیامبران مانند عیسی ( علیه السلام ) داریم که دعوت به خدایان متعدد کرده است، قرآن در آخرین آیه مورد بحث با صراحت تمام می گوید: ((ما قبل از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر اینکه به او وحی نمودیم که معبودی جز من نیست، و تنها مرا پرستش کنید)) (و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون ).

و به این ترتیب ثابت می شود که نه عیسی و نه غیر او هرگز دعوت به شرک نکرده اند، و اینگونه نسبتها تهمت است .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 388@@@