تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

قضاوت داود و سلیمان

در تعقیب سرگذشتهای مربوط به موسی و هارون و ابراهیم و نوح
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 466@@@
آیات مورد بحث به بخشی از زندگی داود و سلیمان اشاره می کند، و در آغاز اشاره سربستهای به ماجرای یک قضاوت و داوری که از ناحیه داود و سلیمان صورت گرفت دارد:

میفرماید: ((و داود و سلیمان را به یاد آر، هنگامی که در باره کشتزاری قضاوت میکردند که گوسفندان قوم شبانه آن را چریده بودند)) (و داود و سلیمان اذ یحکمان فی الحرث اذ نفشت فیه غنم القوم ).**(نفشت) از ماده (نفش) (بر وزن کفش) به معنی پراکنده شدن در شب است و از آنجا که پراکنده شدن گوسفندان در شب آنهم در یک کشتزار طبعا توام با چریدن آن خواهد بود بعضی آن را چریدن در شب گفته اند و نفش (بر وزن قفس) به معنی گوسفندانی است که در شب پراکنده می شود***

((و ما شاهد حکم آنها بودیم )) (و کنا لحکمهم شاهدین ).

گرچه قرآن ماجرای این محاکمه و دادرسی را کاملا سربسته بیان کرده و به یک اشاره اجمالی اکتفا نموده، و تنها به نتیجه اخلاقی و تربیتی آن که بعدا اشاره خواهیم کرد قناعت کرده است، ولی در روایات اسلامی و گفتار مفسران بحثهای زیادی پیرامون آن به چشم می خورد.

جمعی گفته اند: داستان بدین قرار بوده که : گله گوسفندانی شبانه به تاکستانی وارد میشوند، و برگها و خوشه های انگور را خورده و ضایع میکنند، صاحب باغ شکایت نزد داود میبرد، داود حکم می دهد که در برابر این خسارت بزرگ باید تمام گوسفندان به صاحب باغ داده شود.

سلیمان که در آن زمان کودک بود به پدر می گوید: ای پیامبر بزرگ خدا! این حکم را تغییر ده و تعدیل کن ! پدر می گوید چگونه ؟ در پاسخ می گوید: گوسفندان باید به صاحب باغ سپرده شوند تا از منافع آنها و شیر و پشمشان استفاده کند، و باغ به دست صاحب گوسفندان داده شود تا در اصلاح آن بکوشد
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 467@@@
هنگامی که باغ به حال اول بازگشت تحویل به صاحبش داده می شود، و گوسفندان نیز به صاحبش برمی گردد (و خداوند طبق آیه بعد حکم سلیمان را تایید کرد).

این مضمون در روایتی از امام باقر و امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده است .**مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث***

ممکن است تصور شود که این تفسیر با کلمه ((حرث )) که به معنی زراعت است سازگار نیست ولی ظاهرا ((حرث )) مفهوم وسیعی دارد که هم زراعت را شامل می شود و هم باغ را چنانکه از داستان صاحبان باغ (اصحاب الجنة ) در سوره قلم از آیه 17 تا 32 استفاده می شود.

ولی در اینجا چند سؤال مهم باقی میماند:

1 - اساس و معیار این دو حکم چه بوده است ؟

2 - چگونه حکم داود و سلیمان با هم اختلاف داشت ؟ مگر آنها بر اساس اجتهاد حکم میکردند؟.

3 - آیا این مساله به صورت مشاوره در حکم بوده است یا دو حکم قاطع و مستقل از یکدیگر دادند؟.

در پاسخ ((سؤال اول )) میتوان گفت معیار جبران خسارت بوده داود نگاه می کند و میبیند خسارتی که به تاکستان وارد شده معادل قیمت گوسفندان است، لذا حکم می کند که گوسفندان برای جبران این خسارت به صاحب باغ باید داده شود، چرا که تقصیر متوجه صاحب گوسفندان است (توجه داشته باشید که در بعضی از روایات اسلامی میخوانیم به هنگام شب وظیفه صاحب گوسفندان است که از تجاوز گله خود به کشت و زرع دیگران جلوگیری کند و در روز وظیفه
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 468@@@
صاحب کشت و زرع است ).**در مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث چنین می خوانیم: روی عن النبی (ص) انه قضی بحفظ المواشی علی اربابها لیلا وقضی بحفظ الحرث علی اربابها نهارا-همین مضمون در تفسیر صافی از کتاب کافی نقل شده است***

و ضابطه حکم سلیمان این بوده که خسارت صاحب باغ را معادل منافع یکساله گوسفندان دیده است .

بنابراین هر دو قضاوت به حق و عدل کرده اند، با این تفاوت که قضاوت سلیمان به طور دقیقتر اجرا میگردید، زیرا خسارت یکجا پرداخته نمی شد بلکه به طور تدریج ادا میگشت، بطوری که بر صاحب گوسفندان نیز سنگین نباشد، از این گذشته تناسبی میان خسارت و جبران بود، چرا ریشه های مو از بین نرفته بود، تنها منافع موقت آنها از میان رفته بود، لذا عادلانهتر این بود که اصل گوسفندان به ملک صاحب باغ درنیاید بلکه منافع آن در آید.

و در پاسخ ((سؤال دوم )) میگوئیم : بدون شک حکم پیامبران مستند به وحی الهی است، اما مفهوم این سخن آن نیست که در هر مورد خاص ‍ از موارد داوری وحی مخصوص نازل می شود، بلکه آنها طبق ضوابط کلیهای که از وحی دریافت داشته اند داوری می کنند.

بنابراین مساله اجتهاد نظری به معنی اصطلاحیش، یعنی همان اجتهاد ظنی، در حکم آنها راه ندارد، ولی مانعی ندارد که در پیاده کردن یک ضابطه کلی دو راه وجود داشته باشد، و دو پیامبر، هر کدام یکی از این دو راه را پیشنهاد کند که هر دو در واقع صحیح است، و اتفاقا در مورد بحث ما نیز مطلب همین گونه بوده است، چنانکه شرحش سابقا گذشت، ولی همانطور که قرآن اشاره می کند راهی را که سلیمان پیشنهاد کرد (از نظر اجرائی ) نزدیکتر بود، و جمله و کلا آتینا حکما و علما (ما به هر یک از این دو حکم و علم دادیم ) که در آیه
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 469@@@
بعد خواهد آمد گواهی بر صحت هر دو قضاوت است .

و در ((پاسخ سؤال سوم )) میگوئیم : بعید نیست که مطلب در شکل مشاوره بوده است، مشاورهای که احتمالا برای آزمودن سلیمان و شایستگی او در امر قضاوت صورت گرفته، تعبیر به ((حکمهما)) (حکم آن دو) نیز گواه بر وحدت حکم نهائی است، هر چند دو پیشنهاد متفاوت در آغاز وجود داشته (دقت کنید).

در روایتی از امام باقر ( علیه السلام ) میخوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: لم یحکما انما کانا یتناظران ((آنها حکم نهائی نکردند بلکه به مناظره (و مشورت ) پرداختند)).**(من لایحضره الفقیه) طبق نقل تفسیر نور الثقلین جلد 3 صفحه 443***

از روایت دیگری که در اصول کافی از امام صادق ( علیه السلام ) نقل شده نیز استفاده می شود که این ماجرا به عنوان تعیین وصی و جانشین داود و آزمودن آنها صورت گرفته است .**برای توضیح بیشتر به تفسیر صافی ذیل آیه مورد بحث مراجعه فرمائید***

به هر حال در آیه بعد حکم سلیمان را در این داستان به این صورت تایید می کند: ((ما این داوری و حکومت را به سلیمان تفهیم کردیم )) و با تایید ما او بهترین راه حل این مخاصمه را دریافت (ففهمناها سلیمان ).

اما مفهوم این سخن آن نیست که حکم داود اشتباه و نادرست بوده، چرا که بلافاصله اضافه می کند: ((ما به هر یک از این دو، آگاهی و شایستگی داوری و علم بخشیدیم )) (و کلا آتینا حکما و علما).

سپس به یکی دیگر از مواهب و افتخاراتی که خدا به داود داده بود اشاره کرده می فرماید: ((ما کوهها را مسخر ساختیم که همراه داود تسبیح میگفتند و همچنین پرندگان را)) (و سخرنا مع داود الجبال یسبحن و الطیر).
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 470@@@
اینها در برابر قدرت ما چیز مهمی نیست ما قادر بر انجام این کار بودیم (و کنا فاعلین ).

نکته :

در اینکه همصدا شدن کوهها و پرندگان با داود به چه صورت بوده، در میان مفسران گفتگو است :

1- گاه احتمال داده می شود که این صدای پر طنین و گیرای و جذاب داود بود که در کوهها منعکس میشد و پرندگان را به سوی خود جذب میکرد.

2 - گاه گفته اند که این تسبیح یکنوع تسبیح تواءم با درک و شعور است که در باطن ذرات عالم وجود دارد، زیرا طبق این نظر تمامی موجودات جهان از یکنوع عقل و شعور برخوردارند، و هنگامی که صدای داود را به وقت مناجات و تسبیح میشنیدند با او همصدا میشدند و غلغله تسبیح از آنها درهم می آمیخت .

3 - بعضی گفته اند: منظور همان ((تسبیح تکوینی )) است که با زبان حال در همه موجودات جهان صورت میگیرد، چرا که هر موجودی نظامی دارد، نظامی بسیار دقیق و حساب شده، این نظام دقیق و حساب شده از خداوندی حکایت می کند که هم پاک و منزه است، و هم دارای صفات کمال، بنابراین نظام شگفتانگیز عالم هستی در هر گوشهای ((تسبیح )) است و ((حمد)) (تسبیح، پاک شمردن از نقائص ‍ است، و حمد ستایش در برابر صفات کمال ).**برای توضیح بیشتر به جلد 12 تفسیر نمونه ذیل آِه 44 سورا اسراء مراجعه فرمائید***

و اگر گفته شود که این تسبیح تکوینی نه مخصوص کوهها و پرندگان است و نه مخصوص داود، بلکه همیشه و در همه جا و از همه موجودات بانگ این تسبیح برمی خیزد.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 471@@@
در پاسخ گفته اند: درست است که این تسبیح عمومی است ولی همگان آن را درک نمی کنند، این روح بزرگ داود بود که در این حالت با درون و باطن عالم هستی همراز و هماهنگ میشد، و به خوبی احساس میکرد کوهها و پرندگان با او همصدا هستند و تسبیح گویان .

دلیل قاطعی برای تعیین هیچیک از این تفاسیر نداریم، آنچه از ظاهر آیه میفهمیم آنست که کوهها و پرندگان با داود همصدا میشدند و خدا را تسبیح میگفتند، در عین حال تضادی میان این تفسیرهای سهگانه نیست و جمع میان آنها امکان پذیر است .

در آخرین آیه به یکی دیگر از مواهبی که خدا به این پیامبر بزرگ داده اشاره کرده می گوید: ما ساختن زره را به او تعلیم دادیم، تا شما را در جنگهایتان حفظ کند آیا خدا را بر نعمتهایش شکر میکنید؟)) (و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصنکم من باسکم فهل انتم شاکرون ).
((لبوس )) بطوری که مرحوم طبرسی در ((مجمع البیان )) می گوید هر گونه اسلحه دفاعی و تهاجمی را مانند زره، شمشیر و نیزه شامل می شود**مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث*** ولی قرائنی که در آیات قرآن است نشان می دهد که ((لبوس )) در اینجا به معنی زره میباشد که جنبه حفاظت در جنگها داشته است .

اما اینکه چگونه خداوند آهن را برای داود نرم کرد، و صنعت زرهسازی را به او آموخت شرح آن را بخواست خدا ذیل آیات 10 و 11 سوره سبا خواهیم گفت .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 472@@@