تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

پیروزی عظیم موسی ( علیه السلام )

در آیات گذشته به اینجا رسیدیم که موسی مامور شد عصای خود را بیفکند
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 246@@@
تا دستگاه سحر ساحران را نابود سازد.

در آیات مورد بحث این مساله تعقیب شده، منتها جمله هائی که روشن بوده است حذف گردیده (موسی عصای خود را افکند، عصا تبدیل به مار عظیمی شد و تمام اسباب و آلات سحر ساحران را بلعید، غوغا و ولولهای در تمام جمعیت افتاد فرعون، سخت متوحش شد، و اطرافیانش دهانهاشان از تعجب باز ماند.

ساحران که تا آن زمان با چنین صحنهای روبرو نشده بودند و به خوبی سحر را از غیر سحر میشناختند، یقین کردند که این امر، چیزی جز معجزه الهی نیست، و این مرد فرستاده خدا است که آنها را دعوت به سوی پروردگارشان می کند، طوفانی در دل آنها به وجود آمد و انقلاب عظیمی در روحشان پدیدار گشت ). اکنون دنباله سخن را از زبان آیات میشنویم :

((ساحران همگی به سجده افتادند و گفتند: ما به پروردگار هارون و موسی ایمان آوردیم )) (فالقی السحرة سجدا قالوا آمنا برب هارون و موسی ).

تعبیر به ((القی )) (با استفاده از فعل مجهول ) گویا اشاره به این است که آنچنان مجذوب موسی و تحت تاثیر معجزه او واقع شدند که گوئی بیاختیار به سجده افتادند.

این نکته نیز قابل توجه است که تنها قناعت به ایمان آوردن نکردند، بلکه وظیفه خود دیدند که این ایمان را به صورت روشنی و با جمله هائی که هیچگونه ابهام در آن نباشد، یعنی با تاکید به پروردگار موسی و هارون اظهار دارند، تا اگر کسانی بر اثر کار آنها گمراه شده اند بازگردند و از این نظر مسئولیتی بر دوش آنها باقی نماند!

بدیهی است که این عمل ساحران، ضربه سنگینی بر پیکر فرعون و حکومت جبار و خودکامه و بیدادگرش وارد ساخت، و تمام ارکان آن را به لرزه درآورد،
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 247@@@
چرا که مدتها در سرتاسر مصر روی این مساله تبلیغ شده بود، و ساحران را از هر گوشه و کنار گردآوری کرده بودند، و هر گونه پاداش و امتیازی برای آنها در صورت پیروزی قائل شده بود.

اما الان مشاهده می کند که همانها که در صف اول مبارزه بودند یکباره تسلیم دشمن، نه تسلیم، بلکه مدافع سرسخت او شدند، و این مسالهای بود که هرگز برای فرعون قابل پیشبینی نبود، و بدون شک گروهی از مردم نیز به پیروی از ساحران به موسی و آئینش دل بستند.

لذا فرعون، چارهای جز این ندید که با داد و فریاد و تهدیدهای غلیظ و شدید تهمانده حیثیتی را که نداشت، جمع و جور کند، رو به سوی ساحران کرد و گفت : آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! (قال آمنتم له قبل ان آذن لکم ).

این جبار مستکبر، نه تنها مدعی بود که بر جسم و جان مردم، حکومت دارد بلکه میخواست بگوید قلب شما هم در اختیار من و متعلق به من است، و باید با اجازه من تصمیم بگیرد، این همان کاری است که همه فرعونها در هر عصر و زمان، طرفدار آنند.

بعضی مانند فرعون مصر، ناشیانه به هنگام دستپاچگی بر زبان جاری میکنند، و بعضی مرموزانه و با استفاده از وسائل تبلیغاتی و ارتباط جمعی و انواع سانسورها عملا این حق را برای خود قائلند و معتقدند نباید به مردم اجازه اندیشیدن مستقل داد، بلکه حتی گاهی به نام آزادی اندیشه، باید این سلب آزادی را بر مردم تحمیل کرد.

به هر حال فرعون به این قناعت نکرد، فورا وصلهای به دامان ساحران چسبانید و آنها را متهم کرد و گفت : او بزرگ شما است، او کسی است که سحر به شما آموخته، و تمام اینها توطئه است با نقشه قبلی (انه لکبیرکم الذی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 248@@@
علمکم السحر).

بدون شک فرعون میدانست و یقین داشت این سخن دروغ است، و اساسا چنین توطئه ای که سرتاسر مصر را فراگیرد و ماموران مخفی و جاسوسان او از آن بیخبر بمانند امکانپذیر نیست، اصولا فرعون موسی را در آغوش خود پرورش داده بود و غیبت او از مصر برایش مسلم بود، اگر او بزرگ ساحران مصر بود همه جا به این عنوان معروف میشد، و چیزی نبود که بتوان آن را مخفی کرد. ولی میدانیم قلدرها و زورگویان، وقتی موقعیت نامشروع خود را در خطر ببینند از هیچ دروغ و تهمتی باک ندارند.

تازه به این نیز قناعت نکرد و ساحران را با شدیدترین لحنی، تهدید به مرگ نمود و گفت : ((سوگند یاد می کنم که دست و پاهای شما را به طور مختلف قطع می کنم، و بر فراز شاخه های بلند نخل به دار می آویزم، تا بدانید مجازات من دردناکتر و پایدارتر است یا مجازات خدای موسی و هارون )) (فلا قطعن ایدیکم و ارجلکم من خلاف و لاصلبنکم فی جذوع النخل و لتعلمن اینا اشد عذابا و ابقی ).**معروف این است که (فی) در جمله (و لاصلبنکم فی جذوع النخل) به معنی (علی) است یعنی شمارا بر درختان نخل به دار می آویزم ولی فخر رازی معتقد است که (فی) در اینجا معنی خود را می بخشد چرا که (فی) برای ظرفیت است و ظرفیت هرچیزی متناسب آنست و می دانیم چوبه دار همچون ظرف برای کسی است که به دار آویخته می شود (ولی این توجیه چندان صحیح به نظر نمی رسد)***
در حقیقت جمله اینا اشد عذابا اشاره به تهدیدی است که موسی قبلا کرده بود و مخصوصا به ساحران قبل از این ماجرا گوشزد کرد که اگر شما بر خدا دروغ ببندید، شما را با عذاب و مجازات خود ریشه کن خواهد کرد.

تعبیر به ((من خلاف )) (دست و پای شما را بطور مختلف قطع می کنم ) اشاره به آنست که دست راست با پای چپ یا به عکس، و شاید انتخاب این نوع شکنجه برای ساحران به خاطر این بوده است که با این وضع انسان دیرتر می میرد
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 249@@@
یعنی خونریزی کندتر انجام میگیرد و شکنجه بیشتری خواهند دید، بعلاوه گویا میخواهد بگوید هر دو سمت بدن شما را ناقص می کنم .

و اما تهدید به اینکه شما را بر درختان نخل به دار می آویزم شاید به خاطر این بوده است که این درختان از بلندترین درختانند و همه کس از دور و نزدیک کسی را که به آن آویخته باشد میبیند.

این نکته نیز قابل ملاحظه است که در عرف آن زمان دارزدن آنچنان که در عرف ما معمول است نبوده، طناب دار را به گردن شخصی که میخواستند او را دار بزنند نمی انداختند، بلکه به دستها یا شانه ها میبستند، تا زجرکش شود.

اما ببینیم عکس العمل ساحران در برابر این تهدیدهای شدید فرعون چه بود؟ آنها نه تنها مرعوب نشدند و جا نخوردند، و از میدان بیرون نرفتند، بلکه حضور خود را در صحنه بطور قاطعتری ثابت کردند و گفتند: به خدائی که ما را آفریده است که ما هرگز تو را بر این دلائل روشنی که به سراغ ما آمده مقدم نخواهیم داشت (قالوا لن نؤثرک علی ما جائنا من البینات و الذی فطرنا).

((تو هر حکمی میخواهی بکن )) (فاقض ما انت قاض ).

اما بدان تو تنها میتوانی در زندگی این دنیا قضاوت کنی (ولی در آخرت ما پیروزیم و تو گرفتار و مبتلا به شدیدترین کیفرها) (انما تقضی هذه الحیاة الدنیا).

و به این ترتیب آنها سه جمله کوبنده در برابر فرعون بیان کردند: نخست اینکه مطمئن باش ما آن هدایتی را که یافتهایم با هیچ چیز معاوضه نخواهیم کرد دیگر اینکه از تهدیدهایت ابدا هراسی نداریم، و سوم اینکه قلمرو حکومت و فعالیت تو همین چهار روز دنیا است .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 250@@@
سپس افزودند: اگر میبینی ما به پروردگارمان ایمان آوره ایم برای آنست که گناهان ما را ببخشد (ما با سحر و ساحری مرتکب گناهان بسیاری شدهایم ) (انا آمنا بربنا لیغفر لنا خطایانا).

و همچنین ((ما را در برابر این گناه بزرگ که تو بر ما تحمیل کردی (سحر در برابر پیامبر خدا) مشمول رحمتش گرداند و خدا از همه چیز بهتر و باقیتر است

(و ما اکرهتنا علیه من السحر و الله خیر و ابقی ).

خلاصه اینکه هدف ما پاک شدن از گناهان گذشته از جمله مبارزه با پیامبر راستین خدا است، ما از این طریق میخواهیم به سعادت جاویدان برسیم، ولی تو ما را تهدید به مرگ این دنیا میکنی، ما این ضرر کم را در مقابل آن خیر عظیم پذیرا هستیم !.

در اینجا سؤالی پیش می آید و آن اینکه ظاهرا ساحران با میل خودشان به این میدان گام نهادند، هر چند فرعون وعده های فراوانی به آنها داده بود، چگونه در آیه فوق تعبیر به ((اکراه )) شده است ؟

در پاسخ میگوئیم : هیچ دلیلی در دست نیست که ساحران از آغاز مجبور به پذیرش این دعوت نبودند، بلکه ظاهر جمله یاتوک بکل ساحر علیم (ماموران باید بروند و هر ساحر آگاهی را بیاورند) (اعراف - 112) این است که ساحران آگاه ملزم به پذیرش بودند، و البته در شرائط حکومت استبدادی و خودکامه فرعونی نیز این معنی کاملا طبیعی به نظر میرسد که در مسیر منویات خود، افراد را به اجبار حرکت دهند، و اما قرار دادن جایزه و امثال آن برای تشویق آنها هیچ منافاتی با این معنی ندارد، چرا که بسیار دیدهایم، حکومتهای زورگوی ستمگر در کنار توسل به زور، از تشویقهای مادی نیز استفاده می کنند.

این احتمال نیز داده شده است که در اولین برخورد ساحران با موسی ( علیه السلام ) روی قرائنی بر آنها روشن شد که موسی ( علیه السلام ) حق است، یا لااقل در شک و تردید
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 251@@@
فرو رفتند و به همین دلیل در میان آنها بگومگو برخواست چنانکه در آیه 62 همین سوره خواندیم ((فتنازعوا امرهم بینهم )).

فرعون و دستگاهش از این ماجرا آگاه شدند و آنها را به ادامه مبارزه مجبور ساختند.

ساحران سپس چنین ادامه دادند اگر ما ایمان آوره ایم دلیلش روشن است ((چرا که هر کس بیایمان و گنهکار در محضر پروردگار در قیامت بیاید آتش سوزان دوزخ برای او است )) (انه من یات ربه مجرما فان له نار جهنم ).

و مصیبت بزرگ او در دوزخ این است که ((نه میمیرد و نه زنده می شود))

(لا یموت فیها و لا یحیی ).

بلکه دائما در میان مرگ و زندگی دست و پا میزند، حیاتی که از مرگ تلختر و مشقتبارتر است .

((و هر کس در آن محضر بزرگ، با ایمان و عمل صالح، وارد شود، درجات عالی در انتظار او است )) (و من یاته مؤمنا قد عمل الصالحات فاولئک لهم الدرجات العلی ).

((بهشتهای جاویدانی که نهرها از زیر درختانش جاری است، و جاودانه در آن خواهند ماند)) (جنات عدن تجری من تحتها الانهار خالدین فیها).

((و این است پاداش کسی که با ایمان و اطاعت پروردگار خود را پاک و پاکیزه کند)) (و ذلک جزاء من تزکی ).

در اینکه سه آیه اخیر، دنباله گفتار ساحران در برابر فرعون است یا جمله های مستقلی است از ناحیه خداوند که در اینجا به عنوان تکمیل سخنان آنها بیان فرموده، در میان مفسران گفتگو است .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 252@@@
گروهی آن را دنباله کلام ساحران میدانند و شاید شروع با انه که در واقع برای بیان علت است، این نظر را تاءیید می کند.

اما شرح و بسطی که در این آیات سهگانه پیرامون سرنوشت مؤمنان صالح و کافران مجرم بیان شده و با جمله و ذلک جزاء من تزکی (این است پاداش کسی که پاکی برگزیند) پایان مییابد، و نیز اوصافی که برای بهشت و دوزخ در آن آمده، نظر دوم را تایید می کند که اینها از کلام خدا است، زیرا ساحران باید در این مدت کوتاه، سهم وافری از آگاهی و علوم الهی پیدا کرده باشند که بتوانند این چنین قاطع و آگاهانه در باره بهشت و دوزخ و سرنوشت مؤمنان و مجرمان قضاوت کنند.

مگر اینکه بگوئیم خداوند این سخنان پرمحتوا را - به خاطر ایمانشان بر زبان آنها جاری ساخت، هر چند از نظر تربیت الهی و نتیجه برای ما هیچ تفاوتی نمی کند که خداوند فرموده باشد یا مؤمنان تعلیم یافته از ناحیه خدا، به خصوص اینکه قرآن همه را با لحن موافق نقل می کند.

نکته ها: