تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

اهل ذکر کیانند؟

بدون شک ((اهل ذکر)) از نظر مفهوم لغوی، تمام آگاهان و مطلعان را در بر میگیرد و آیه فوق بیانگر یک قانون کلی عقلائی در مورد ((رجوع جاهل به عالم )) است، هر چند مورد و مصداق آیه، دانشمندان اهل کتاب بودند ولی این مانع کلیت قانون نیست .

به همین دلیل دانشمندان و فقهای اسلام به این آیه برای مساله جواز تقلید از مجتهدان اسلامی استدلال کرده اند.

و اگر می بینیم در روایاتی که از طرق اهلبیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده، اهل ذکر به علی ( علیه السلام ) یا سایر امامان اهلبیت (علیهمالسلام ) تفسیر شده به معنی انحصار نیست، بلکه بیان واضحترین مصداقهای این قانون کلی است .

توضیح بیشتر را در این باره، در تفسیر آیه 43 سوره نحل (جلد 11 صفحه 240 تا 246) مطالعه فرمائید.

آیه بعد توضیح بیشتری در مورد بشر بودن پیامبران می دهد و می گوید: ((ما پیامبران را پیکرهائی که غذا نخورند قرار ندادیم و آنها هرگز عمر جاویدان نداشتند)) (و ما جعلناهم جسدا لا یاکلون الطعام و ما کانوا خالدین ).

جمله ((لا یاکلون الطعام )) اشاره به چیزی است که در جای دیگر از قرآن در ارتباط با همین ایراد آمده است : و قالوا ما لهذا الرسول یاکل الطعام
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 362@@@
و یمشی فی الاسواق : چرا این پیامبر غذا میخورد و در بازارها راه می رود؟! (فرقان - 7).

جمله ((ما کانوا خالدین )) نیز تکمیلی بر همین معنی است، چرا که مشرکان میگفتند: خوب بود بجای بشر فرشتهای فرستاده میشد، فرشتهای که عمر جاودان داشته باشد و دست مرگ به دامان او دراز نشود! قرآن در پاسخ آنها می گوید: هیچیک از پیامبران پیشین عمر جاویدان نداشتند که پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) داشته باشد.

به هر حال بدون شک - همانگونه که بارها گفته ایم - رهبر انسانها باید از جنس خودشان باشد، با همان غرائز، عواطف، احساسها، نیازها، و علاقه ها، تا دردهای آنها را لمس کند، و بهترین طریق درمان را با الهام گرفتن از تعلیماتش انتخاب نماید، تا الگو و اسوهای برای همه انسانها باشد و حجت را بر همه تمام کند.

سپس به عنوان تهدید و هشداری به منکران سرسخت و لجوج چنین می گوید: ما به پیامبرانمان وعده داده بودیم که آنها را از چنگال دشمنان رهائی بخشیم و نقشه های آنها را نقش بر آب کنیم، آری ((ما سرانجام به این وعده خود وفا کردیم و صدق آن را آشکار ساختیم، آنها و تمام کسانی را که میخواستیم نجات دادیم و مسرفان را هلاک نمودیم ))! (ثم صدقناهم الوعد فانجیناهم و من نشاء و اهلکنا المسرفین ).

آری همانگونه که سنت ما انتخاب کردن رهبران بشر از میان افراد بشر بود، این هم سنت ما بود که در برابر توطئه های مخالفان از آنها حمایت کنیم و اگر اندرزهای پیدرپی در آنها مؤثر نیفتاد، صفحه زمین را از لوث وجودشان پاک سازیم .
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 363@@@
پیدا است که منظور از ((و من نشاء)) (هر که را بخواهیم ) خواستنی است که بر معیار ایمان و عمل صالح دور میزند، و نیز روشن است که منظور از ((مسرفان )) در اینجا کسانی است که در مورد خویشتن و جامعهای که در آن زندگی داشتند، اسراف کردند، از طریق انکار آیات الهی و تکذیب پیامبران .

لذا در جای دیگر قرآن میخوانیم : کذلک حقا علینا ننجی المؤمنین : ((این گونه بر ما حق و لازم بود که مؤمنان را نجات دهیم )) (یونس - 103).

در آخرین آیه مورد بحث در یک جمله کوتاه و پرمعنی، به اکثر ایرادهای مشرکان مجددا پاسخ داده می گوید: ((ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله بیداری شما در آن است آیا تعقل نمی کنید؟!)) (و لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکم ا فلا تعقلون ).

هر کس آیات این کتاب را که مایه تذکر و بیداری دل و حرکت اندیشه و پاکی جامعه ها است بررسی کند به خوبی میداند یک معجزه روشن و جاویدان است، با وجود این معجزه آشکار که از جهات مختلف آثار اعجاز در آن نمایان است (از جهت جاذبه فوق العاده، از جهت محتوی، احکام و قوانین، عقائد و معارف و...) آیا باز در انتظار ظهور معجزه دیگری هستید؟ کدام معجزه بهتر از این میتواند حقانیت دعوت پیامبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) را ثابت کند؟!

از این گذشته آیات این کتاب فریاد میزند، که سحر نیست، واقعیت است و تعلیمات پرمحتوا و جذاب، آیا باز هم میگوئید سحر است ؟!

آیا میتوان نسبت ((اضغاث احلام )) به این آیات داد؟ خوابهای پریشان و بیمعنی کجا و این سخنان موزون و منسجم کجا؟

آیا میتوان آن را دروغ و افترا شمرد؟ با اینکه آثار صدق از همه جای آن نمایان است ؟
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 364@@@
و آیا آورنده آن ((شاعر)) بوده، در حالی که شعر بر محور تخیل دور می زند و آیات این کتاب همه بر اساس واقعیتها است ؟!

کوتاه سخن اینکه دقت و بررسی در این کتاب ثابت می کند که این نسبتهای ضد و نقیض، وصله هائی است ناهمرنگ و سخنانی است مغرضانه و نابخردانه .

در اینکه کلمه ذ((کرکم )) در آیه فوق به چه معنی است، مفسران بیانات گوناگونی دارند:

بعضی گفته اند: منظور این است که آیات قرآن، مایه تذکر و بیداری اندیشه های شما است، چنانکه در جای دیگر می گوید: فذکر بالقرآن من یخاف وعید: ((به وسیله این قرآن کسانی را که از مجازات الهی می ترسند تذکر ده )) (ق - 45).

گروهی گفته اند: منظور این است که این قرآن، نام و آوازه شما را در دنیا بلند می کند، یعنی مایه عز و شرف شما است، شما مؤمنان و مسلمانان، و یا شما قوم عرب، که قرآن به زبان شما نازل شده، و اگر از شما گرفته شود، نام و نشانی در جهان نخواهید داشت .

بعضی دیگر گفته اند: منظور این است که در این قرآن آنچه مورد نیاز شما در امر دین و دنیا است و یا در زمینه مکارم اخلاق است، یادآوری شده . گرچه این تفاسیر منافاتی با یکدیگر ندارد و ممکن است همه در تعبیر ذکرکم جمع باشند اما تفسیر نخست روشنتر به نظر می رسد.

و اگر گفته شود چگونه این قرآن مایه بیداری است ؟ در حالی که بسیاری از مشرکان شنیدند و بیدار نشدند، در پاسخ می گوئیم : بیدار کننده بودن قرآن جنبه اجباری و الزامی ندارد بلکه مشروط است به اینکه انسان خودش بخواهد و دریچه های قلبش را به روی آن بگشاید.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 365@@@