تربیت
Tarbiat.Org

تفسیر نمونه، جلد13
آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلاء و دانشمندان‏‏‏‏‏

همه می میرند!

در قسمتی از آیات گذشته خواندیم که مشرکان برای تردید در نبوت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به مساله انسان بودن او متوسل می شدند و معتقد بودند که پیامبر حتما باید فرشته باشد و خالی از هر گونه عوارض بشری .

آیات مورد بحث اشاره ای به بعضی دیگر از ایرادات آنها است : گاه آنها می گفتند سر و صدائی که پیامبر - و به گفته آنها این شاعر - به راه انداخته دوامی
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 403@@@
ندارد و با مرگش همه چیز پایان می یابد چنانکه در آیه 30 سوره طور می خوانیم ((ام یقولون شاعر نتربص به ریب المنون )):

و گاه چنین می پنداشتند که چون این مرد معتقد است خاتم پیامبران است باید هرگز نمی رد تا حافظ آئین خویش باشد، بنابراین مرگ او در آینده دلیلی خواهد بود بر بطلان ادعای او! قرآن در نخستین آیات فوق در جمله کوتاهی به آنها پاسخ می دهد و می گوید: ((ما برای هیچ بشری قبل از تو زندگی جاویدان قرار ندادیم )) (و ما جعلنا لبشر من قبلک الخلد).

این قانون تغییرناپذیر آفرینش است که هیچکس زندگی جاویدان ندارد. وانگهی اینها که از مرگ تو هم اکنون شادی می کنند اگر تو بمیری مگر خودشان زندگی جاویدان دارند؟! (ا فان مت فهم الخالدون ).

شاید نیاز به توضیح نداشته باشد که بقای شریعت و دین و آئین نیاز به بقای آورنده آن ندارد، آئین ابراهیم ( علیه السلام ) و موسی ( علیه السلام ) و عیسی ( علیه السلام ) هر چند جاویدان نبودند ولی قرنها بعد از وفات این پیامبران بزرگ (و در مورد حضرت مسیح بعد از صعود او به آسمان ) باقی ماندند.

بنابراین جاودانگی مذهب نیاز به پاسداری دائمی پیامبر ندارد، ممکن است جانشینان او خط او را ادامه دهند.

و اما اینکه آنها خیال می کنند با درگذشت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) همه چیز پایان می یابد در حقیقت کور خوانده اند، زیرا این سخن در مورد مسائلی صحیح است که قائم به شخص باشد، اسلام نه قائم به شخص پیامبر بود، و نه اصحاب و یارانش آئینی بود زنده و پویا که بر اساس حرکت درونیش پیش می رود، و مرزهای زمان و مکان را می شکافد و به سیر خود ادامه می دهد.
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 404@@@
سپس قانون کلی مرگ را در باره همه نفوس، بدون استثناء چنین بازگو می کند: ((هر انسانی طعم مرگ را می چشد)) (کل نفس ذائقة الموت ).

لازم به یادآوری است که واژه ((نفس )) در قرآن مجید در معانی مختلفی به کار رفته، نخستین معنی نفس ((ذات )) یا خویشتن خویش است، این معنی وسیعی است که حتی بر ذات پاک خداوند اطلاق می شود، چنانکه می خوانیم ((کتب علی نفسه الرحمة )) خداوند رحمت را بر خویش لازم کرده است (انعام آیه 12).

سپس این کلمه در انسان یعنی مجموعه جسم و روح او به کار رفته است مانند: من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس ‍ جمیعا: ((کسی که انسانی را بدون اینکه قتلی انجام دهد یا فساد در زمین کرده باشد بکشد گوئی همه انسانها را کشته است )) (مائده آیه 32).

و گاهی در خصوص روح انسان استعمال شده مانند ((اخرجوا انفسکم )): ((فرشتگان قبض ارواح می گویند: روح خود را خارج کنید)) (انعام آیه 93).

پیدا است که منظور از ((نفس )) در آیات مورد بحث همان معنی دوم است بنابراین منظور بیان قانون کلی مرگ در باره انسانها است، و به این ترتیب جای ایرادی در آیه باقی نمی ماند که تعبیر به نفس شامل خداوند یا فرشتگان هم می شود چگونه باید آیه را تخصیص زد و اینها را خارج کرد.**المیزان جلد 14 صفحه 312***

بعد از ذکر قانون عمومی مرگ این سؤال مطرح می شود که هدف از این حیات ناپایدار چیست و چه فایده ای دارد؟

قرآن در دنباله همین سخن می گوید: ((ما شما را با بدیها و نیکیها امتحان می کنیم، و سرانجام به سوی ما باز می گردید)) (و نبلوکم بالشر و الخیر فتنة و الینا ترجعون ).

جایگاه اصلی شما این جهان نیست بلکه جای دیگر است شما تنها
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 405@@@
برای دادن امتحانی در اینجا می آئید و پس از پایان امتحان و کسب تکامل لازم به جایگاه اصلی خود که سرای آخرت است خواهید رفت .

قابل توجه اینکه در میان مواد امتحانی ((شر)) مقدم بر ((خیر)) ذکر شده و باید هم چنین باشد، زیرا آزمایش الهی هر چند گاهی با نعمت است و گاهی با بلا، ولی مسلما آزمایش بوسیله بلاها سختتر و مشکلتر است .

ذکر این نکته نیز لازم است که شر در اینجا به معنی شر مطلق نیست، زیرا فرض این است شری که وسیله آزمایش و تکامل می باشد، بنابراین منظور شر نسبی است، و اصولا در مجموع عالم هستی با بینش صحیح توحیدی شر مطلق وجود ندارد! (دقت کنید).

لذا در حدیثی از امیر مؤمنان علی ( علیه السلام ) چنین می خوانیم که امام بیمار شده بود جمعی از برادران (و یاران ) به عیادتش آمدند عرض ‍ کردند کیف نجدک یا امیر المؤمنین ؟ قال بالشر: ((حالتان چطور است ای امیر مؤمنان ؟ فرمود: شر است ))

((قالوا ما هذا کلام مثلک : ((گفتند: این سخن شایسته مثل شما نیست )).

امام فرمود : ((ان الله تعالی یقول و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه فالخیر الصحة و الغنا و الشر المرض و الفقر)): ((خداوند متعال می گوید ما شما را با ((شر)) و ((خیر)) آزمایش می کنیم، خیر تندرستی است و بی نیازی و شر بیماری و فقر است )) (و این تعبیری است که من از قرآن مجید انتخاب کرده ام ).

در اینجا سؤال مهمی باقی می ماند که خداوند چرا بندگان را آزمایش ‍ می کند، و اصولا آزمایش در مورد خداوند چه مفهومی دارد؟! پاسخ این سؤال را در جلد اول تفسیر نمونه ذیل آیه 155 سوره بقره آوره ایم که آزمایش در مورد خداوند به معنی پرورش دادن است (شرح کامل این موضوع را در آنجا مطالعه فرمائید).
@@تفسیر نمونه جلد 13 صفحه 406@@@