تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

تذکر و موعظه‏

بعضی از اقسام دیگر امر به معروف و نهی از منکر مصداق موعظه و نصیحت کردن، و پند و اندرز دادن است. این قسم هم چند صورت است، که مصادیق آن فرق می‏کند. مثلا شما اطلاع پیدا کردید که فردی علی رغم این که حکم را می‏داند و می‏داند که فلان کار گناه است، در عین حال، عالما و عامدا، آن گناه را مرتکب می‏شود. این فرض چند حالت دارد. گاهی آن فرد به تنهایی و در خلوت گناهی را مرتکب شده است و شما به طور اتفاقی از عمل او اطلاع پیدا کردید، و او اصلا نمی‏خواهد کسی در مورد این مساله چیزی بفهمد. و حتی اگر متوجه شود که شما از عمل او اطلاع پیدا کرده‏اید، خجالت می‏کشد. در این جا شما باید او را امر به معروف و نهی از منکر کنید، اما این امر به معروف و نهی از منکر باید به گونه‏ای باشد که او خجالت نکشد. چون خجالت دادن افراد، مصداق ایذاء مؤمن است و ایذاء مؤمن هم حرام است. باید به گونه‏ای با او صحبت کنید، که او متوجه نشود شما از گناه او خبر دارید. مثلا با گفتن مسائل کلی او را موعظه کنید. چه رسد که راز او را نزد دیگری فاش کنید و گناه او را به دیگران بگویید. باز گو کردن گناه دیگران، خود گناه کبیره است. ممکن است شخصی در خفاء گناه ساده‏ای را انجام بدهد، بعد شما گناه ساده او را به اسم نهی از منکر در جلوی دیگران بازگو کنید! اولا او خجالت می‏کشد، که این خود یک گناه است. اگر دیگران بفهمند که او آن گناه ساده را مرتکب شده است، شما یک گناه کبیره مرتکب شده‏اید. او یک گناه صغیره کرده بود، اما شما برای انجام تکلیف واجب، مرتکب گناه کبیره شدید.
پس اگر کسی در خفا گناهی کرد، حتی اگر گناه کبیره هم باشد، اولا شما حق ندارید که او راز او را فاش کنید، و به کسی بگویید. حتی اگر فرد گناه کار کودک باشد شما حق ندارید راز او را به پدر و مادرش بگویید. چون آن فرد خجالت می‏کشد، آبرویش می‏ریزد، و ریختن آبروی مؤمن حرام است. مگر یک مورد که استثنا شده و آن این که راه اصلاح فرد گناهکار منحصرا در این باشد که به دیگری بگویید. یعنی به هر دلیلی اصلا حاضر نمی‏شود، دست از کناه خود بردارد، و تنها راه باز داشتن او این است که به شخص دیگری که می‏تواند او را از گناه باز دارد، بگویید، تا او آرام آرام شخص خلافکار را وادار به اصلاح کند. فقط در این مورد جایز است گناه شخصی برای دیگری نقل شود. اما تا ممکن است باید خود شما در صدد اصلاح او بر آمده، و او را از منکری که مرتکب آن می‏شود نهی کنید. اما به گونه‏ای که متوجه نشود شما خبر دارید، تا آبروی مؤمن نزد شما نریزد. خداوند ستار العیوب است، و راضی نمی‏شود که راز مؤمن برای دیگری فاش شود، و یا آبرویش بریزد.
بسیاری از مردم از این موضوع غفلت دارند، گمان می‏کنند هر کس گناهی را مرتکب شد، مخصوصاً اگر گناه کبیره باشد، باید افشاگری کرد، و به مواجع ذی صلاح خبر داد، یا باید او را تعذیر کرد، و یا اگر مرتکب گناهی شده که حد دارد، باید او را حد زد. در صورتی که حتی گناهی که موجب حد است، افشای آن به این سادگی جایز نیست. مگر آن که چهار نفر به اتفاق یکدیگر آن گناه را ببینند، در این صورت آن چهار نفر حق دارند گناه او را به مراجع ذی صلاح گزارش کنند. اما اگر سه نفر مؤمن می‏دانند که این فرد مرتکب علمی شده که موجب حد است، و بروند در محکمه شهادت دهند، اگر نفر چهارم حاضر نباشد، قاضی باید خود آن سه نفر را حد بزند. اسلام تا این مقدار از خواسته اسرار مردم آشکار نشود و آبروی کسی نریزد. البته اگر رسوایی به جایی رسید که چهار نفر عادل با هم دیدند، آن هم به نحوی که جای هیچ شبهه‏ای برای آن چهار عادل وجود نداشته باشد، در این حالت باید حد الهی اجرا شود، و نباید حدود الهی تعطیل گردد. ولی تا ممکن است، باید اسرار مردم فاش نشود و حتی به خود طرف هم نباید گفت که من از گناه تو خبر دارم، تا مبادا او خجالت بکشد.
قسم دیگر امر به معروف و نهی از منکر این است که فرد گناهکار انسانی لاابالی است. درست است که الان در خلوت یک گناهی را مرتکب شده، اما اگر دیگران متوجه عمل او شوند، او احساس شرم و خجالت نمی‏کند. در مورد چنین فردی مانند کسی که از گناه خود خجالت می‏کشید، پنهان کاری و حفظ سر لازم نیست. اما در عین حال، باید به نحوی او را از منکر نهی کرد که کسانی که خبر ندارند بی جهت مطلع نشوند. باید محرمانه و به طور خصوصی به او گفته شود. نه این که در میان جمع به او بگویند، تا سرش فاش شود. گرچه خود آن فرد هم ابایی نداشته باشد، ولی شما نباید به انتشار فحشا کمک کنید. در مورد قبل، کسی دوست ندارد دیگران متوجه گناه او شوند، و تجاهر به فسق نمی‏کند، کاری در خلوت انجام داده، شما هم باید راز او را پنهان کنید. در عین حال سعی کنید به نحوی او را آگاه و متنبه کنید، با کلی گویی، خواندن حدیث یا داستانی که از آن پند بگیرد، یا او را به مجلس موعظه‏ای راهنمایی کنید، به نحوی که او پند و اندرز بپذیرد، البته به گونه‏ای که آبروی او نریزد.
اما اگر کسی متجاهر به فسق بود، یعنی عملا در حضور دیگران گناه می‏کند و احساس شرمساری هم نمی‏کند. خوب، امر به معروف و نهی از منکر در مورد چنین کسی سخت‏تر از دیگران است. اما در عین حال برخورد با او مراحلی دارد. این جا دیگر مساله حفظ سر مطرح نیست. لازم نیست در خلوت یا به گونه‏ای به او گفته شود که متوجه نشود شما از گناه او خبر دارید. زیرا خود او این گناه را در مقابل مردم انجام می‏دهد، خود او آبروی خودش را ریخته است. شما چیزی را بر آبروریزی او نمی‏افزایید. او در حضور مردم از این که گناه می‏کند باکی ندارد. در این جا نیز باید مراحلی را برای امر به معروف در نظر گرفت. اول با قول لین، با ادب و احترام و با نرمی، او را موعظه کنید و از او بخواهید که گناه را ترک کند، یا به وظیفه واجب عمل کند. به اصطلاح او را نصیحت کنید، و آثار دنیوی و اخروی این عمل را برای او ذکر کنید تا تشویق شود و گناه را ترک کند. و یا حتی اگر مؤونه ظاهری برای شما ندارد، غیر از تشویق زبانی، تشویق‏های دیگری برای جذب او انجام دهید. البته این کار هر کسی نیست، اما کسانی هستند که متمولند، یا شرایط خاصی دارند که می‏توانند کمک مالی بکنند. مثلا به او مهمانی بدهند، یا از او پذیرایی کنند، او را به به سفری ببرند. این تشویق بستگی به نوع گناه و اطلاعاتی که اشخاص پیدا می‏کنند دارد. مرحله اول امر به معروف و نهی از منکر از این اشخاص در ابتدا با آرامی، نرمی، ادب ملاطفت و تشویق همراه است.
اگر مرحله اول اثر نکرد، مرحله دوم کمی سخت‏تر است، یعنی در این مرحله اخم کنید. روایاتی که خواندیم، از جمله این که: لم یتمعر وجهه غیظا لی قط(133) برای این گونه موارد است. هنگامی که دیدند با زبان نرم و لین نمی‏پذیرد، عبوس کنید، با خشم و تندی به او بگویید، صکوا بها جباههم(134) در این مورد باید با افراد گناهکار همراه با سختی و تندی برخورد کرد. باید آمرانه مساله را به آن‏ها گفت. مصداق قدر متقین امر به معروف، که همه معانی امر به معروف در آن جاری می‏شود، همین مورد است، که آمرانه گفته شود. بگوید این کار را نباید بکنی. اگر دیدید باز هم گفتار آمرانه تاثیر نداشت، می‏توانید او را تهدید کنید که اگر کار خود را ترک نکنی تو را به مراجع ذی صلاح معرفی می‏کنم. به او بگویید که اگر گناه را ترک نکند او را به نیروی انتظامی معرفی می‏کنید. و نیروی انتظامی حق دارد طبق قانون در مورد او عمل کند. حتی گاهی حق دارد او را تعذیر یا زندانی کند؛ که مراحل آن را قانون تعیین کرده است. اما هنگامی که گناه او را دیدید، ابتدائا لازم نیست شکایت کنید. بلکه اگر گفتار نرم اثر نکرد، با زبانم تند برخورد شود و اگر آن هم اثر نکرد، تهدید کنید که او را به مرجع ذی صلاح معرفی خواهید کرد. اگر تهدید هم اثر نکرد، در این صورت، فرد گناهکار را معرفی کنید. یعنی این تدریج را در مراحل امر به معروف باید لحاظ کرد، و بی جهت به کسی تندی، بی ادبی و بی احترامی نکرد. اما اگر کار به جایی رسید که دیگر نرمی و ملاطفت اثر نمی‏کند، باید تندی کرد.
البته این را هم فراموش نکنید که نباید افراط و تفریط در کار باشد. چون بسیاری مشکلات ما از افراط و تفریط پیدا می‏شود. گاهی از یک طرف بعضی افراط، و از طرف دیگر بعضی تفریط می‏کنند. بسیاری از مواقع حوادث عکس العمل کارهای دیگر است. زیرا گاهی کندروی موجب این می‏شود که دیگران با تندی عمل کنند، و رفتارهای نا به جای برخی باعث می‏شود که اصل یک عمل معروف انکار شود. ولی اسلام همه چیز را در حد خودش قرار داده است، تا ممکن است باید با نرمی و ملاطفت رفتار شود. ولی اگر اثر نکرد، نباید مصالح جامعه فدای این بشود که حرف حساب در شخص خلافکار مؤثر واقع نمی‏شود. بلکه باید مصالح جامعه حفظ شود. جامعه اسلامی نباید به گونه‏ای باشد که قبح گناه بریزد، باید در جامعه اسلامی حریم‏ها حفظ شود. جامعه اسلامی باید به گونه‏ای باشد که اگر کسی در آن مرتکب گناه شد، خجالت بکشد. اگر به این ارزش‏ها عمل نشود، در این صورت در جامعه اسلامی مشکلات دیگری پیش می‏آید. به هر حال این‏ها هم تقریباً مصادیقی از موعظه است، غیر از مرحله آخر که از قبیل امر است و از حد موعظه خارج می‏شود.
موعظه این است که کسی را با زبان به کار خوب تشویق نمود، فوائد انجام کار خوب یا مضرات ترک آن را برایش بیان کرد. و بالعکس مضرات انجام کارهای بد را بیان کرد. این‏ها موعظه است. پند و اندرز دادن به این است که فقط انسان نتایج خوب و بد کاری را برای دیگران بگوید، تا خود افراد تشویق، و علاقه‏مند شوند، و انگیزه پیدا کنند، تا کار خوب را انجام دهند.
اما امر به این معنی است که من می‏گویم این کار را باید انجام بدهی؛ من به عنوان یک فرد مسلمان، به عنوان فردی که وظیفه دینی خود را در جامعه عمل می‏کند، آمرانه به تو می‏گویم فلان کار را انجام بده. و اگر من نگویم، دیگری خواهد گفت. همه مسلمان‏ها باید فرد خاطی را امر کنند. در این مورد جای این که با او صحبت کرد و او را موعظه و نصیحت نمود، نیست. بلکه در یک جمله باید به او گفت که باید این کار را انجام دهی. این مصداق قطعی امر به معروف و نهی از منکر است، که در آن علو و استعلا شرط است. علو و استعلاء، یعنی از موضع بالاتر به طرف مقابل بگوید این کار را باید انجام دهی. بعد از این که این مراحل انجام گرفت، اگر باز هم، شخص گناهکار به خلاف خود ادامه داد، در این صورت مراتب دیگری پیش می‏آید، و شرایط دیگری دارد.