تربیت
Tarbiat.Org

آذرخشی دیگر در آسمان کربلا
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی‏‏

مقابله با تهاجم فرهنگی‏

یکپی از این قبیل خطرات از بقیه مهم‏تر است، مساله تهاجم فرهنگی است. البته ما نام آن را تهاجم فرهنگی گذاشته‏ایم. تهاجم فرهنگی تا حدودی ناشی از ضعف‏های فرهنگی است که در خود ما و جامعه ما وجود دارد. اما برای این که به زبان دیگران سخن گفته باشیم، می‏گوییم تهاجم فرهنگی. اما تهاجم فرهنگی یعنی چه؟ یعنی تهاجم به دین. همان طور که مقام معظم رهبری فرمودند، دشمنان، ایمان مردم را هدف قرار داده‏اند. این شوخی نیست، بلکه سخنی است از کارشناسی که این گونه مسائل را از هر کسی بهتر می‏فهمد. در چنین شرایطی بنده بگویم من دنبال نماز و درسم هستم! چه کار به این کارها دارم! و دیگری هم همین طور، کاری نداشته باشد! و دولت هم به یک صورت دیگری عمل کند، و ملت هم به دنبال کار خودش باشد! جناح‏های مختلف هم مشغول درگیری هایی بین خود باشند، و دیگر کسی توجه به دسیسه دشمن نداشته باشد! هر چه رهبر مسلمان فریاد بزند که فکری برای تهاجم فرهنگی بکنید، فکری برای دانشگاه‏ها بکنید، دانشگاه‏های ما هنوز اسلامی نیست، گوش شنوایی در کار نباشد، و کسی توجه نکند. دولت، اسلامی است، ولی فقیه هم در راس نظام اسلامی قرار دارد، اما کسانی که باید مجری اوامر او باشند دستورات او را اجرا نمی‏کنند. آیا مسلمان‏ها این جا باید دست روی دست بگذارند و تماشا کنند؟ نباید حرفی بزنند، که مبادا کار آن‏هاخشونت نامیده شود؟ آیا باید تساهل و تسامح را اعمال کنند؟ بعد از این که مقام معظم رهبری این همه تاکید می‏کنند که شبیحخون فرهنگی است، دشمن در حال غارت فرهنگ و دین شما است، ایمان جوان‏های شما را هدف قرار داده است، دیگر چه باید گفت؟ آیا ما باز هم نباید هیچ احساس وظیفه‏ای بکنیم؟ مثلا اگر شما در خانه خود نشسته باشید، ناگهان کسی در محله شما فریاد بزند که سیم‏های برق اتصالی پیدا کرده، مواظب باشید، اگر کسی - مثلا - دست به سیم یا کلید برق بزند، خانه‏اش آتش می‏گیرد. یا باران آمده و در کوچه‏ها سیل راه افتاده است، شما هم در خانه و در بستر گرم، آرام خوابیده‏اید، ناگهان کسی با صدای گوش خراشی فریاد بزند سیل آمده، از خانه‏های خود بیرون بروید، در این صورت شما چه کار می‏کنید؟ اول ممکن است بلند شوید و حتی کمی هم خواب آلوده باشید، بگویید این موقع شب چه کسی فریاد می‏زند؟ و مجدداً بخوابید. اما زمانی که چند بار این فریاد را شنیدید و از خواب بیدار و کاملا هوشیار شدید، می‏بینید آب همه جا جاری است، در این موقع است که مساله را جدی می‏گیرید، بعد از آن، از کسی که فریاد می‏زد، تشکر هم می‏کنید. به او می‏گویید عجب خدمت بزرگی به ما کردی، وگرنه خانه ما خراب می‏شد، و بچه‏های ما خفه می‏شدند. یا آتشی آمده و محله‏ای آتش گرفته است، اگر کسی داد زد آتش، و شما را نیمه شب از خواب بیدار کرد، بعد متوجه شدید که چه خدمت بزرگی به شما کرده است، آیا نسبت به او اعتراض می‏کنید؟ یا از او تشکر می‏کنید؟
اما ما نسبت به امور معنوی این گونه نیستیم. امور مادی را خوب می‏فهمیم، اگر کسی ما را نسبت به خطر آمدن زلزله، آتش، سیل، و یا بمباران متوجه کرد، خوب می‏فهمیم. و این هشدارها برای ما خیلی ارزش دارد. و از هشدار دهنده تشکر می‏کنیم. اما اگر کسی نسبت به امور معنوی هشدار بدهد، با این که می‏فهمیم که او دوست و خیر خواه ماست، از سر دلسوزی فریاد می‏زند، ولی از او استقبال نمی‏کنیم. حتی می‏گوییم چرا خشونت به خرج می‏دهی! آرام حرف بزن! چطور هنگامی که زلزله یا سیل آمد و آن فرد فریاد زد، نگفتید آقا آرام حرف بزن؟ اگر خطرهای معنوی را آرام بگویند که کسی بیدار نمی‏شود. این خطرهای معنوی را که دائماً می‏گویند و می‏نویسند، باز من و شما هیچ متوجه نمی‏شویم. شاید اگر فریاد بزنند در بعضی اثر کند، وگرنه، ما نسبت به خطرهای معنوی حساس نیستیم. منظورم از ما فقط همین حزب اللهی‏ها و مومنان نیست. اصلا طبیعت بشر بیش‏تر با امور حسی انس دارد. آنچه را که فراتر از حساسیت او باشد زود باور نمی‏کند. وقتی که با امور حسی انس دارد. آنچه را که فراتر از حساسیت او باشد زود باور نمی‏کند. وقتی که به ما می‏گویند در حال غارت دین هستند، می‏گوییم کو؟ چیزی را که نبردند! اگر مال ما را ببرند، زود می‏فهمیم. اما اگر بگویند دین ما را بردند، می‏گوییم خیر، ما که نماز می‏خوانیم، روزه هم می‏گیرم، دین ما را کجا بردند؟ اما اگر به خوبی دقت کنیم، می‏بینیم که ایمان سال گذشته ما با ایمان امسال ما فرق می‏کند. سال گذشته ما به خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یقین داشتیم، اما امسال شک داریم. امسال گاهی به ذهن ما می‏آید که نکند این حرف‏های آخوندها درست نباشد؟ بالاخره کسانی هم که حرف‏های دیگری بر خلاف گفته‏های روحانیون می‏گویند درس خوانده‏اند، دانشگاه رفته‏اند، در دانشگاه‏های لندن درس خوانده‏اند، لابد چیزی می‏فهمند که این مطالب را می‏گویند، و شاید بهتر از آخوندها می‏فهمند.
دین ما به این صورت آرام آرام رنگ می‏بازد، ناگهان انسان نگاه می‏کند، و می‏بیند دیگر از دین چیزی باقی نمانده است. کسی که بیدار و نسبت به مسائل حساس، و دارای شامه قوی است، وقتی دشمن از دور می‏آید می‏فهمد دشمن برای چه کاری می‏آید. حرکات دشمن را می‏تواند ارزیابی کند، می‏تواند حدس بزند که دشمن چه چیزی را هدف قرار داده است، و الان مشغول چه کاری است. اما دیگران که از دسیسه‏های دشمن غافل هستند، هر اندازه هم که به آن‏ها بگویند، باور نمی‏کنند. به هر حال این هم نوعی نهی از منکر است. خطرهایی که متوجه جامعه اسلامی است، نه از طرف یک نفر است، و نه دفع آن با یک نفر میسر است. این منکرها دارای طرح‏های پیچیده‏ای است، و خطرهای بزرگی را متوجه جامعه می‏کند، و مبارزه و مقابله با آن‏ها به برنامه ریزی احتیاج دارد، باید متخصصان شیوه برخورد با آن‏ها را طراحی کنند، دیگران هم به ایشان حسن ظن داشته باشند، و از فریادهای فریادگران با حسن نیت استقبال کرده و آن‏ها را بپذیرد. در غیر این صورت دود آن به چشم خود انسان می‏رود. فردا فرزندان همین جامعه بی ایمان می‏شوند، زمانی که بچه‏ها بی ایمان شدند آثار بد اخلاقی بر آن مترتب می‏شود، در آینده مبتلا به مواد مخدر و ایدز می‏شوند، جنایتکار می‏شوند، باند قاچاق تشکیل می‏دهند. انحطاط فرهنگی این نتایج را به بار خواهد آورد. لهم عذاب فی الحیوه الدنیا و لعذاب الاخره اشق(136) این عذاب دنیوی آن‏ها است، متلاشی شدن خانواده‏ها، اختلاف دائمی زن و شوهرها، بد تربیت شدن بچه‏ها، عادات زشت، اعتیاد به مواد مخدر و هزاران درد بی درمان دیگر که گفتنی نیست.
اگر ایمان رفت، به دنبال آن این مشکلات خواهد آمد. اگر می‏خواهید جامعه به این سرانجام منتهی نشود، باید از اول جلو آن را بگیرید، نسبت به مسائل فرهنگی حساس باشید. نگویید همه چیز در سایه اقتصاد حل می‏شود، بعضی از این دردها از اقتصاد بر می‏خیزد. بسیاری از مفاسد اجتماعی به وسیله پولدارها اجرا می‏شود. کسانی که حرص مال اندوزی پیدا می‏کنند، و بیش از حد نیاز خود، ثروت دارند، اما باز می‏خواهند ثروت بیش‏تری بیندوزند؛ آن‏ها دست به این حرکات می‏زنند. همه این مفاسد از فقر نیست، کسانی که فکر می‏کنند معضلات اجتماعی با حل شدن مسائل اقتصادی مرتفع می‏شود، سخت اشتباه می‏کنند. البته مسائل اقتصادی را هم باید در جای خود مورد توجه قرار داد. گاهی فقر اقتصادی را حل کرد، و نابسامانی اقتصادی به این انحراف کمک می‏کند، اما آن‏ها علت تامه نیست. راه حل آن هم فقط حل مشکل اقتصادی نیست. درست است که باید مشکل اقتصادی را حل کرد، این وظیفه جامعه اسلامی و دولت اسلامی است. اما یگانه وظیفه دولت اسلامی حل مشکلات اقتصادی نیست؛ بلکه اولین وظیفه، حفظ دین، حفظ اخلاق، حفظ معنویات و حفظ ارزش‏های معنوی است. بعد از آن حفظ ارزش‏های دیگر لازم است. البته منظور تقدم و تاخر زمانی نیست، بلکه این تقدم و تاخر از لحاظ رتبه است.
متاسفانه مدتی است به دلایلی، با بیانات، مقالاتی، به وسیله رسانه‏ها به ما تلقین کرده‏اند که اگر مسائل اقتصادی حل شود، همه چیز درست می‏شود، خیر، این گونه نیست. کسانی که این حرف‏ها را می‏گویند خودشان را گول می‏زنند. شما گول نخورید. رفاه اقتصادی حلال همه مشکلات نیست. معروف است که مرفه‏ترین کشورها در دنیا آمریکاست. در آمد سرانه آن از سایر کشورها بیش‏تر است، رشد اقتصادی آن‏ها از همه کشورها بیش‏تر است. لااقل یکی از کشورهای پیشرفته از لحاظ اقتصاد، آمریکا است. آیا این کشور مشکلات اخلاقی و اجتماعی ندارد؟ بر اساس آنچه در مطبوعات خود آمریکا گفته می‏شود، در هر چند ثانیه یک جنایت واقع می‏شود، بچه‏های دبستانی آن‏ها باید با اسکورت به مدرسه بروند، در تمام دبیرستان‏های آمریکا پلیس مسلح وجود دارد. با وجود همه این‏ها روزی نیست که در مدارس جنایت واقع نشود. آیا این مشکلات اخلاقی، اجتماعی با پول حل می‏شود؟ آیا آن‏ها پول کم دارند؟ البته من نمی‏خواهم انکار کنم که بسیاری از مشکلات اجتماعی در اثر فقر ایجاد می‏شود، یا حداقل، فقر آن را تشدید می‏کند. اما این گونه تصور نکنید که اگر مساله فقر حل شد همه چیز حل می‏شود. گاهی در اثر پول فراوان بلاهای جدیدی پیدا می‏شود.